احمد عمران/
تنشها میان آقای کرزی و غرب در روزهای اخیر به گونهیی کمسابقه بالا گرفته است. در خصوص دلایل این تنشها، گمانهزنیهای زیادی وجود دارد. موضوع انتخابات ریاستجهموری، انتقاد غرب از کارکرد حکومت بهویژه در عرصۀ مبارزه با فساد اداری و حکومتداری خوب، نقش ابهامآمیزِ ارگ در گفتوگوهای صلح، همه به عنوان زمینههای تنشهای موجود شناخته شدهاند. اما پرسش اصلی اینجاست که اینگونه تنشها چه سودی به حال کشور میتواند داشته باشد؟ کیها از این تنشها میتوانند به نفعِ خود استفاده کنند؟ و در آخرین تحلیل، چرا آقای کرزی در آستانۀ ورودِ کشور به سال ۲۰۱۴ و یا بهاصطلاح خودش سال ۱۳۹۳، اینهمه آشفته و سراسیمه به نظر میرسد؟
در اینکه روزی باید نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، هیچ شبههیی نمیتواند وجود داشته باشد. مردم افغانستان حضور نیروهای ناتو را از سرِ ناگزیری پذیرفتهاند و در برههیی از زمان، به نفع صلح و ثبات در کشور دانستهاند. به همین دلیل در کنفرانس بن اول، جامعۀ جهانی در همکاری با سازمان ملل متحد، طرح ارسال نیرو به افغانستان را بررسی و سپس به اجرا گذاشت. در آن سالها آقای کرزی با لحن و واژهگان دیگری نسبت به سربازان خارجی و کشورهای غربی سخن میگفت. او در آن سالها نه تنها حامی حضور غرب در افغانستان بود، بل با تمام وجود از برنامههای غربیها ـ چه معقول و چه غیرمعقول ـ تا خانۀ آخر دفاع میکرد. در آن سالها آقای کرزی با استفاده از حضور نیروهای ناتو در افغانستان، بسیاری از جریانهای ملی را که طی دو دهه در برابر دو تجاوز آشکار به افغانستان ایستادهگی کرده بودند، ضربه زد و یا برای تهدیدِ این نیروها همواره به بی۵۲های امریکا اشاره داشت.
این روند تا زمان حضور جمهوریخواهان در کاخ سفید ادامه یافت و آقای کرزی هر از گاهی که دلش تنگ میشد، به امریکا سفر میکرد و از مهماننوازیهای جمهوریخواهان لذت میبرد. ولی هنوز باراک اوباما به عنوان فردی از حزب دموکرات پایش به کاخ سفید نرسیده بود که میانۀ آقای کرزی با کاخ سفید نشینان آینده، به تیرهگی گرایید. باراک اوباما پیش از پیروزی در دور نخست ریاستجمهوریاش، به منتقد اصلی سیاستهای ارگ و شخص کرزی تبدیل شد و تلاش کرد با نگاهی جامعتر نسبت به جمهوریخواهان، با قضایای افغانستان برخورد کند.
با ورود آقای اوباما به کاخ سفید، به گونۀ آشکار انتقاد از سیاستهای آقای کرزی آغاز شد و برخی تغییرات در سیاستهای امریکا در قبال مسایل کشور پدید آمد؛ تغییراتی که به هر حال به مزاج آقای کرزی و اطرافیانِ او چندان خوشایند نبود. آقای اوباما به صورت آشکاری تلاش کرد که ضعفهای سیاست آقای کرزی را نشان دهد و جامعۀ جهانی را از مشکلاتی که میتوانست روابط یکجانبه با یک فرد یا گروه خاص به وجود آورد، آگاه سازد. از آن زمان تا به حال، مناسبات میان کاخ سفید و ارگ پُرتنش بوده و این تنشها گاهی خود را در قالب سخنان تلخوتند به نشانیِ یکدیگر نشان داده است. حال اینکه در این مناسبات و تنشها کیها مقصر اند، پرسشیست که به آسانی نمیتوان به آن پاسخ داد. زیرا یک نکته را نباید فراموش کرد که به هر حال غرب و بهویژه امریکا در افغانستان و منطقه بیشتر از آنکه نگران وضعیت گروه و یا کشور خاصی باشند، به دنبال منافع خود هستند. اما در جهانِ امروز باید دید که چه نوع مناسباتی میتواند منافع کشورها را تأمین کند.
افغانستان ـ همانطور که پیش از این نیز گفته شد ـ بر اساس یک نیاز مبرم به سمت جامعۀ جهانی رفت. این نیاز بدون شک دوجانبه بود و منافع هر دو طرف را تأمین میکرد و در حال حاضر نیز وضع همینگونه است و افغانستان علاوه بر نیازهای اقتصادی و نظامی، به متحدان نیرومند بینالمللی نیاز دارد. اما آقای کرزی بهجای اینکه این نیازها را در سطح ملی و کشوری مطرح کند، به نیازها و منافعِ خود و اطرافیاش دل بسته است. اگر کاخ سفید از آقای کرزی حمایت کند، او حاضر است هر کاری برای منافع غرب انجام دهد. اما اگر غرب کلانتر به قضایا نگاه کند و متوجه شود که ادامۀ حمایت از سیاستهای آقای کرزی، مساوی با کندن قبر خودش در افغانستان است، آنگاه آقای کرزی با عناد نسبت به غرب برخورد میکند.
از سوی دیگر، از اینگونه تنشها تنها کسانی که سود میبرند، گروههای شورشی و بهویژه طالبان و حزب اسلامی حکمتیار هستند. خلاف آنچه که آقای کرزی میگوید که امریکاییها با طالبان دست در یک کاسه شدهاند، این اوست که با طالبان دست در یک کاسه شده و تلاش میکند که با معامله کردن با این گروه، در آیندۀ سیاسی کشور برای خود جایگاهی درست کند.
از جهت دیگر نیز، افزایش تنشها میان غرب و ارگ به سود پاکستان و بهویژه آی.اس.آی است. این کشور از سالهای آغاز ورودِ نیروهای غربی به افغانستان و امضای پیمانهای راهبردی با برخی از این کشورها، در پی برهم زدنِ مناسبات میان افغانستان و غرب بوده است. پاکستان از نزدیکی افغانستان با غرب نه تنها هراس دارد، بل نگران از دست دادن جایگاه سنتیِ خود در مناسبات منطقهیی میباشد. پس در نتیجه میتوان گفت که آقای کرزی با چنین اظهاراتی، نه تنها در پی تحکیم حاکمیت ملی در افغانستان نیست، بل میخواهد کشور را به سالهای تاریک طالبانی ببرد؛ سالهایی که مردم افغانستان در زیر تازیانۀ طالبان و حامیان پاکستانیشان، زندهگی مرگباری را تجربه میکردند. آقای کرزی با همکاسه شدن با آی.اس.آی پاکستان، میخواهد قبل از برگزاری انتخابات سال ۲۰۱۴، نظامیان خارجی را از افغانستان بیرون کند و مدیریت جامعه را به پاکستانیها واگذارَد. البته به این صورت، منافع شخصی آقای کرزی میتواند تأمین شود، ولی افغانستان به سمت بحرانی خطرناک و جنگی مرگبارتر از زمان طالبان خواهد رفت.