گزارشگر:احمد دانش، دانشپژوه مقطع کارشناسی ارشدِ دانشگاه کابل ۲۴ حمل ۱۳۹۸
بخش سوم و پایانی/
در میان آثار زبان فارسی-دری «گلستان سعدی» نمونۀ بزرگ تشبیههای بلیغ و استعارهها است. اکنون چند نمونۀ تشبیه بلیغ از رهبین:
تا دیده باز کردم، غم در کمین من بود
این مار حلقهافگن، در آستین من بود
در اینجا ابتدا «غم» به «مار آستین» تشبیه شده، بعد سایر ارکان تشبیه حذف و تنها مشبّه «غم» و مشبهبه «مار آستین» مانده است که اینگونه تشبیهها را در علم بلاغت، تشبیه بلیغ میگویند.
از طرف دیگر، زبان روزمرۀ ما برای کسانی که به ظاهر دوست ما هستند، اما با استفاده از دوستی، عمل خصمانۀ خود را پیش میبرند، اصطلاح کنایهآمیز «مار آستین» را به کار میبرند که در شعر بالا کنایه نیز به کار رفته است. از سویی هم، «مار آستین» ضربالمثل عامیانه هم هست که در اینجا قدرت بلاغی یافته است. مثال دیگر:
عشقِ جنونآفرین، دغدغۀ عمر ماست
تا و سرِ این جهان، زیر پرِ این هماست
در این بیت بالا، «عشق» به «هما» که پرندۀ بلندپرواز است، تشبیه شده است. همانطوری که هما نیز نظر به روایتهای فولکلوریک ما، جهان را زیر پَر دارد، عشق هم وجود شاعر را در خود پیچانده و دغدغۀ عمر شاعر شده است. در اینجا نیز از میان چهار رکن تشبیه، تنها مشبه «عشق» و مشبهبه «هما» مذکور و دو رکن دیگر محذوف اند که تشبیه را بلیغ ساخته اند.
همانگونه در یادآوریهای بالا هم ذکر شد، زیباترین نوع تشبیه، تشبیه بلیغ و زیباترین نوع تشبیه بلیغ، اضافۀ تشبیهی است و آن طوریست که بعد از حذف دو رکن وجهشبه و ادات، مشبه و مشبهبه مضاف و مضافالیه قرار گیرند. مثلاً: «تریاکِ تعصب» در این بیت:
اینکه تریاک تعصب، غیر آتش گل نگرد
یکسر از اندیشۀ این کِشت بیحاصل برآ!
این بیت از نظر بلاغت و محتوا، خیلی غنی است. در اینجا ابتدا شاعر «تعصب» را به «تریاک» تشبیه کرده است. تباهی و کُشندگی، صفت مشترک میان مشبه و مشبهبه بوده که هر دو محذوف بوده و عمق اندیشه و باریکبینی شاعر را نشان میدهد. با اندکی دقت در مصراع نخست این بیت، تشبیه دومی را نیز پیدا کرده میتوانیم و آن اینکه وقتی میگوید: «غیرآتش گل نکرد»، در واقع، «گُلِ تریاک» نیز در سرخی رنگ به «آتش» تشبیه شده است. یعنی گُل تریاک مشبه، آتش مشبهبه و باقی ارکان آن محذوف بوده که تشبیه دومی نیز بلیغ است. از سویی هم، پیوند معنوی و تناسب میان واژههای تریاک، گلِ تریاک، کشت، حاصل و کشتِ بیحاصل، نوعی موسیقی معنوی در شعر ایجاد کرده است.
سوم: از نظر زبانی
از آنجایی که شعر حالت دگرونیافته یا شکل متحوّل و متعالی زبان است، پس یکی از بزرگترین کارکردهای شعر در غنامندسازی زبانی است که شاعر به آن سخن میگوید، یعنی یک شاعر خوب باییست توسط سرودههایش پشتوانهیی باشد برای حوزههای زبانی به منظور رشد زبانش. در اینجا میخواهم بصورت اجمالی در بارۀ چند ویژهگی زبانی غزلهای رهبین در مجموعۀ «باغ دلتنگی» اشارهیی داشته باشم:
سطح نحوی (فعل مُرکب)
«نیاز کاشتن» و «ناز چیدن»
چنان خراب حضور تو گشتهام که سراسر
به جز نیاز نکارم، به غیر ناز نچینم
«شمالی سر کردن» یعنی در وصف شمالی سرودن در این بیت:
من آتش نا چیدهام، انگور آفت دیدهام
این سوز و دردم میکُشد، باید شمالی سر کنم
ساخت فعل مرکب «خراسان گل کردن» در بیت زیر:
بیگمان ملک خدا، در هر کجایی ملک ماست
لیک هرجا از وطن گویم، خراسان گل کند
ترکیبسازی
به کارگیری زبان مناسب در سرایش شعر، امریست قابل تأمل در امر شعر و شاعری. برای هر شاعر لازم و ضرور است که استعمال، انسجام و بافت واژهها را در جای مناسبشان و نیز خوشآهنگینی و نیروی تأثیرگذاری آنها را در نظر داشته باشد. استاد محمّد افسر رهبین از آن دسته شاعرانی است که همۀ امور مربوط به زیباییشناسی شعر را رعایت کرده و سرودههای او از پهلوهای مختلف تکنیکی در جایگاه ویژۀ خود قرار دارد، یکی از ویژهگیهای زبانی در شعر، ترکیبهای هنری است که در سراسر شعرهای رهبین کاربرد دارد. چند مثال از ترکیبسازیهای او:
از واژۀ «کوهدامن» ساخت ترکیب اضافۀ تشبیهی «کوهدامن دل» در این بیت:
به کوهدامنِ دل، تخم لاله کاشتهام
بیا که چشم برای حدیث بارانم
از واژۀ «کُهدامن» ساخت ترکیب استعاری «دامن کُهدامن» در این بیت:
از یاد رخش تا من، بالا زدهام دامن
در دامن کهدامن، گل چینم و گل چینم
ترکیب استعاری «کاکل سالنگ» در بیت زیر:
کی بود باغ زمستان بیتماشای خنک؟
برف ما در کاکل سالنگ معنی میشود
ترکیب استعاری «کنگینۀ هوش» در بیت زیر:
کنگینۀ هوش من، مینای خروش من
این خمرۀ شعر تر، صهبای دگر دارد
«برداشتن» در معنای گرفتن چیزی از جایی و «برداشتن» گامی به عقب گذاشتن و برگشتن تا کام:
نبر دارم، یک گام نبر دارم
من دست نمیگیرم، از حلقۀ در یارا
که در اینجا «کام برداشتن» یعنی کام گرفتن و «گام بر داشتن» یعنی برگشتن و قدم را واپس گرفتن که از رهگذر جناسها، همجناس مرکب بوده میتواند.
کابرد زبان محاورده
بحث دربارۀ کاربرد زبان محاوره در شعر، موضوعی است گسترده و جالب. در گذشتهها ادبیاتشناسان به این امر چندان موافقت نداشتند و استعمال واژه های عامیانه و محاورهیی را در شعر، خروج از قلمرو زبان شعری میدانستند. اما از سدهی بیستم بدین سو کاربرد زبان محاوره در شعر مجال یافته و در این خصوص نظریه پردازان ادبی آرای موافق دارند. آنچه قابل تأمل است این است که شعر های محمّد افسر رهبین، غنی از واژه های زبان گفتاری یا عامیانه میباشد که همانا پشتوانهی اصلی زبان معیاری ما است. در اینجا با آوردن چند نمونهیی از اصطلاحها و واژههای عامیانه در شعرهای او اکتفا میکنیم.
«کار و بار»
چون بستگان کاریم، سرگرم کار و باریم
«سوءتفاهم» ای کاش! در کارها نباشد
اصطلاحات مخصوص رایج در شمالی مانند: «دوشاب»، «شدیار»، «رخنۀ دیوار» و «کجاوه»
پخته شد انگور دل، کو سبدِ یار کو؟
پر شده دوشابِ جان، کاسۀ دیدار کو؟
ای بتِ کُهدامنی! باش اگر با منی!
با همۀ جانکنی، حاصل شدیار کو؟
عشق کجاوه کش است، مولوی آتش است شمس جگر تشنه کو، روح شرر کار کو؟
«پای لُچ»
در پی کنگینۀ انگور عشق
پای لُچ تا کوهدامن میروم
«پارسیوان» به معنای فارسیزبان:
ای کبک دری، پارسیوان شکر پرداز
هنگامههای بلبلت بسیار کم پیداست
«طبق» کاسۀ غذاخوری، «چَپَر» وسیلۀ مالیدن خرمن گندم، «میده کردن» خورد کردن دانۀ چیزی در ابیات زیر:
شعله بخر شعله بخر، شعله و زنگوله بخر
در طبق جانت ازین، گوهر جانانه ببر
من چپر انداختهام، خوشه برانداختهام
میده بکن خرمن من، دانه ببر دانه ببر
با توجّه به گفتههای یاد شده و با استناد بر گفتۀ استاد واصف باختری، میتوان گفت که رهبین در صف نخستین غزلسُرایان نو شعر فارسی افغانستان قرار دارد که غزلهای او لبریز از تصویرپردازیهای رنگین و انباشته از سوز و درد است، اما نه سوز و درد شخصی، سوز و درد تاریخی. افزون بر این، محمد افسر رهبین در سرودن انواع شعر سنتی چون مثنوی و شعر معاصر چون نیمایی و سپید شاملووار تجربۀ پیروزمندانه دارد. سرودههای او آمیخته با انواع صُور خیال و تصویرپردازیهای بکر و تازهیی است که رنگینی و زیبایی شعر او را افزایش بیشتر داده است. تنوّع به کارگیری اوزانی با ترنّمهایی از نوع جویباری و خیزابی عروض فارسی، سبب سلاست و روانی شعر او شده است که بزرگترین نمونههای یادکردهای بالا را میتوان در دو گزینۀ اخیر شعرهای او «علم گنج» و «باغ دلتنگی» مشاهده کرد.
منابع
۱٫ باختری واصف (مصاحبۀ تلویزیونی با تلویزیون نور، بزرگداشت از محمّد افسر رهبین)، یوتیوب.
۲٫ رهبین محمّد افسر (گزینۀ شعری باغ دلتنگی)، انشارات امیر، کابل: ۱۳۹۷ خورشیدی.
۳٫ قویم عبدالقیوم (مرور بر ادبیات معاصر دری) انتشارات سعید، کابل: ۱۳۸۷ خورشیدی.
۴٫ کدکنی، محمدرضا شفیعی (موسیقی شعر) انتشارات آگه، تهران: ۱۳۶۸ خورشیدی.
۵٫ ماحوزی مهدی (ادبیات پیشدانشگاهی) انتشارات زوّار، تهران: ۱۳۸۳ خورشیدی.
Comments are closed.