خواجه بشیر احمد انصاری/ 9 حمل 1393/
مراسم با شکوه نوروز در افغانستان هر سال در شهر مزار شریف برگزار میشود.
نوروز در افغانستان رنگ و بوی دیگری دارد. یکی از جلوههای متفاوتِ این سنت تاریخی، برگزاری جشن پُرشکوهی در بلخ باستان است؛ جایی که عدهیی میگویند پیکر علی فرزند ابیطالب در آنجا خوابیده است. استان بلخ را از همین جهت «مزار شریف» نامیدهاند.
پرسشی که مطرح میشود این است که چرا در افغانستان این مراسم را در بلخ و آنهم در کنار مرقدی که ادعا میشود مربوط به امام اول شیعیان و خلیفۀ چهارم اهل سنت است، برگزار میکنند؟
پیشینۀ برگزاری نوروز در بلخ از مرز تاریخ تا ژرفای اسطوره امتداد یافته است تا جایی که فردوسی، بیرونی، طبری و دیگران این مراسم را به جمشید، پادشاه پیشدادی نسبت دادهاند که از آن زمان تا امروز پیوسته تجلیل شده است.
جوامع بشری دارای سنتهای سختجانیاند؛ سنتهایی که در مسیر تاریخ چهره بدل کرده و در قالبهای نوی بازسازی میشوند که میشود آن را «تناسخ فرهنگی» نامید.
با آنکه نوروز با هیچ آیینی پیوند ندارد، ولی گاهی با اعتراض مفتیانِ حاشیهنویسِ فقه اسلامی روبهر شده است. گروهی از دینمداران بهخاطر آنکه توانسته باشند گرایش نوروزستیزانۀ دینی را بیاثر سازند، کوشیدهاند این سنت را با ارزشهای دینی پیوند داده و یا به عبارت دیگر، آن را اسلامی سازند.
آنها توانستهاند با بخشیدن رنگ و بوی مذهبی به نوروز، بقا و استمرارِ این سنتِ کهن را در جوامع دینی بیمه کنند.
تاریخنویسان را باور بر این بوده که یکی از بزرگترین عبادتگاههای باستانی آیین بودا در شهر کنونیِ مزارشریف موقعیت داشته است که آن را «نواویهارا» مینامیدند.
زائر مشهور چینی «هیوان تسنگ» که در نیمۀ اول قرن هفتم میلادی به بلخ آمده بود، از وجود این معبد و موی، جاروب و لوازم شخصی بودا در قلمرو افغانستان کنونی خبر داده است.
برگزاری نوروز در شهر مزار بهانهیی بوده برای پاسداری از یک سنتِ کهنسال در یکی از گهوارههای نخستین آن. در نوروز، پرچمی را در کنار مزار علی بن ابی طالب برافراشته و آن را «جَنده سخی» مینامند. برافراشتنِ آن پرچم در آن روز بیشتر از آنکه پیوندی با علی داشته باشد، نشانی از پرچم کاویانی است.
صلاحالدین سلجوقی، ادیب افغانستانی، باور داشت که شهر بلخ در فراز و فرود تاریخ خویش، ادیان مختلفی را تجربه کرده است. زردشتیان، بوداییان و مسلمانان هر کدام به نوبۀ خویش آمدند و عبادتگاهها و مراکز مذهبی بزرگی را در آنجا ایجاد کردند؛ عبادتگاههایی که شعاع جاذبۀشان تا هند و چین و عراق امتداد یافته بود. جشن نوروز در بلخ بازتابدهندۀ ارزشهای سمبولیک این ادیان است.
مهمترین رازی که بقای نوروز را تا امروز تضمین کرده، طبیعت زیبای حوزۀ بلخ بوده است. طبیعت هم از این مناسبت فرهنگی تجلیل کرده و همزمان با فرا رسیدن فروردین، دشت و وادی بلخ را لاله و شقایق مزین و فضای آن را معطر میسازد؛ تا جایی که جشن نوروز را «میلۀ گل سرخ» نیز نامیدهاند. هم «میله» و هم «جنده» واژههایی هندیاند که بیانگر تأثیر فرهنگِ آن تمدن بر این سنت بوده است. در نوروزِ بلخ باستان، تاریخ، جغرافیا، آیین زردشت، سنت بودا، مفاهیم اسلام، اسطوره، انسان، طبیعت و فرهنگهای گوناگون منطقه آشتی کرده و بههم میآمیزند.
اینکه چرا مردم در این روز به «مزار» و یا مزارها میروند، گذشته از «مزار» به «زائر» هم تعلق میگیرد. مردم عادت دارند در آغاز هر سالی آمال و آرزوهایشان را در جایی که برایشان ارزش معنوی دارد، تحکیم بخشیده و برای ایجاد تحولی در خویش تعهد کنند. این تحول از همان زمان و در همان مکانی آغاز میشود که ریشه در تاریخ، فرهنگ و اعتقاداتشان دارد. اگر چنین مکان مقدسی هم وجود نداشته باشد، سمبولی برایش میآفرینند تا این نقش را بازی کند.
برگزاری نوروز در «مزار شریف» تجلیل از سنتهای فرهنگی در سایۀ سمبولهای بازتولیدشدۀ تاریخی است. یکی از سنتهای نوروزی در افغانستان، رفتن به گورستانها است. چون جای خالی مردهگان در مناسبتهای خوشی بیشتر احساس میشود. زردشتیها روز نوروز را نوروز مردهگان گویند که به باور آنها، فروهرها ـ ارواح مردهگان ـ سالی یک بار در طلیعۀ فروردین ـ ماه فروهرها ـ به زمین برمیگردند.
پیوند میان گورستان و نوروز در قدم نخست ریشهیی زردشتی داشته است. اما نوروز خود به هیچ دینی رابطه نداشته و شواهد محسوسِ تاریخی گواهی میدهند که تمدنهای خاورمیانه، قرنها پیش از زردشت این روز را تجلیل میکردند. این از یک سو و از سوی دیگر تصوف رایج که ریشههای ژرفی در تاریخ افغانستان دارد، اهمیت بزرگی به نقش مردهگان در زندهگی مردم قایل است.
برگزاری نوروز در زیارتگاهها، ویژۀ بلخیان نیست، بلکه کابلیان نیز سال نو خود را در جاهایی که زیارتهای مشهوری در آنها موقعیت دارند، تجلیل میکنند. کارتۀ سخی، شاه شهید، شهدای صالحین و بیبی مهرو از مراکز تجلیل نوروز در کابل به شمار میروند. مردم عادت کردهاند تا این جشن را در کنار «مزار» یکی از شخصیتهای بزرگ دینی جشن بگیرند و اگر مزاری هم نیافتند، آن را بیافرینند.
جشن نووز در قلمرو کنونی افغانستان از قرنها بدینسو رنگوبوی اسلامی داشته است، تا آنکه طالبان آمدند. آنها نه تنها همۀ مظاهر نوروزی، بلکه سالنمای شمسی را نیز حرام و غیرقانونی اعلام کردند، تندیس بامیان را نیز در آستانۀ نوروز انفجار دادند. در همین برهۀ تاریخِ افغانستان بود که تعادل میان سالنمای شمسی و قمری بر هم خورد و جنگ آفتاب و مهتاب آغاز شد. افتادن سایۀ یکی بر دیگری، انسجام فرهنگی و اجتماعی را بر هم زد و آسمانِ جامعه را «خسوف» و «کسوف» فرا گرفت که آثار زیانبارِ آن تا هنوز باقی است.
Comments are closed.