برای  فرخنده که در  انفجارِ جهالت جان داد!

برای فرخنده که در انفجارِ جهالت جان داد!

چه سنگین است نام زخمی‌ات بر روی دفترها صدا کردی صدا، اما به رویت بسته شد درها لب دریای کابل در حریر شعله پیچیدی به دست دشمنانت نه، به دستِ نابرادرها لب دریای کابل سوختی، لرزید کوهستان سیه پوشید شام مرگِ تو خیلِ کبوترها لب دریای...

ادامه مطلب...
به پیشـواز  شب یلـدا

به پیشـواز شب یلـدا

یلدا شب بلندِ غزل‌های مشرقی‌ست میلاد هر ترانــۀ زیبـای مشرقی‌ست آهسته می‌رسند به مقصد ستاره‌ها مهتـــاب گاهوارۀ رویای مشرقی‌ست سرما حـــریف قصـۀ مــــادربــــزرگ نیست دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی‌ست «از هرچه بگذری سخن دوست خوش‌تر است» حافظ دوای روح و مسیــحای مشرقـی‌ست سیب و انار و پسته، شیرین...

ادامه مطلب...
نزاید  مادر آیام مسعود

نزاید مادر آیام مسعود

به خیر آباد چال افتاده بودیم دفاع خاک را آماده بودیم ولی اوضاع خراب و حال ویران خدنگ مرگ میزد در رگ جان نه نان وآب و نی اسباب جنگی دژم بودیم ما احباب جنگی غریب و بیکس و مطرود مایوس فلک برنیستی هردم زدی کوس ز دشمن...

ادامه مطلب...
نجیب بارور

نجیب بارور

سکوت، ریشۀ آیین قریه‌هامان بود صدا، خلاف موازین قریه‌هامان بود میان سینۀ تاریخ، گُم‌نشان بودم به پشت خانۀ ارباب پاسبان بودم به‌کاج همت یک نسل ریشه‌ام تو شدی به‌بی‌ستونی بن‌بست تیشه‌ام تو شدی تو از شهامت شمشیر خود سپاه شدی شبیه شانۀ پامیر تکیه‌گاه شدی تو از مساحت...

ادامه مطلب...
دو شعر از خداوندگار بلخ

دو شعر از خداوندگار بلخ

بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان‌ها بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحان‌ها ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها ور جادویی نماید...

ادامه مطلب...
Page 3 of 1512345...10...Last »