کابل در هفتۀ گذشته چهارشنبۀ خونین دیگری را هم تجربه کرد. تجربۀ تلخ و بسیار دردناک. رویدادی که در آن بیش از سیتن از هم وطنان ما بهشمول یک خبرنگار و یک تصویربردار تلویزیون طلوع در یک کلپ ورزشی در...
ادامه مطلب...چشمانداز تاريک بود و هوا غمگرفته و غبارآلود، هليکوپتر با صدایيکنواخت و تکانهای اندک راهمیپيمود و صدای چرخشبالهايش گاهی صفير میکشيد، چنانکه گويی پرهای آهنيناش بههم ميسايند. ما نمیتوانستيم دريای آمو را تماشا کنيم. نه خانههای «محقر و گلين» ساحل جنوب...
ادامه مطلب...به باغ میرفتم و برای باغ فکر میکردم. تاکها را و انگورها را بازهم همانند شامگاهان در روز، یکبار دیگر مرور میکردم. برای شاخههایی که دو روز قبل تاراج شده بودند، نگران بودم. آنها آمده بودند و آرامش باغ را...
ادامه مطلب...در این مقاله هرکجا که کلمۀ «آمرصاحب» ذکر شده است، به معنای احمدشاه مسعود است. فهيم صاحب! پنجشير اينبار، پنجشير سابق نبود و همهچيز بیمزه و تاریک به نظر میرسيد. تاريخ ٢٥سنبله یعنی پنجروز پس از بهشهادترسيدن قهرمان ملی و يکروز پیش...
ادامه مطلب...امروز درست هفدهسال است که قهرمان ملی کشور ما شهید احمدشاه مسعود دیگر درمیان ما نیست. او هفدهسال پیش در یک حملۀ تروریستی جان به جانآفرین تسلیم کرد. میگویند مرگ قهرمانان با مرگ افراد عادی فرق دارد. او آنگونه از...
ادامه مطلب...