ســــبک شعری از گــذشته تا امــروز

گزارشگر:سید محمود سجادی - ۲۶ حوت ۱۳۹۱

گاه بعضی شاعران جوان می‌پرسند: سبک شما در شعر چیست؟ یا می‌خواهند بدانند چه کنند تا سبک ویژه خودشان را داشته باشند و شعرشان به گونه‌یی باشد که آن‌ها را از شاعران دیگر متمایز کند. به طور کلی، واژه «سبک» برای آنان پرسش‌ها و ابهام‌هایی دارد که می‌خواهند درباره آن صحبت شود.

اصل معنای سبک، فلز ذوب شده است که در قالب مخصوص ریخته می‌شود و سبیکه هم که از همین واژه گرفته شده، شمش یا حجم طلا یا نقره است که طلاکاران ذوب کرده و در قالب‌های موردنظر خود می‌پزند.
پس سبک ارتباط لغوی، معنایی و ماهوی با گداختن، شکل‌دادن و ساخت و پرداخت طلا و نقره دارد که ورود این واژه به میدان هنر و ادب و شعر و شاعری ناظر بر استحکام، مقاومت، حرارت، دقت، نفاست، زیبایی و زینت‌بخشی نیز هست هم‌چنان که کلمه «نقد» و «نقادی» نیز مرتبط با طلا و نقره و عیارسنجی و تشخیص سره از ناسره است که این دو واژه دلالت دارند بر ارزش شعر در نزد پارسی‌زبانان.
شاعر نیز با اتخاذ روشن و هنجار مقبول خاصی، مکنونات درونی و احساسات و استشعارات خود و ماحصل دانایی و تجارب و تخیل و سمت نگاهش به کاینات و دانسته‌ها و بایسته‌های خود را به خواننده یا مخاطب خود منتقل می‌کند، درست مثل همان طلاکار یا نقره‌ساز که فلز گرانبهای مورد نظر خود را می‌گدازد، به فرمان خود درمی‌آورد و در قالب‌های برگزیده خود می‌ریزد و شکل می‌دهد.
ما می‌گوییم فلان شاعران یا گوینده‌گان، پیرو فلان مکتب خاص هستند، یا به فلان سبک شعر می‌گویند؛ ولی واقعیت این است که آنان هنگام سرایشِ شعر هیچ مکتب یا سبک خاصی را مورد نظر نداشته‌اند؛ بلکه با توجه به تاثیراتی که زمان و مکان و حوادث تاریخی بر آن‌ها گذاشته و سطح آگاهی و دانایی و تجربه آن‌ها و حلقه‌های مواصلاتی‌شان با جامعه و جغرافیای حیات‌شان، شعر آن‌ها را به شکلی درآمده که می‌تواند در سبکی مشخص طبقه‌بندی شود.
سبک نوعاً در عرصه هنر و ادبیات و به تبع آن‌ها شعر، یک امر خلق‌الساعه و خیلی خصوصی و زودگذر نیست. گذشت زمان، ویژه‌گی‌های مکان، حوادث تاریخی، زبان رایج در آن جغرافیا، خصوصیات اجتماعی و مولفه‌های دیگر و بستان‌ها یا مکاتب ادبی را به وجود می‌آورد و شاعر یا گوینده‌یی را به سبکی خاص منتسب می‌کند.
سبک را نباید با ژانر یا نوع اشتباه بگیریم. ما انواع ادبی متفاوت و مشخصی داریم مثل: حماسه، تغزل، وعظ و اندرز، مدح و مرثیه و هجا، توصیف طبیعت، تعلیمات (منظوم‌کردن آموزه‌های علمی و مدرسی)‌، روایت و شعر روایی و…؛ اما سبک به معنی ویژه‌گی‌هایی است که هرکدام از انواع بالا را می‌تواند در بر بگیرد؛ یعنی نسبت کل به جز. می‌توان شعر تعلیمی یا تغزلی یا روایی گفت، ولی در طبقه‌بندی قانونی آن را جزو سبک خراسانی یا عراقی یا هندی ثبت و ضبط کرد.
بوفن، طبیعی‌دان و عالم فرانسوی که در دوران رنسانس تعریف خوب و قابل نقلی از سبک ارایه کرده است، می‌گوید: «سبک جز نظم و تحرکی که مردم در اندیشه‌های خود پدید می‌آورند، چیز دیگری نیست.» باید به سخن این دانشمند افزود؛ سبک می‌تواند تفاوتی یا تغییری باشد که در شکل و نحوه بیان، در حال وقال، در عادات شناخته شده و اسباب و صور متخذه متعارف داده می‌شود. شاید این گفته را از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «شاعر آینه‌ها»ی‌شان خوانده‌اید که «هیچ نوشته‌یی نیست که سبک نداشته باشد و هیچ سبکی را جز از طریق مقایسه نرم و درجه انحراف آن از نرم نمی‌توان تشخیص داد.»
کلام استاد کاملاً درست و حجت است؛ اما شاید بتوان گفت جدا شدن از متعارفات و نمودهای آشنا، از چهره‌گان شناخته‌شده نوشتار یا شعر می‌تواند موجد پدیداری‌هایی باشد که «سبک» است.
تغییر ‌دادن فضاهای مانوس و مالوف و سیر در فضاهای متفاوت و اتخاذ واژه‌گان و عبارات و اصطلاحات جدید و هندسه متفاوت کلام، نوع مواجهه با کاینات، سمت نگاه، استخراج ما فی‌الضمیر و چینش دیگرسان واژه‌ها و فضاسازی متفاوت با آن‌چه قبلاً بود، شاید پدید‌آرنده سبک باشد.

سبک در عرف پیشینیان
شاید اصطلاح «شیوه»۱‌، «لحن» و «طرز» که در سروده‌های شاعران سلف ما وجود داشته، مشعر، نوعی تکوین و تکون سبک باشد و مراد آن‌ها همین چیزی باشد که ما اینک به آن سبک می‌گوییم.
استاد سخن سعدی است نزد همه‌کس اما
دارد سخن حافظ «طرز» سخن خواجو
یا:
گر بساط سخن امروز کساد است کلیم!
تازه کن «شیوه» که در چشم خریدار آید

گذشت زمان، ویژه‌گی‌های مکان، حوادث تاریخی، زبان رایج در آن جغرافیا، خصوصیات اجتماعی و مؤلفه‌های دیگر مکاتب ادبی را به وجود می‌آورد و شاعر یا نویسنده را به سبکی خاص منتسب می‌کند.
خاقانی شاعر بزرگ و پرآوازه قرن شش هجری که می‌دانیم بسیار فاضل و سخندان بوده و نوعی کبریا هم در کلامش وجود دارد و برای شعر خود ارزش بسیار قایل بوده، در پاسخ اعتراض‌آمیز به شخصی که شعر عنصری را بر شعر او مرجح دانسته، می‌گوید:
مرا شیوه خاص و تازه‌ست و داشت
همان شیوه باستان عنصری
زده شیوه کان حیلت شاعری‌ست
به یک شیوه شد داستان عنصری
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد
که حرفی ندانست از آن عنصری
جز این طرز مدح و طراز غزل
نکردی ز طبع امتحان عنصری
که می‌بینیم استاد شروان «شیوه شاعری» را به مفهومی به کار می‌برد که هم متضمن نوع شعر است و هم نحوه بیان و ارایه آن. نظامی هم در جایی می‌گوید:
به قیاس شیوه من که نتیجه نو آمد
همه طرزهای کهنه کهنی‌ست باستانی
احتوای شعر بر مطالب و آموزه‌ها، ذهنیت‌های شفاف و انسانی و اخلاقی، عینیت‌های متجسم و جاندار، فراخوان واژه‌ها به کارآمدترین شکل ممکن، گزینش و چینش وافی به مقصود آن‌ها، دل‌سپردن به موسیقی برانگیزاننده و هارمونیزاسیون جذاب و ارزش‌های درونی و بیرونی دیگر، ژرف‌ساخت‌ها و بیرونه پرداخت‌ها و… همه می‌توانند عناصر تشکیل‌دهنده و مشخص‌کننده سبک باشد. «طرز» هم یکی از همان اصطلاحات و واژگانی است که شاید بتوان گفت همین «سبک» مورد تداول عام امروز باشد.
صایب تبریزی می‌گوید:
به طرز تازه قسم یاد می‌کنم صایب!
که جای بلبل آمل در اصفهان پیداست
که مقصودش لابد «طالب آملی» است و آن طرز تازه، همان سبک هندی یا اصفهانی باشد.

سبک و سبک‌شناسی امروز
سبک خراسانی که گاه آن را به غلط سبک ترکستانی هم می‌گویند، سبک عراقی، سبک هندی یا اصفهانی، شناخته‌شده‌ترین سبک‌های شعری در تاریخ ادبیات پارسی هستند؛ ولی باید گفت در این میان چندین سبک ایقاعی، بینابین و ذوجنبتین هم وجود دارد که ناظر بر زمان یا مکان خاصی هستند یا منتسبین به آن سبک در دربارهای مشخص بالیده‌اند (مثل سبک دوره سلجوقیان)‌ یا خوارزمشاهیان.
سبک‌های بینابین هم مثل سبک موسوم به عراقی ـ هندی به هر حال نه می‌توان با جزمیت و به ضرس قاطع حدود و ثغور سبک‌ها را مشخص کرد و نه لازم است که این کار صورت بگیرد؛ ولی آن چه مسلم است هر دوره‌یی به تبع وقایع تاریخی و ویژه‌گی‌های مکانی و توانش‌های زبان و دانش‌های متداول، به گونه‌یی شعر سروده شده که می‌تواند در یکی از آن چارچوب‌ها قرار گیرد.
با توجه به آن‌چه گفته شد، سبک ادبی و به‌تبع آن سبک شعر، ویژه‌گی‌هایی است برخاسته از شرایط زمان و مکان و زبان و توانش‌های دیگر که در دوره‌یی و در حیطه‌یی پدید می‌آید، می‌بالد، مشخص می‌شود و گروهی را در درازمدت جزو خانواده خود می‌کند. وجوه اشتراکی که بین سروده‌های شاعران دوره به‌خصوصی از زمان و گستره مشخصی از مکان وجود‌ دارد، می‌تواند همان «سبک» باشد.
سبک که انگلیسیِ آن Style است و ما هم آن را با تلفظ «استیل / استایل» برای نشان‌دادن خصوصیات اثری هنری به کار می‌بریم و مثلاً وقتی می‌گوییم: استایل نویسنده‌گی آل‌احمد چنین است و استایل شعر اخوان ثالث چنان، در حقیقت همان «سبک» را مدنظر داشته‌ایم.
واژه سبک، عربی است و غیر از سبکی که قبلاً گفته شد، متفرعات و مأخوذات دیگری از آن نداریم. مثلاً اسم فاعل یا مفعول یا صفت مشبهه و غیره از آن نساخته‌ایم؛ اما می‌دانیم روش و شیوه‌یی که نویسنده یا شاعر یا هر هنرمند دیگر برای انتقال ذهنیات و آگاهی‌ها و دانسته‌های ظریف و زیبا و هنریِ خود به مخاطب به کار می‌برد، مجازاً سبک نامیده می‌شد و هنوز هم می‌شود. اما امروزه سبک توقع بیشتری پیدا کرده و از حالت فردی یا شخصی خارج شده و یک‌سری ویژه‌گی‌ها را که در کار نویسنده‌گان، شاعران، نقاشان و… وجود دارد، در چارچوب سبکْ مورد تمییز، تشخیص و معرفی قرار می‌دهند، کما این‌که ما امروز از «سبک شخصی» و «سبک جمعی» صحبت می‌کنیم.
پانوشت:
۱ـ ‌صفت شیوا به معنی فصیح و بلیغ و به‌هنجار که برای شعر و سخن به کار می‌رود، گرفته‌شده از همین کلمه است.

منبع: جام جم آنلاین

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.