چالش‌های عمدۀ کشوری و پراکنده‌گی اپوزیسیون

- ۲۶ حوت ۱۳۹۱

ادامۀ بازی موش‌وپشکِ ایالات متحده و جناب کرزی، بیان‌گرِ سیاست‌های فوق‌العاده ناپایدار و غیر استراتژیک افغانستان است. آن‌گونه که هر از گاهی جناب آقای کرزی مطابق مزاجش اظهارات شگفت‌انگیزی را به نشانی ایالات متحده گسیل می‌دارد و همین‌گونه، مقامات امریکایی‌ گاه‌گاهی حکومت افغانستان را متهم به کوتاه‌کاری، فساد، قانون‌شکنی و… می‌کند.
این‌که هر دو طرف مراتب بی‌اعتمادیِ خود را نسبت به یک‌‌دیگر به نمایش می‌گذارند، خود نشان‌دهندۀ ناپایداری روابط دولت‌های افغانستان و ایالات متحده است. بدین‌گونه می‌توان دریافت که چنین بی‌اعتمادی و ناپایداری روابط، در آینده نمی‌تواند ادامۀ نظام و وضعیت کنونی را تضمین نماید.
از طرف دیگر، نزدیک شدنِ سال ۲۰۱۴ و خروج قسمیِ نیروهای جامعۀ جهانی، چالش دیگری‌ست که به‌شدت اذهان عامه را پریشان کرده است. این مسأله نیز نقش تأثیرگذاری بر روابط افغانستان و ایالات متحده داشته است؛ به‌ویژه این‌که بدیل نیروهای خارجی در افغانستان تاهنوز به‌وجود نیامده است. با آن‌که از توانایی نیروهای امنیتی افغانستان بار‌ها صحبت شده، اما این نیرو‌ها عملاً از برقراری امنیت و مهار دشمن عاجز بوده‌اند و این موضوع نیز توانسته باعث خلق نگرانی عمومی گردد.
اما از همه مهم‌تر، مسالۀ انتخابات است که موجی از نگرانی گسترده‌ را خلق کرده. بیشتر مردم به انتخابات پیش رو، به عنوان یک نقطۀ عطف در تاریخ یازده‌سالۀ کشورشان نگاه می‌کنند. باور عمومی بر آن است که حکومت در پی مصادره و به چالش کشیدنِ انتخابات است. زیرا بسا از حرکات و سیاست‌های حکومت نشان داده‌ که جناب کرزی و همراهان‌شان میل زیادی به برگزاریِ این انتخابات ندارند. عدم چاپ کارت‌های جدید انتخاباتی، افزایش ناامنی، سیاست مصالحه با طالبان و زیر پا گذاشتن مواردی از قانون، شک مصادرۀ انتخابات را تقویت کرده است.
در صورتی که این شک‌وگمان به واقعیت بپیوندد، باید فاتحۀ دموکراسی و تمام دستاوردهای یازده‌سالۀ نظام کنونی را خواند.
اما در این میان، آن‌چه بیش از همه مایۀ نگرانی‌ست، عدم حضور و اتحاد و انسجامِ گروه‌های اپوزیسیون است که دست‌کم به عنوان یک نیروی بازدارنده و منتقد،‌ شناختی از آن وجود دارد. سوگ‌مندانه ما شاهد چنین نیرویی در یازده سال گذشته نبودیم. هرچند نشانه‌های کوچکی از آن همواره وجود داشته، اما این نشانه‌ها در اثر پاره‌یی دلایل هرگز نتوانسته‌اند به عنوان یک نیروی مقتدر، منتقد و تأثیرگذار نضج بگیرند. این نیرو‌ها حتا در زمانی که پوتانسیل بالفعل و بالقوۀ آن وجود داشته و علاوه بر آن، انتظار مردم و نیاز آن‌هم متصور بوده، در اثر مدیریتِ نامناسب مسوولان این نیرو‌ها به ثمر ننشسته‌اند.
با توجه به همۀ چالش‌هایی که در بالا ذکرشان رفت، نیاز به یک جمع‌آمدِ بزرگ و ملی، بیش از گذشته احساس می‌شود. جمع‌آمدی که متشکل از همۀ نیروهای سیاسی و منتقدِ حاضر در کشور باشد و در آینده بتواند نقش مهمی را در سرنوشتِ این کشور ایفا کند.
هرچند احزاب، گروه‌ها، شخصیت‌های سیاسی و جهادی، رسانه‌ها، جامعۀ مدنی و فعالان اجتماعی، همه نیروهایی‌اند که عملاً در صحنۀ سیاسی افغانستان حضور داشته و دارند؛ اما سوگ‌مندانه عمل‌کردِ انفرادی و گروهیِ آن‌ها باعث شده که مردم افغانستان شاهد اثرگذاریِ ملموس‌شان روی کارکردهای حکومت و تیم حاکم نباشند. و در یک حکم کلی می‌توان گفت که اکثرِ این نیرو‌ها خواست‌ها و اهداف مشابهی دارند ولی در اثر سوءتفاهماتی که ناشی از عدم همکاری و اعتماد میان هم‌دیگر است، هر کدام به صورت پراکنده فعالیت می‌کنند. در حالی که شرایط امروزِ افغانستان تقاضا می‌کند: این نیرو‌ها دور هم گرد آمده و با به‌راه انداختن یک گفت‌وگوی جمعی، تمام مشکلات را از سر راه بردارند.
بدون تردید که گردهم آمدن نیروهای بالقوۀ منتقد و اپوزیسیون و به‌راه‌انداختن گفت‌وگوی جمعی، یگانه امید مردم افغانستان است تا یأس موجود در جامعه را به نقطۀ روشنی مبدل سازند. در غیر این صورت، به‌زودی جناب کرزی و تیم همراهش، تمام نگرانی‌های موجود را به یک حقیقتِ تلخ و سیاه تبدیل خواهند کرد که آن‌گاه فرصتی برای جبران نخواهد بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.