تجلیل از نوروزِ عالم‌افروز (بخشی از کتاب «رسوم و عقیدۀ مردم دری‌زبان افغانستان» نوشتۀ داداجان عابدف)

- ۰۵ حمل ۱۳۹۲

بخش دوم
در این‌جا ذکر یک روایت مردمی را به‌مورد می‌دانم:
«یک زمانی بی‌بی کمپیرک یا بی‌بی نوروز به بابا بهار دل‌باخته بوده است. محبت و علاقه‌اش به بابا بهار حد و کنار نداشته است. بنابراین هر سال به نزدیک آمدن بابا بهار، برای استقبالِ او آماده‌گی می‌گرفته است: لحاف و دوشک (کورپه و بالشت) می‌دوخته است، مروارید جل (حمل) می‌کرده است و سر می‌شسته است. هرگاه در آخرهای سال (در ماه حوت) برف ببارد، ‌مردم می‌گفتند: ‌«بی‌بی کمپیرک برای عروسی‌اش لحاف و دوشک می‌دوزد». اگر بارانی ببارد و قطره‌های آن کلان کلان باشد، ‌می‌گفته‌اند: ‌«بی‌بی کمپیرک مروارید جل می‌کند. و اگر دانه‌های باران خُرد خُرد و عادی باشد، آدمان عقیده داشته‌اند که بی‌بی کمپیرک سر می‌شوید. هم چنین بی‌بی کمپیرک بهترین لباس‌هایش را به تن کرده و خود را آرای و تارا داده به ساحل دریا [رود] می‌رفته است و در آن جا اول چون پرنده‌یی زیبا این‌سو و آن‌سو گردش می‌نموده است و بعد بالای قوزی (ارغنونچک) نشسته، به الوانچ دادن خود به پیش و عقب، آمدن بابا بهار را انتظار می‌‌کشیده است. مردم شمال،‌ ماه حوت یا به استقلال، «باد حوتی» را ناشی از همین الوانچ خوردن بی‌بی نوروز می‌دانسته‌اند. بی‌بی نوروز که به دیدار بابا بهار بسیار اشتیاق داشته است، به مجرد دیدن او، خود را از بالای قوز پایین می‌انداخته است، تا از عقبش برود. اما بابا بهار به بی‌بی نوروز توجهی ظاهر نکرده، به راه خود ادامه می‌داده است و این اول هر سال تکرار می‌یافته است.
می‌گویند که بی‌بی نوروز هنگام به پایین انداختن خود از قوز، اگر به خشکی بیافتد، خشک‌سالی فرا رسیده، قیمتی و گرسنه‌گی می‌شود. و اگر در آب بیافتد، بر عکس تمام سال کاملاً سرسبزی طراوت و شادابی پدید می‌آید. (۱۰)
در نزد مردم، مبارک دانسته شدن و مورد ارج‌گزاری قرار گرفتنِ نوروز چند سببِ دیگر هم دارد:
۱ـ محض در همین روز خورشید از برج دوازده‌گانه به برج حمل انتقال می‌یابد و حلول می‌کند و شب و روز برابر می‌شود و هوا به گرمی رو می‌آورد و باعث نشاط مردم می‌گردد. (۱۱)
۲ـ در همین روز، یزدان پاک، آدم و عالم را آفریده است. دانشمند ایرانی دکتر شریعتی در این‌باره می‌نویسد:
«چه افسانۀ زیبایی، زیباتر از واقعیت؛ راستی مگر هر کسی احساس نمی‌کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز این نوروز بوده است.
مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را به پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سر زدن و جوانه‌ها شکفتن، یعنی نوروز. بی‌شک روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین‌بار آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است». (۱۲)
۳ـ چندین هزار سال پیش از امروز، نخستین فرمان‌روای آریاییان کیومرث، تاریخ آریاییان را از همین روز، یعنی از نوروز شروع نموده و آن را سرآغاز سال خورشیدی به شمار گرفته است. مثلاً در «نوروزنامه»ی عمر خیام در این‌باره آمده است:
«چون کیومرث اول ملوک عجم به پادشاهی بنشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد، تا مردمان آن را بدانند. بنگریست که آن روز بامداد آفتاب به اولین دقیقه حمل آمد. موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ از این جا آغاز کنند. موبدان جمع آمدند و تاریخ نمودند». (۱۳)
۴ـ عقیده‌یی نیز موجود است که گویا پیدا شدن نوروز، به سعی و تلاش حضرت سلیمان پیغمبر ارتباط می‌گیرد. روایتی نقل می‌کنند که روزی حضرت سلیمان انگشتری خود را گم می‌کند و سلطنت از دست او می‌رود، ولی بعد از چهل روز انگشترش را می‌یابد. فره، ‌پادشاهی و فرمان‌روایی پیشینه به او دوباره برمی‌گردد. پادشاهان با او دوست می‌شوند، ‌مرغان به دورش گرد می‌آیند. مردم «نوروز آمد» می‌گویند و آن روز خوش را «نوروز» می‌خوانند و جشن می‌گیرند.
۵ـ در همین روز یامای شهریار جمشید، به تخت پادشاهی نشسته است. بنا بر معلومات روایت، جمشید تخت زرینی می‌سازد و دیوان آن را برداشته با او به آسمان می‌برآرند. چون در این روز سر سال نو و روز هرمزدی فروردین بود و مردم از رنج و غم آسوده، عمر به سر می‌بردند، این روز را گرامی داشتند و جشن گرفته‌اند. فردوسی در این‌باره نیز نوشته است:
گران‌مایه جمشید والانهاد
کمربسته و دل پر از پند و داد
به فر کی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و هم جوشنا
بیاموخت‌شان رشتن و بافتن
به تور اندرون پود را یافتن
چو آن کارهای وی آمد به جای
ز جای مهین برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چو مایا بدو او گوهر اندر نساخت
که چون ساختی، دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمان‌روا
جهان انجمن شد بر تخت او
فرو مانده از فره بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
در آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فروردین
بر آسوده از رنج تن، ‌دل ز کین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از چنان خسروی یادگار
روایت دیگری موجود است که آن نیز عقیده به جمشید منسوب بودن پیدایش نوروز را، پیش می‌راند. ابلیس لعین گویا برکت را از بین می‌برد. ‌قحطی، خشک‌سالی همه‌جا را فرا می‌گیرد. مردم برای خود یگان چیزی خوردنی و پوشیدنی نمی‌یابند. حتا باد از وزیدن می‌ماند، درختان خشک می‌شوند و یقین بود که جهان نیست و نابود گردد. خوش‌بختانه، به فرمان و راهنمایی یزدان پاک، جمشید پدید می‌آید و به طرف ابلیس راه پیش می‌گیرد. وی با ابلیس جنگ کرده با پیروزی برمی‌گردد. مردم از بدبختی‌ها رهایی می‌یابند و می‌بینند که از جمشید غاب و ظفریاب نور می‌براد و جواهرات تاج او به اثر نور آفتاب می‌درخشد، رستنی‌ها از نو سبز می‌شوند، ‌طبیعت درباره‌ جهانی تازه پیدا می‌کند. این پدیده‌ها را دیده آدمان می‌گویند: «روز نو، نوروز آمد».
عموماً دربارۀ جمشید و ارتباط داشتن جشن نوروز به او، روایت‌های زیادی موجود‌ است. اکثریت دانشمندان چون ابوریحان بیرونی، عمر خیام و دیگران که عاید به نوروز ابراز نظر نموده‌اند، ‌این عقیده را پشتیبانی می‌کنند.
مولف کتاب «نوروزنامه» در این‌باره می‌گوید:
«اما سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آن‌که هر سیصدوشصت‌وپنج روز، از شبانه‌روز به اولین دقیقۀ حمل بازآید، ‌به همان وقت و روز که رفته بود، ‌بدین دقیقه نتوانند آمدن، چه هر سال از مدت همه کم می‌شود و چون جمشید آن دریافت، نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد و پس از آن پادشاهان دیگر، مردمان بدو اقتدا کردند … ». (۱۴)
ریاضی‌دان و ستاره‌شناس بزرگ، ابوریحان بیرونی نیز در کتاب «آثار الباقیه» در این خصوص می‌نویسد: «این جشن (یعنی جشن نوروز) به یادبود روزی برپا گشت که جمشید به تحکیم دین مزدایی پرداخت. چون دین صائبیان در دوران فرمان‌روایی تهمورس معلوم شده بود، جمشید دین را تجدید کرد، مردم را به بی‌مرگی، تن‌درستی و به آموزنده‌گی بشارت داد، برای همه پاک‌سرشتی و حلال‌کاری‌ها تلقین نمود و این کار در نوروز انجام یافت و آن روز نو خوانده شد و این عید گرفته شد.» (۱۵)
۶ـ در همین روز خسروان بر تخت می‌نشستند و نیازهای مردم را برآورده می‌ساختند. گذشته از این، چند واقعۀ دیگر مذهبی که باعث سرور و شادمانی مسلمانان گردیده‌اند، در همین روز اتفاق افتاده‌اند، از قبیل: با اجازت خداوند در کوی عرفان به‌هم پیوستنِ حضرت آدم و حوّا بعد از رانده شدن‌شان از جنت؛ نجات یافتن کشتی حضرت نوح و همراهانش از طوفان و بقای نسل انسان بعد از آن؛ بیرون آمدن فرعون و غرق گردیدنِ او و همراهانش به دریا؛ رهایی یافتن حضرت یونس از دهان نهنگ؛ ظهور حضرت مهدی و پاک نمودنِ زمین از شرک و ظلم و بی‌عدالتی؛ انتخاب حضرت علی کرم‌الله وجهه به جانشینی حضرت پیغمبر سلام‌الله علیه و السلم و نشستن او برمسند خلافت، طوری که در رباعی زیر در این‌باره اشاره رفته:
نوروز شد و جمله جهان گشت معطر
از بوی خوش و لاله و نسرین و صنوبر
بر تخت خلافت بنشست آن شاه ابرار
داماد نبی، شیر خدا، ساقی کوثر
به پنداشت مردم، نوروز این چنین فرصتی‌ست برای یاد کردن از گذشته‌ها، فراموش شده‌ها، اندیشیدن از نیکی‌ها و بدی‌ها، از اشتباهات و غلط‌ها.
علاوه بر این، نوروز نماد است، نماد پاکی و راستکاری‌ها و رهایی از بند هرچه که زشت به نظر می‌رسد. نوروز روز پیروزی است؛ پیروزی نو بر کهنه، نور بر تاریکی، راستی بر دروغ. نوروز رمز هستی و پیوسته‌گی است. وی به حیث یک رسم نیک، فرهنگ نسل‌های امروزی را از یک‌سو به تاریخ و از سوی دیگر به آیندۀ درخشان می‌پیوندد، با این‌ها و مراسم‌های خاص خود، از پیوند یگانه‌گی معنوی مردم افغانستان و از فراز مشخصه‌های تمدن بشری آن‌ها درک می‌دهد.
به زعم همه، این نوروز روز مراد، ‌روز به وصال رسیدن عاشقان و دل‌داده‌گان و روز دعا به ارواح گذشته‌گان است. هدف از تجلیل نوروز از بر کردن نیروی تازه، قدرت‌مندی در اراده و شروع نمودن به کارنمایی‌ها، ‌تلاش‌ها و برنامه‌های آینده است. می‌توان گفت، که بهترین روز و روزگاری که مردم آرزو می‌کردند و می‌کنند، ‌همین روز و روزگار نوروز بوده است و می‌باشد. چنانی که در بیت‌های زیرین فردوسی همین معنی عمیقاً افاده یافته است:
ابا فر و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
به هر کار بختِ تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
که خسرو به هر کار پیروز بود
همه روزگارش چو نوروز بود
همه‌ساله بختِ تو پیروز باد
شبان سیاه بر تو نوروز باد
مردم به این باورند که اگر هر کس نوروز را با شادی و نشاط و با پاکی و صفا و آزاده‌گی و فراوانی و ناز و نعمت استقبال نماید، سال نو برایش تا آخر، خوشی و سالی پرفیض و بابرکت خواهد شد. بنابراین آن‌ها به دنبال این عقیده، چند روز قبل از جشن نوروز، در خانه‌های خود آماده‌گی می‌گیرند: ‌در و دیوار اتاق‌های‌شان را از گرد و چنگ پاک می‌کنند، قالین و گلیم و پلاس‌های فرشی خانه‌های‌شان را می‌افشانند، ‌ظرف‌های مسی (از قبیل دیگ، ‌پانتوس [سینی] و دیگر لوازمات آشپزخانه) را سفید می‌کنند، کاسه و پیاله‌های داغی را دور می‌اندازند، کالا [رخت] می‌شویند و لباس‌های نو می‌دوزند، تا سال نو را با خوشی بیشتر استقبال نمایند. در عرفۀ جشن نوروز زنان و دختران به دستان‌شان حنا می‌بندند، پسران نیز کلک‌هایشان را حنی می‌کنند.
قبل از فرا رسیدن سال نو، بازار رخت و کفش و کالافروشی، بازار حنا و بازار سودای میوۀ خشک خیلی رونق پیدا می‌کند و این جوش‌وخروش در سراسر کشور باشکوه خاصی گسترده می‌شود.
هنگام ورود سال نو اهل هر خانواده دسترخوان‌ها را می‌گشانید، ظرف‌های مملو از میوه را نزدیک می‌آورند. کُلچه‌های روغنی، فطیرهای شیری و خوراک‌هایی از همین قبیل را به روی خوان‌ها می‌گذراند.
مردم خوان هفت‌سین را که یکی دو روز قبل از حلول سال نو از هفت نوع مواد خوراک؛ سبزی، ‌سیر، سرکه، سیمه راک، ‌سمنک، سیب و سنجد تهیه گردیده است، ‌با نیت نیک و ‌به امید آن‌که تا آخر سال تن‌شان سالم و رزق‌شان فراوان باشد و با مقصد این خوشی که تمام سال جمعیت‌های دوستان جمع باشند، استعمال می‌کنند و محض به همین نیت و آرزوها به همسایه‌گان، به خویش و اقربا و دوستان‌شان می‌فرستند.(۱۶)
هم‌چنین چهار ـ پنج روز قبل از نوروز، در بسیاری از خانواده‌ها به افتخار سال نو از هفت نوع میوۀ خشک چون کشمش سبز و سرخ، مغز پسته، مغز چارمغز و مغز بادام، نخود، ‌کشته و سنجد، به نام «هفت میوه» آشامیدنی‌یی تهیه می‌شود که از آن، هنگام حلول سال نو هر کدام از اعضای خانواده در سر سفرۀ نوروزی یک پیاله‌ به نیت ثواب می‌نوشند و این عمل را به فال نیک می‌گیرند. از آشامیدنیِ مذکور به دوستان و اقارب خانواده که برای تبریک سال نو می‌آیند ‌نیز به امید خوشی‌های زنده‌گی در سال نو، داده می‌شود. (۱۷)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.