- ۲۴ حمل ۱۳۹۲
بخش نخست
دلارام اسفندیاری
چه فایده دارد در سالِ نو همهچیز دگرگون شود و ما همچنان همان که هستیم، باقی بمانیم و هیچ تلاشی برای تغییرِ خودمان نکنیم؟ مگر نه اینکه همۀ ما برای تغییر ویژهگیهای ناخوشایندمان، منتظر فرصتی هستیم؟ پس چه فرصتی بهتر از آمدن بهار؟
به درختها نگاه کنید! آنها به مرورِ زمان جوانه میزنند و سبز شدنِ برگهای نورسشان حتا تا تابستان ادامه دارد و هیچ درختی نیست که ناگهان بهبار بنشیند و سرسبز شود.
ما هم مثل درختها هستیم و انقلاب درونیمان معمولاً ناگهانی نیست و همانطور که خصوصیات بدمان را به مرور کسب کردهایم، برای اصلاحشان هم به زمان نیاز داریم و طبیعی است که نمیتوانیم ناگهان به انسانی بینقص تبدیل شویم. اما به هر حال همین که تصمیم بگیریم تغییر کنیم، نیمی از راه را برای خانهتکانیِ درونمان طی کردهایم. مهم این است که دقیقاً از همین لحظه تصمیم بگیریم همراه با طبیعت، در بهار، دگرگون شویم.
هر چیزی در جای خودش
برخی از ما حتا از داشتنِ این مشکل بیخبریم. نمیدانیم چرا هر بار میخواهیم چیزی را پیدا کنیم، باید مدتها دنبالش بگردیم. نمیدانیم چرا اغلب، وقتی دنبال چیزی میگردیم خشمگین میشویم. نمیدانیم چرا فکرهایمان پراکنده و بههم ریخته است و…
یک سرِ رشتۀ همۀ این مشکلات، به بینظمی میرسد. نظم یعنی قرار دادنِ هر چیز در جای خودش و از همین تعریفِ ساده میشود راهحل مشکل بینظمی را پیدا کرد. اگر خودتان را ملزم کنید هر چیز را در جای خودش قرار دهید، مسالۀ بینظمیتان هم حل میشود و مطمین باشید در یک محیط مرتب که در آن احساس آرامش میکنید، فرآیند فکر کردن تسهیل میشود؛ میتوانید تمرکز کنید و بنابراین آسانتر و سریعتر به نتیجه میرسید.
قرار دادنِ اشیا در جای خودشان کار سختی نیست، اما چرا خیلیها نمیتوانند این کار را انجام بدهند؟ علت اول شاید این باشد که خیلیها به این کار عادت نکردهاند. این مشکل با گذشتنِ زمان و با تکرار قرار دادنِ اشیا در جای خودشان حل میشود، اما علت دوم این است که برخی اشیا در جای واقعیشان قرار ندارند، یعنی ما آنها را در جایی قرار دادهایم که برداشتن و سر جای اول گذاشتنشان دشوار است. برای نمونه، کتابی پُرمصرف را پشت گلدانی چینی گذاشتهایم. طبیعتاً هر بار که میخواهیم کتاب را برداریم، باید مراقب باشیم به گلدان تلنگر نزنیم و به همین علت در ناخودآگاهمان حاضر نیستیم برای آنکه کتاب را سر جایش بگذاریم، خطر کنیم و ترجیح میدهیم آن را جایی رها کنیم. با این حساب میشود نتیجه گرفت که یکی از راههای منظم شدن، بازنگریِ جای اشیا در محل کار و زندهگیمان است.
پادزهری برای خشم و خشونت
خشونت، یکی از راههای ابراز خشم است. پس برای آنکه خشونتتان را کنترل کنید، باید یاد بگیرید راههایی برای مهار خشمتان پیدا کنید.
بهترین راه برای کنترلِ خشم این است که دایم به خودتان یادآوری کنید در حالتِ عصبانیت نه چیزی بگویید، نه تصمیمی بگیرید و نه واکنشی نشان دهید. یکی از بهترین راهکارها برای مهار عصبانیت این است که سکوت کنید و محیط را تا زمانی که به آرامش نرسیدهاید، ترک کنید تا خشمتان به خشونت تبدیل نشود.
اگر امکان ترک محیط را ندارید، میتوانید خودتان را با کاری بیخطر سرگرم کنید؛ برای مثال وقتی بهشدت خشمگین هستید، سعی کنید با تکهیی گِل، چیزی بسازید یا مشغول باغبانی یا خیاطی یا آشپزی شوید.
حواستان باشد که گفتیم باید خودتان را با کاری «بیخطر» سرگرم کنید! حتماً حدس میزنید که منظورمان از آن کار، رانندهگی نیست. یادتان باشد که رانندهگان خشمگین، جان خودشان و دیگران را به خطر میاندازند و وحشتناک است کسی بگوید «وقتی عصبانی هستم، رانندهگی میکنم تا آرام شوم!»
Comments are closed.