گزارشگر:پروفیسور دوکتور محمد طاهر هاشمی - ۰۸ ثور ۱۳۹۲
از چندسال بدینسو اصطلاح منافع ملی به گونۀ گسترده در بحثها و تحلیلهایِ صاحبنظران کاربرد یافته و همواره آنها به این اصطلاح تمسک جستهاند. با وجود آنکه در رابطه با این مقوله، کمتر کندوکاو شده و تعریفِ گویا و مشخصی از آن بهدست داده نشده، اما بهکارگیری و استعمالِ این اصطلاح در شرایط سیاسیِ سالیانِ اخیر گواه بر این است که منافع کشور در سطح ملی به نحوی از انحا مصدوم گردیده، عمیقاً لطمه برداشته و ملت با همۀ آحاد و نهادهای آن اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امثالهم، اثرات شومِ این صدمات را احساس کرده است.
از جانب دیگر، توجه به منافع ملی و دفاع از آن، مرحلۀ جدیدی را در پروسۀ تشکل ملت نوید میدهد. به این مفهوم که در جامعۀ نامتجانس افغانستان و با ساختار نامتوازن سیاسی و اجتماعی که بیشتر بر محور قدرت قومی، قبیلهیی، سمتی و زبانی استوار بوده، منافع ملی نیز همواره در چنبر همین ملحوظات توجیه، تعبیر و تفسیر شده است. آنانی که از ساختار نامتجانس جامعه بر مبنای قدرتمندی بهره میگرفتند، منافع ملی تفسیری جز خواستها و منافعِ آنها را احتوا نمینمود. آن اقشار و لایههای اجتماعی که از نفوذ و قدرت محروم بودند و اصولاً منفعتی در جامعه برای آنان متصور نبود، در منافع ملی سهمی جز در سایۀ مرحمت قدرتمندان وجود نداشت. قدرتهای جبار که قدرت سیاسی را نیز در سیطره و نفوذِ خود داشتند، منافع ملی را از دید و تعبیرِ خود توجیه میکردند. بنا بر همین ملحوظ، سعی تمام صورت میگرفت که در ایجاد تفکر ملی موانعی ایجاد گردد و اقوام بر محور منافع قومی، سمتی و زبانی در برابرِ هم قرار داده شوند، نه در پهلوی هم.
تحولاتی که در دهههای اخیر بر جامعه و ملتِ ما سایه افگند، عدم تجانس ملتِ ما را به گونۀ متفاوتی تداوم بخشید. به این مفهوم که تقسیم قدرت میان زورمندان از شکل عمودی (از بالا به پایین) به شکل افقی (در کنار هم) تغییر شکل داد. بدین ترتیب، منافع اقوام در پهلوی هم و با درک تساوی حقوقی و قانونی، منافعِ همهگانی را درسطح ملی تبارز داد.
گویا در شرایط کنونی، منافع ملی از دیدگاه ترتب (سلسلهمراتب) قدرت سیاسی ـ قومی نه، بلکه بر مبنای تساوی سیاسی ـ قومی، تعبیر و تفسیر میگردد. بنا بر همین تحول، تمام لایههای اجتماعی و قومی، خود را در منافع ملی شریک و سهیم میدانند و هر آنچه این منافع را صدمه بزند، آن را صدمه و ضرری در سطح ملت میپندارند.
با توجه به آنچه گفته آمدیم، چنین مستفاد میشود که در مفهوم عام، هر آنچه منافع یک ملت را در کل و در ابعاد گستردۀ آن به مخاطره میاندازد و بالاتر از مخاطره علیه منافع شخصی، فامیلی، گروهی، قومی و سمتی قرار میگیرد، مخالف منافع ملی پنداشته میشود.
با تقدیم و ارایۀ این تحلیل سوسیولوژیک و اینکه چهگونه اصطلاح منافع ملی در سالیان اخیر مورد توجه و کاربرد قرار گرفته است، میپردازیم به توضیح لغوی و مفهومی منافع ملی.
منافع در مفهوم وسیع لغوی، صیغۀ جمع منفعت و امتیازی است که شخص یا جمعیت از آن بهره میگیرد. از اینرو، خواست همه بوده، خوبی و بدی و سود و زیان را بر مبنای همین محک امتیازات و بهرهمندی میسنجند. به همین ملحوظ است که دانشمندان جامعهشناسی منافع را ترجیحاتی میپندارند که از طرف افراد صریحاً آشکار شده و ضامن منفعت آنان پنداشته میشود. از جانب دیگر، ممکن است منافع را به نیازها و ضرورتها توجیه نمود که بدین ترتیب، تفکیکی میان منافع ذهنی و عینی به میان میآید.
منافع فردی در برابر منافع عمومی یا منافع عامه قرار میگیرد و هنگامی که از منافع عمومی صحبت میشود، روی صحبت و توجه به مفاهیمی است که بر مبنای آن کلمۀ عمومی یا آنچه عمومی معنی میدهد، استوار باشد. زیرا کلمۀ “عموم”، همۀ افراد و اعضای یک جامعه را ا حتوا میکند، نه اکثریت و یا تعداد بیشترین آنها را. منافع عمومی از نظر سیاسی، غیر قابل تجزیه و تقسیم است. به این مفهوم که کلمۀ “عموم” و یا منافع عمومی، متضمن منفعت و فایدۀ هر عضو عموم است. در نتیجه چنین پنداشته میشود که منافع عمومی یعنی آنچه همۀ اعضای جامعه در صدد آن بوده، آن را به منفعتِ خود بدانند و آن را به منزلۀ نصبالعین تعقیب بدارند. این آرزومندی و آرمان از نظر سیاسی به تحقق نمیپیوندد مگر در شرایطی که افراد به آرمان ملی معتقد بوده و آن را از طریق برگزاری یک حکومت دموکراتیک جستوجو کنند. بنابرین، منافع ملی تبلور خواستههای مشترکِ مردمان یک ملت در جهت تحقق سعادت همهگانی است. مطابقِ این تعریف میتوان گفت که منافع ملی، آن منافع یا ترجیحاتیست که از سطح منافع، خواستهها و آرزوهای شخصی، فامیلی، گروهی، سمتی و زبانی فراتر رفته و منافع آحاد ملت را احتوا میکند. بدین ترتیب، در مفهوم عام کلمه هر آنچه منافع یک ملت را در کل به مخاطره میاندازد، مخالف منافع ملی تلقی میگردد و هر آن عمل یا کنشی که در مطابقت، حفظ و بزرگداشتِ این منافع و ارزشهای متعلق به آن انجام میشود، در موازات با منافع ملی پنداشته میشود. در این طرز تلقی و برخورد، منافع ملی دربرگیرندۀ کوچکترین و بزرگترین داشتهها و ارزشهای یک ملت است که بود و نبود این ارزشها بالای همۀ افراد و اعضای جامعه اثر داشته و یا میتواند اثر داشته باشد.
در مفهوم وسیع، منافع ملی به منظومهیی شباهت بههم میرساند که منافع گونهگون را در کلیتِ آن احتوا میکند. بنا بر همین ملحوظ است که بعضی صاحبنظران به این عقیدهاند که اصطلاح منفعت ملی باید بهصورت جمع یعنی منافع ملی استعمال گردد؛ زیرا منفعت ملی واحد وجود ندارد. به این ملحوظ، اینهمه خواستهها و ارزشها در چنبر مقولههایی همچون دفاع ملی، مصونیت ملی، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، ثبات سیاسی، سلامت ملی و امثالهم تبلور نموده و در وجوه مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محدود و تبارز داده شده است. این ارزشها در واقع منافع حیاتی یک ملت را در مفهوم مادی و معنوی آن افاده نموده ودر واقعیت، دلیل وجودی یک دولت مستقل و حایز حاکمیت ملی را میرساند. بنابرین، “منافع ملی و دفاع از آن بقا و مصونیت دولت را تضمین مینماید و هر آنچه بقا و مصونیت دولت را تهدید و یا به مخاطره مواجه بسازد، خلاف منافع ملی پنداشته میشود. در نهایت هر آنچه که در فقدانش سلامت و کلیتِ دولت صدمه دیده و بر مبنای آن موجودیت حقوقی و سیاسی دولت زیر سوال برود، خلاف منافع ملی و خواست جمعیِ یک ملت است. حفظ سلامت و کلیت دولت و یا حراست از حریم سیاسی و حقوقی آن، رسالت و مسوولیت دولت ـ ملت است که به منزلۀ نصبالعین و آرمان ملی از طریق برگزاریِ یک حکومت ملی و دموکراتیک متحقق میگردد.
Comments are closed.