تام جــونز

- ۱۷ ثور ۱۳۹۲

اگر نتوان همانند بسیاری ادعا کرد که هنری فیلدینگ و سامویل ریچاردسون پایه‌گذار رمان انگلیسی در دهه چهل قرن هجدهم بوده‌اند ـ چرا که دانیل دوفو و سر فیلیپ سیدنی، رابینسون کروزو و مال فلاندرز را پیش از این زمان نوشته‌اند ـ حداقل باید تصدیق نمود که این دو، پدیدآورنده‌گان آن‌گونه رمان انگلیسی‌اند که در آن، «زنان و مردان در صحنه‌های نمایشی همه‌گانی ایفای نقش می‌کنند که می‌تواند بازگوکننده سرشت هر زن و مردی باشد. این سخن نه درباره [سر فیلیپ] سیدنی صادق است و نه درباره [دانیل] دوفو. مردی جوان ممکن است در خیال خود را به جای موسیدورس، قهرمان رمان سیدنی، بگذارد و یا هم‌چون رابینسون کروزو، رفتار کند؛ اما هرگز نمی‌تواند خود را در تجارب آن‌ها شریک بداند، آن‌طور که خود را در تجارب تام جونز سهیم می‌یابد.»* «در حقیقت، فیلدینگ برای اولین‌بار در رمان انگلیس [با ساخت شخصیت تام جونز] یک مرد واقعی را توصیف کرد.»**
تام جونز که اسم کامل آن ـ بنا به رسم زمانه خود برای واقع‌نمایی هرچه بیشتر ـ سرگذشت تام جونز کودک سر راهی است؛ در ردیف دن کیشوت، تریسترام شندی، و ژاک قضا و قدری و در زمره برجسته‌ترین کلاسیک‌های تاریخ رمان قرار دارد.
تام جونز نام کودکی سرراهی است که در خانه ارباب آلورتی و تحت نظارت خواهر او، برژیت بزرگ شده است. به فاصله کمی پس از پذیرش تام، برژیت ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی به نام بلایفیل می‌شود. پس از کوتاه‌زمانی، پدر بلایفیل می‌میرد و او عملاً وارث دارایی آلورتی می‌شود. تام با آن‌که تحت تعلیم و تربیتی مشابه بلایفیل بزرگ می‌شود، اما شخصیتی کاملاً متفاوت از او را بروز می‌دهد. تام پسر ساده‌دل، بازیگوش و ماجراجویی است و در مقابل بلایفیل حسود، کینه‌توز و محتاط است و هیچ فرصتی را برای بدنام کردن تام از دست نمی‌دهد.
در همسایه‌گیِ آلورتی مردی زنده‌گی می‌کند به نام وسترن و او دختری زیبا به اسم سوفیا دارد. تام به سوفیا دل می‌بندد و همزمان، در اثر بدخواهی بلایفیل، که او نیز مایل به ازدواج با سوفیا است، از خانه آلورتی رانده می‌شود. تام در آغاز فصل دوازدهم از کتاب ششم ـ ناگزیر سفری اودیسه وار را به سوی لندن در پیش می‌گیرد.
تام جونز شامل هجده کتاب است که هر یک عنوانی مخصوص به خود دارد. هر کتاب از چند فصل تشکیل شده است که آن‌ها نیز نامی دارند. تعداد فصل‌های کتاب‌ها از۷ تا ۱۵ در تغییر است و بعضی از آن‌ها تنها در حدود یک صفحه را شامل می‌شوند. این مجموعه، درخت‌واره تام جونز را شکل می‌دهند که ـ ترجمه فارسی آن توسط احمد کریمی میر حکاک ـ کتابی حدود ۸۰۰ صفحه‌یی است.
هنری فیلدینگ در ابتدای هر کتاب مطالبی غالباً بی‌ارتباط با داستان نوشته و در آن‌ها به موضوعاتی مثل مورد سبک نگارش اثر، مقاصد نویسنده از خلق داستان، انتظارات او از خواننده، پیش‌بینی نظرات منتقدین و پاسخ‌گویی به نظرات مخالف احتمالیِ آن‌ها پرداخته است. او دریکی از این گفتارها ـ در ابتدای کتاب اول ـ مقایسه جالبی بین نویسنده و مهمان‌خانه‌دار انجام داده است:
«نویسنده باید خود را با به جای شخصی بگذارد که مهمان‌خانه‌یی عمومی ‌را می‌گرداند، و از هر کس در برابر پولش پذیرایی می‌کند، و نه این‌که خیال کند بزرگی است که می‌خواهد ضیافتی خصوصی راه اندازد و اطعام مساکین کند. در خصوص ضیافت، همه می‌دانند که میزبان هر خوراکی بخواهد تدارک می‌بیند، و اگر هم به مذاق میهمانانش ناگوار، یا کلاً بدمزه و ناسازگار آمد، نباید زبان به بدگویی بگشایند که هیچ، برعکس ادب ایجاب می‌کند که میهمان برای حفظ ظاهر هم که شده، از هرچه پیش رویش می‌گذارند، تحسین و تمجید کند. اما عکس این حالت بر مهمان‌خانه‌دار می‌گذرد. کسانی که در برابر آن‌چه می‌خورند پول می‌دهند، به فرض هم که بسیار خوش‌رو و حتی بی‌خیال باشند، باز بر اطفای میل خود به خوراک اصرار خواهند ورزید، و اگر همه چیز موافق سلیقهشان از آب درنیاید، حق اعتراض، دادوبیداد، و فحش و بدوبیراه را هم برای خود قایل‌اند.»
فیلدینگ در گفتار ابتدای کتاب نهم، شرایطی را برمی‌شمارد که به اعتقاد او، همه داستان‌نویس‌ها باید تمامی آن‌ها را به میزان بالایی دارا باشند: نخست، نبوغ؛ دوم، آموزش کافی؛ سوم، شناختِ سرشت انسان؛ و چهارم، نیکدلی. او هم‌چنین دستورالمل درخور توجهی در مورد خلق یک اثر داستانی دارد. فیلدینگ می‌گوید ماجراهای داستان‌ها باید حایز دو شرط توام باشند؛ اول، واقعی باشند و نه خیالی؛ و دوم، باورپذیر باشند.
فیلدینگ نظر مثبتی نسبت به منتقدین ادبی ندارد و در چندین جای کتاب آنان را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهد و نظرات ناخوشایندی نسبت به ایشان ابراز می‌کند: «اگر کسی را که در شخصیت دیگران سرک می‌کشد، و از این کار قصدی جز این ندارد که معایب ایشان را بیابد، و بر سر بازارها جار زند، در خور لقب مفتری و به ننگ‌کشاننده نام‌های نیک است، پس چرا منتقدی را که با همان نیت سوء اثری را در دست می‌گیرد، نباید مفتری و به ننگ‌آلاینده نام نیک آثار ادبی دانست؟»۴۲۴
از نکات جالب توجه تام جونز؛ تاثیری است که دن کیشوت بر خالق آن داشته است. این تاثیر را چه در شیوه روایت ـ برای مثال در رو در رو شدنِ او به عنوان نویسنده و نه راوی با خواننده ـ و چه در خلق شخصی به نام پارتریج (در نقش سانچو پانزا)، به عنوان مهتر تام جونز می‌توان تشخیص داد.
و سرانجام این‌که فیلدینگ از همان نخست، گاه به گاه در گفتارهای مقدماتی کتاب‌ها، زبان به تحسین اثر خود گشوده و جایگاه والای آن را در تاریخ ادبیات پیش‌بینی کرده است؛ و اگر بپذیریم که این گفتارها را در زمان شروع هر کتاب ـ و نه در پایان نگارش داستان ـ نوشته است؛ می‌توان گفت که او از ابتدا می‌دانسته که در حال انجام چه کار سترگ و خلق چه اثر عظیم و ماندگاری است.
*نسل قلم شماره ۹۴، هنری فیلدینگ، نوشته جان بات، ترجمه علی خزاعی‌فر
**درباره رمان و داستان کوتاه، سامرست موام، ترجمه کاوه دهگان.
برگرفته شده از وبلاگ مداد سیاه

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.