- ۰۶ سنبله ۱۳۹۱
احمد عمران
نشر گزارشی در مورد درخواست عمر زاخیلوال، وزیر مالیۀ کشور، از برخی مقامهای خارجی برای حمایت از او، میتواند نشانه چه چیزی در دستگاه حکومت تحت رهبری آقای کرزی باشد؟
آقای زاخیلوال پس از آنکه از سوی یک رسانۀ خصوصی و سپس از سوی ادارۀ عالی مبارزه با فساد اداری، به فساد و اختلاس مالی متهم شد، به طرز وحشتناکی سراسیمه و دستپاچه به نظر میرسد؛ به ویژه اینکه او حس میکند دیگر آن حمایت گسترده سیاسیِ رییسجمهوری را از دست داده است. حالا پارلمان کشور هم وارد صحنه شده و میخواهد اتهامها علیه وی را بررسی کند.
جنگ در درون نظام به صورت وحشتناکی مقامها را رو در روی هم قرار داده و این نشانهیی روشن از فروپاشیِ مدیریت سیاسی در کشور است. وقتی تمام انگیزهها به زراندوزی و عیاشی فروکاسته میشود، نتیجهیی بهتر از آنچه که حالا شاهد آن هستیم، نمیتوان انتظار داشت. حکومت آقای کرزی همان انگیزههای اندک خدمتگزاری به مردم و کشور را که در نخستین سالهای سقوط رژیم طالبان در آن دیده میشد، از دست داده و حالا به نظامی مافیایی با زدوبندهای بهشدت غیرمردمی و غیردموکراتیک تبدیل شده است. اکثر کارگزاران این نظام به چیزی فراتر از منافع کوچک مادیِ خود نمیاندیشند و حسی بالاتر از رفاه شخصی در سر ندارند. این بحران چنان حاد و فراگیر شده که تنها به وزیر مالیه محدود نمیشود و میتوان نشانههای روشن آن را در بسیاری از کارگزاران حکومت تشخیص داد. به همین دلیل است که هر روز مشکلات امنیتی و سیاسی جامعه، بیشتر میشود و ناباوری به آینده و نظام در میان مردم افزایش مییابد. اگر در قسمتی از کشور موج اعتراضها و مخالفتها با مقامهای محلی بالا گرفته و اگر در قسمتی دیگر سربازان خود به قاتلان همقطاران خود تبدیل میشوند، قبل از اینکه چنین رویدادهایی را به توطیۀ دشمنان نسبت داد، باید به وضعیت درهم پاشیده و بحرانیِ کشور نگاه کرد و انگیزههای آن را در چنین مناسبتهایی جست.
آقای زاخیلوال تنها یک فرد نیست که در موردش اتهامها رسانهیی شده است. او میتواند نماینده تمامعیار یک نظام باشد؛ نظامی که تیشه به ریشههای خود زده و از مردم و سرنوشت آنها، خود را جدا کرده است. آقای زاخیلوال و افرادی مثلِ او میتوانند در وضعیتهایی برای حامیان خود خطرناک ثابت شوند و به همین دلیل توقع نمیرود که روند بررسیها در موردش زیاد جدی شود. او حساب دیگران را هم میداند و اطلاعات لازم را در خصوص آنها و مشکلات مالیشان در اختیار دارد؛ چنانکه تنها یک تهدید کوچکِ وی سبب شد که بخشی از اتهامها علیه او کاهش یابد و تیغ برندۀ برخی نهادها کُند شود. او با توجه به وضعیت خطرناک خود بلافاصله دست به افشاگری زد. هرچند این افشاگری در حد یک تهدید کوچک بود، ولی طرفهای مختلف و آنانی که در زدوبندهای آقای زاخیلوال شریکاند، حساب خود را بهدست آوردند.
آقای زاخیلوال به خوبی توانست نشانهگیری کند. او پای رییسجمهوری را وارد قضیه کرد و به این شکل خواست بگوید که دیگران هم حساب کارِ خود را داشته باشند. وزیر مالیه تصادفی به آقای کرزی اشاره نکرد. او میدانست که ریشه مشکلاتش در جای دیگری غیر از اداره مبارزه با فساد و یا دادستانی رقم خورده است. آقای زاخیلوال خواست نشان دهد که اگر بحث قربانی کردنش مطرح باشد، او هم آرام نمینشیند و اصلیترین چهرۀ نظام را هدف خواهد گرفت.
هدفگیری آقای زاخیلوال از قضا درست بیرون شد و حالا شرایط را به مقدار زیادی به نفعِ او تغییر داده است. هرچند هنوز نهادهایی تصمیم دارند که قضیه او را دنبال کنند؛ ولی آنگونه که از فضای جدید استنباط میشود، این فضا بیشتر از آنکه جدی باشد، برای انحراف اذهان عامه تدارک شده است.
گریهها و مظلومنماییهای آقای زاخیلوال در پیشگاه افرادی از حامیان بینالمللی افغانستان، بیشتر از آنکه توانسته باشد حمایت آنها را از او برانگیزد، زمینههای نفرت و انزجار این افراد را فراهم کرده است. آقای زاخیلوال که مدعی کرسی استادی در یک دانشگاه کانادایی است و عمری را در بیرون از کشور زندهگی کرده، حتا نتوانسته مناسبات اجتماعی و سیاسیِ غرب را به خوبی بشناسد و با روانشناسی سیاسیِ غربیان آشنا شود. او هرچند هدفگیریِ دقیقی در رابطه با خود انجام داد، ولی دچار خبط بزرگ سیاسی نیز شد؛ خبطی که حداقل تا مدتی وضعیتِ او را در درون جامعه، متشنج نگه میدارد.
آقای زاخیلوال در زمانی که جوِ اتهامها علیه او در حال کاهش بود، دست به دامن مقامهای جامعه جهانی زد که به دادش برسند و از او در برابر نهادهای داخلیِ افغانستان حمایت کنند. همینجا دقیقاً وزیر مالیه اشتباه بزرگ سیاسی خود را مرتکب شد و موج آرام اتهامها علیه خود را توفانی کرد. حالا او مجبور است که برای پایان دادن به این فضا، دست به افشاگریهای تازهیی بزند و سطح تهدیدهای خود را بر اساس اطلاعاتی که دارد، بیشتر کند.
حالا اگر پروندۀ وزیر مالیه به نتایج جدی هم منجر نشود، زیاد جای تعجب نیست؛ چون از نظام فعلی بیشتر از این نمیتوان توقع داشت. اما این پرونده در همین سطح هم مسایل بسیاری را در برابر قضاوت دیگران قرار داد. این پرونده کیفیت مدیریتیِ نظام را عملاً زیر سوال برد و نشان داد که در حاکمیت مافیایی، آنچه اهمیت دارد منافع عمومی نیست؛ بلکه برای کارگزاران چنین نظامی، منافع شخصی آنها اهمیت اساسی دارد و سوای آن حتا حاضر نیستند که در پای رفقا و دوستان همکاسۀ خود هم ایستاده شوند.
Comments are closed.