اکثریت ارزشی؛ روح آجـندای مـلی و گـفت‌وگوی بین‌الافغانی

گزارشگر:احمد عمران - ۳۰ ثور ۱۳۹۲

افغانستان، تاریخی سرشار از فراز و نشیب دارد؛ تاریخی که گاه با خون نوشته شده و گاه با سلطه‌گری. مردمِ این سرزمین همواره دچار رنجِ سیاسی و اجتماعیِ ناشی از مناسباتِ قدرت در یک جامعۀ پیشامدرن بوده‌اند؛ جامعه‌یی که عمدتاً از سوی قدرت‌مندان به بهانه‌های مختلف به گروگان گرفته شده است. 

شاید در طول تاریخِ صدسال اخیرِ کشور بتوان گفت که آغاز جهاد و مبارزات آزادی‌خواهانۀ مردم افغانستان برای رهایی از اشغال، یگانه نقطۀ عطفِ بیداریِ ملی برای آحادِ جامعه بوده است. در این برهه از تاریخ، مردم افغانستان بدون توجه به مسایل قومی و تباری، در یک همگراییِ ملی در کنارِ یک‌دیگر برای حفظ ارزش‌های واحد قرار گرفتند.
انقطاب سیاسی و اجتماعی، همواره معضلِ تاریخیِ کشورِ ما بوده که مورد توجهِ ابرقدرت‌ها و امپراتوری‌های کهن و جدید قرار داشته است. اما کل معضلاتِ جامعه را منوط به توطیۀ دشمنان دانستن نیز چندان درست نمی‌نماید. در عین حال که نباید فراموش کرد که از دیرزمانی مردم افغانستان چوبِ عواطف و احساساتِ خود را در برابر بیگانه‌گان خورده‌اند. اگر کل تاریخ صدساله را کنار بگذاریم و به همین یک دهۀ گذشته نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که معضل تاریخیِ ما، هم‌چنان در برابرِ ماست و هر روز به شکلی تازه از مردمِ ما قربانی می‌گیرد. واگرایی به گونه‌یی در تار و پودِ جامعه رخنه کرده است که به‌سختی می‌توان صداها را از هم تشخیص کرد و به آن‌ها گوش سپرد. همه در این میدان خود را حق‌به‌جانب می‌انگارند و به این نظر اند که دیگران در حق‌شان ستم روا داشته‌اند. در چنین وضعیتی، بدون شک هیچ‌گونه گفت‌وگویی نمی‌تواند شکل بگیرد.
افغانستان نیاز به گفت‌وگو دارد؛ گفت‌وگو و مکالمه از آن نوعی که میخاییل باختین از آن تعبیر می‌کند. مکالمه هرگز میان دوی مطلق برقرار نمی‌شود؛ بلکه مکالمه فنِ به رسمیت شناختنِ «دیگری» است. «آجندای ملی» نیز می‌خواهد یک مکالمۀ سراسری را میان آحاد جامعۀ افغانستانی به گونۀ دموکراتیک سامان دهد. گفت‌وگو و مکالمه و یا به تعبیر مبدعِ «آجندای ملی» در کشور «گفت‌وگوی بین‌الافغانی»، فن بیان و به رسمیت شناختنِ همۀ دیدگاه‌ها علی‌رغم جامعیت و عدم جامعیتِ آن‌هاست. نخست باید به سخن‌ها گوش داد و سپس از میان آن‌ها بهترین را برگزید؛ تعبیری از قرآن کریم که می‌تواند به عنوان اصلی‌ترین محورِ هر گفت‌وگوی بین‌الافغانی مطرح شود.
در طول تاریخِ حداقل یک‌صدسالۀ کشور، برای حل معضلات سیاسی و اجتماعی، نسخه‌های بیرونی مورد توجه بوده است. حتا آن‌چه را که پس از کنفرانس بن شکل گرفت، می‌توان به‌نوعی ادامۀ همان روندِ گذشته خواند؛ روندی که تلاش می‌کند از منظر منافع سامان‌دهنده‌گان خود، به مشکلات کشوری مثل افغانستان پاسخ دهد. کشورهای مختلفی که در قضایای افغانستان سهیم بوده‌اند، با توجه به افغانستان‌شناسی خود، سعی در تبیین مشکلاتِ جامعه کرده‌اند و کمتر نسخه‌یی که مورد توجه باشد، از درونِ جامعه تراوش کرده است. برساخته‌های دیگران نیز نه تنها به حل مشکلاتِ جامعه کمک نکرده، بل شرایط را به گونۀ دراماتیک به سمت رویارویی‌های قومی و مذهبی کشانده است. اما حالا زمانِ آن فرا رسیده که مشکلاتِ افغانستان را با توجه به وضعیت تاریخی و اجتماعی آن، از نو بررسی کرد و نسخه‌یی برای آن ارایه کرد که دقیقاً مطابق با دردِ آن باشد.
تجربۀ دهۀ هفتاد و پیش از آن، به‌سختی ما را می‌آزارد. در آن دوره‌ها نیز افغانستان با بن‌بستِ دیالوگ روبه‌رو شده بود. به همین دلیل هر کسی فکر می‌کرد که می‌تواند از ظن خود، یار مشکلاتِ جامعه شود. این موضوع سبب شد که هیچ گفت‌وگویی در سطح ملی شکل نگیرد. همه در پستوها حرف‌های خود را تکرار می‌کردند و به آن‌ها باور داشتند. حال آن‌که گفت‌وگو، هنر با هم اندیشیدن است.
در افریقای جنوبی، رییس‌جمهور دکلارک به‌طور خصوصی با نلسون ماندیلا که هنوز در زندان بود (اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و اوایل دهۀ ۱۹۹۰) ملاقات کرد. آن‌ها صرفاً دربارۀ مسایل مذاکره نکردند، بل‌که دربارۀ بافتی کاملاً جدید برای کشورشان گفت‌وگو کردند. این گفت‌وگوها صحنه را برای تغییرات ناگهانی آتی، مهیا کرد.
جان هیوم، سیاست‌مدار اولستر و برندۀ جایزۀ نوبل، سال‌های زیادی را صرف گفت‌وگوهای پشت پرده با جری آدمز رهبر پیشین «شین فین» جناح سیاسی ارتشِ جمهوری‌خواه ایرلند کرد. تحولات صلح‌آمیزی که اخیراً حاصل شد، بنا به گفتۀ هیوم، نتیجۀ سال‌ها گفت‌وگوی خصوصی با آدامز است که به دور از تشریفات رسمی صورت پذیرفت. هر دو اتفاق نظر دارند که حیاتی ترین مسأله‌یی که ایرلند با آن روبه‌روست، آموختنِ این نکته است که خشونت را قطع کنند، و آن‌ها به تفصیل در این‌باره صحبت کردند. هیوم می‌گوید: بیست‌وپنج‌سال است که با خشونت مبارزه می‌کنیم. پنج دولت نتوانستند آن را متوقف سازند. بیست‌هزار نیروی نظامی و پانزده‌هزار پولیس، موفق به متوقف کردنِ آن نشدند. بنابراین، به این فکر افتادم که زمانِ آن رسیده است راه دیگری را امتحان کنم: راه «گفت‌وگو».
گفت‌وگو در حل بسیاری از منازعات عصر جدید، کارساز واقع شده و بدون تردید برای افغانستان نیز کارآییِ آن هنوز در دستورِ کار قرار دارد. بحثِ «اکثریت ارزشی» که از درونِ طرح «آجندای ملی و گفت‌وگوی بین‌الافغانی» به وسیلۀ احمد ولی مسعود تیوریزه و تدوین شده، دقیقاً پاسخی کیفی به یک نیاز ملی می‌تواند تلقی شود. حل مسایل و مشکلات جامعه با طرح‌های توازن قومی و شعارهای وحدت ملی در چندین دهۀ گذشته، نتوانسته کارآییِ خود را در صحنۀ سیاسی و فرهنگیِ کشور نشان دهد. اما مطمیناً طرح اکثریت ارزشی، با فضای سیاسیِ جهانِ امروز و مناسباتِ قدرت، بیشتر سرِ سازگاری و نزدیکی دارد.
جهان مدرن، جهانِ فراقومی و تباری است و هرگونه ایجاد محوریت به دورِ این دو پدیده، می‌تواند به فاجعه و مرگ در کشورها بیانجامد. پرسش اصلی این‌جاست که اکثریت ارزشی به عنوان الترناتیفِ طرح‌های قومی و نژادی، از چه مولفه‌های تشکیل شده و چه جایگاهی در مناسبات قدرت می‌تواند داشته باشد.
اکثریت ارزشی، عملاً گفتمانِ جامعۀ مدرن است؛ جامعه‌یی که نمی‌خواهد خود را بر اساسِ اکثریت‌ها و یا اقلیت‌های تباری تعریف کند. جهان معاصر به گفتۀ ژان بودریار فیلسوف پسامدرن، جهانِ اکثریت‌هاست. همه در این جهان اکثریت‌اند. بودریار این اکثریت‌ها را اکثریت‌های خاموش می‌خواند. اکثریت‌های جهان مدرن، اکثریت‌های ارزشی‌اند. این اکثریت‌ها منافع و نیازهای خود را بر اساس ارزش‌ها تبیین و تعریف می‌کنند.
جامعۀ امروز افغانستان نیز باید به این سمت حرکت کند. نخبه‌گان جامعه باید به این مسایل بیاندیشند و در یک گفت‌وگوی جمعی راه‌حل‌هایی برای معضلات سیاسی و اجتماعیِ کشور جست‌وجو کنند.
طرح اکثریت ارزشی در فرهنگ سیاسی افغانستان، طرحی نو پنداشته می‌شود که نیاز به گفت‌وگو و کالبدشکافی دارد؛ اما به یقین می‌توان اذعان کرد که اگر راه‌حلی برای مشکلاتِ کشور می‌توان جست‌وجو کرد، باید آن راه‌حل از دلِ چنین طرحی بیرون شود و لاغیر.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.