غایلۀ گوشته یک سناریوی سیاسی است!

- ۳۱ ثور ۱۳۹۲

بخش دوم و پایانی

غلام‌محمد محمدی
آقایان ارگ‌نشین و ارگ‌پرست در این ۱۲ سال برای ملت‌سازی چه کردند که حالا برای اهداف سیاسی و ساخته‌گیِ خود در گوشته، سنگِ وطن‌دوستی ‌به سینه‌ می‌کوبند و در پیِ بسیج مردمِ گرسنه و بیکارِ افغانستان برآمده‌اند؟
حال آن‌که در مدت طلاییِ ۱۲ سال اخیر، هزاره را به جان هزاره، ازبک را به جان ‌ازبک، تاجک را به جان تاجک و پشتون را به جانِ همه ‌انداختند. بالای یک ولایت بارانِ دالر ‌بارید و مردم مظلوم ولایت دیگر، جاده‌های خود را به عنوان اعتراض «کاه‌گل» ‌کردند.
حوادث گوشته، محصول سیاست غیر واقع‌بینانه، غیر‌عادلانه، ناعاقبت‌اندیشانه و قبیله‌گرایانه به منظورِ انحراف اذهانِ عامه و بهره‌برداری از آن در انتخابات ریاست‌جمهوری و یا‌ هم زیر چتر این حادثه، اعلام حالتِ اضطرار و ادامۀ کارِ همین تیم می‌باشد که دولتِ افغانستان را فاسدِ درجه‌اول در جهان معرفی کرده و آبروی مردمِ ‌ما را برده‌ است.
کسانی‌ که به علمِ سیاست دسترسی دارند، می‌دانند: «هرگاه سیاست‌ به‌ بن‌بست ‌برسد، جنگ ‌آغاز می‌شود و هرگاه جنگ به بن‌بست برسد، سیاست‌ آغاز‌ می‌گردد.»
عده‌یی بر طبل جنگ‌ می‌کوبند و مردم را برای جنگ بسیج می‌کنند. اما کجا ‌سیاست به بن‌بست رسیده‌ که این‌ها بر طبل جنگ می‌کوبند، تظاهرات می‌کنند و آرامش نسبیِ ‌مردمِ مظلوم افغانستان را به‌هم ‌می‌زنند. باید خاطرنشان ‌کرد که مسوول شهادت و مجروحیتِ مرزدارانِ مظلومِ ما در گوشته، کسانی‌اند که این غایله را طراحی نموده و می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند.
از ۳۰ سال جنگِ بی‌ثمری که به‌جای یک خارجی، چند خارجی به کشور ما آمد، به جای یک ‌ستمگر، ستمگرِ دیگری جای‌گزین گردید، و به جای یک مزدور، مزدور دیگری ‌آورده شد، مردمِ ما چه‌ به‌دست آوردند؟
چیزی که از ما نیست و حقِ ما نیست، عاقلانه نیست برای آن بجنگیم. کسانی که پشتونستان و پشتون‌های ماورای دیورند را از آنِ خود می‌دانند و گویا سیاست‌مدار هستند، باید سخنان آقای اسفندیار ولی، نواسۀ مرحوم غفارخان را شنیده باشند که گفت: «دولت افغانستان باید با دولتِ ما (پاکستان) راهِ تفاهم و مذاکره را پیشه کند.»
پشتون‌های ‌عاقل و واقع‌بین می‌دانند که مردم پشتونستان هم‌زبان، هم‌دین و برادر مسلمان‌ِ ما هستند؛ ولی پاکستانی هستند.
کاندید اکادمیسین استاد محمد عظیم سیستانی ‌می‌گوید: «موضوع دیورند مانند یک لجن‌زار است، هر قدر افغانستان در آن دست‌و‌پا بزند و پافشاری کند، بیشتر غرق می‌شود. موصوف اضافه می‌کند که پذیرش مرز دیورند به مفهوم باختن به پاکستان نیست. قبول نداشتن مرز دیورند به عنوان مرز بین‌المللی، یک سوالِ غلط تاریخ است که با پاسخ غلط مواجه شده است.» (مقالۀ «زخم‌ ناسور دیورند» سایت آریایی، ۲۶/۲/۲۰۰۶ و مقالۀ «پاکستان از ما چه می‌خواهد؛ به رسمیت شناختن مرز دیورند یا مستعمره ساختن»، سایت آریایی)

ترسم از ترکانِ تیرانداز نیست
شیوۀ تیرآورانم می‌کشد
تفسیر این شعر میرزا شکورزاده مورخ تاجیک آن ‌است که ما از پاکستان یا کدام دشمن دیگر، ترس و شکایتی نداریم. مشکل در داخل کشور خودِ ما است. زمام‌دارانی که ۱۱ معاهده، قرارداد یا تعهدنامه ‌را در رابطه با واگذاری مناطق ماورای دیورند امضا کرده‌اند، فقط متعلق به یک گروه تباری هموطنِ ما هستند.
زمام‌داران محافل سیاسی و اشخاصی که بالای قلمرو پاکستان ادعای ارضی دارند و ۶۵ سال است مردم افغانستان را به گروگان گرفته‌اند، از همین گروه تباری هستند.
هرچند همۀ پشتون‌ها ‌طالب نیستند و تا کنون خسارات جانی و مالیِ جبران‌ناپذیری از دستِ این گروه (طالبان) متحمل شده‌اند؛ اما ۹۹ درصد گروه طالبان، پشتون‌تبار هستند.
سه ‌گروهی که مراکزشان طی ۱۲سال بدین‌سو در پاکستان قرار دارد و به شکلی از اشکال علیه دولتِ موجود می‌جنگند، از یک گروه تباری ‌هستند. رهبرانِ هر سه گروه از سوی پاکستان سازمان‌دهی‌، تمویل و تجهیز می‌شوند و به‌ خاک افغانستان اعزام می‌‌گردند. مرکز تولید و قاچاق مواد مخدر جهان (هلال طلای‌ سیاه) نیز در دو طرفِ مرز دیورند قرار دارد.
همه می‌دانند که افغانستان دارای یک نظام متمرکز است و قدرت دولتی‌ به رویت قانون ‌اساسی، در ارگ ‌ریاست‌جمهوری متمرکز‌ می‌باشد. گرداننده‌گان اصلیِ این نظام متمرکز نیز مربوط یک گروه تباری هستند.
و در آخر باید عرض‌کنم که بدترین ضربات طی ۱۲سال اخیر، بالای زیست‌بومِ همین گروه تباری وارده آمده، یعنی بیش از ۲۰۰هزار سرباز داخلی و خارجی بالای سینۀ پشتون‌ها عملیات نظامی کرده‌اند.
پیشنهاد من به تحلیل‌گران، سیاست‌مداران، دانشمندان، واقع‌بینان‌ و آینده‌‌نگرانِ پشتون این‌ است که معضلۀ دیورند و طالب‌پروری را از طریق مذاکره و تفاهم بین خودشان حل‌وفصل کنند؛ چون کاسۀ صبرِ بقیۀ ملیت‌های‌ ساکنِ کشور لبریز شده است.
ناسیونالیست‌های بیمار کشور ما، معضلۀ دیورند را کم‌اهمیت جلوه داده می‌خواهند روی آن اصلاً بحثی صورت نگیرد. بعضی‌ها پروندۀ‌ دیورند را مختوم و بسته شده اعلام می‌کنند، در حالی که در این اواخر آقای کرزی به‌وضاحت فرمودند که تحرکات و تجاوزات مرزی از سوی پاکستان به‌خاطر به رسمیت شناختن مرز دیورند است. و هم آقای ظاهر قدیر نمایندۀ مردم ننگرهار در مجلس نماینده‌گان این موضوع را تصدیق نمود که معضلۀ دیورند «مادر بحران» میان افغانستان و پاکستان از ۶۰ سال بدین‌سو بوده و حالا به یک بحران منطقه‌یی و حتا جهانی مبدل شده است.
معضلۀ دیورند از لحاظ حقوقی و تاریخی، حل شده است؛ یعنی مرز بین‌المللی بوده و هیچ تردیدی وجود ندارد. اما یکی از عوامل‌عمدۀ مداخلۀ پاکستان برای ادامۀ ‌بی‌نظمی این ‌است که زمام‌دارن پاکستان آمدنِ نظم واضعیت را در افغانستان، به معنای بدامنی در مناطق قبایلی پاکستان می‌دانند؛ زیرا از سوی دولت‌های افغانستان، ادعای ارضی یعنی مداخله وجود دارد.
جنرال ضیاءالحق در سال ۱۹۸۲م (هنگام حضور نظامی شوروی در افغانستان) طی مصاحبه‌یی گفته بود: «ما از یورش ارتش ‌سرخ به داخل خاک پاکستان نگران نیستیم، آن‌ها این کار را نمی‌کنند. نگرانی ما از ایجاد شورش‌، تحریک و تجزیه‌طلبی در مناطق قبایلی‌ است.»
اما پروندۀ دیورند از لحاظ سیاسی باز است و هر از گاهی به عنوان یک اهرم فشار و وسیلۀ مداخلۀ رهبرانِ هر دو کشور در امور داخلی یکدیگر‌، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
هرچند دولت پاکستان ظاهراً چندین بار اعلام کرده که موضوع دیورند حل شده است؛ ولی بارها (بیش از ۱۴ بار) در مواقع حساس تاریخی، تقاضای بستنِ آن را از دولت‌های قبیله‌یی افغانستان کرده، که از این‌سوی رد گردیده است. حتاً رهبران پاکستان چند بار حاضر شده‌اند برای حل اختلاف با دولت‌های افغانستان معامله کنند، ولی جهالتِ نهادینه‌شده در دستگاه حاکمِ ما، مانعی برای تحققِ این امر بوده است. اما همواره بار مسوولیت‌ها و تقصیرها یک‌جانبه به گردنِ رهبران پاکستان انداخته ‌می‌شود.
در حل معضله یا بحران موجود میان دو کشور، علاوه بر مسایل ضمنی، چند موضوع دیگر نیز با هم مرتبط هستند:
۱ـ دولت‌های قبیله‌یی افغانستان از ۶۵ سال بدین‌سو مرز بین‌المللی دیورند را به رسمیت نمی‌شناسند و بالای خاک پاکستان ادعای ارضی دارند.
۲ـ دولت‌های ‌پاکستان از حدود ۴۰ سال بدین‌سو مخالفین دولت‌های افغانستان را زیر هر عنوانی، مسلح، تمویل، سازمان‌دهی و به داخل خاک افغانستان اعزام می‌کنند. دیروز به نام مجاهد، امروز به نام طالب، شاید فردا به نام «حزب‌التحریر» یا نامی دیگر.
اگر دیروز بهانه، حضور اتحاد شوروی بود، امروز بهانه حضور نظامیِ امریکاست. این چهار موضوع با هم مرتبط هستند، رهبران پاکستان می‌خواهند معضله‌ همه‌جانبه و هم‌زمان حل‌وفصل شود، اما دولت افغانستان و ناسیونالیست‌های بیمار و در رأس آقای کرزی، بدون حل معضلۀ اصلی می‌خواهند به اهدافِ خود برسند. و به‌ نوشتۀ آقای داکتر مهدی «هم پور غواری هم نور». داوود خان نیز چنین سیاستی کودکانه در پیش گرفته می‌خواست هم از اتحاد شوروی و هم از امریکا «خراج» بگیرد، ولی مغز موصوف بسیار کوچک‌تر از آن بود که بتواند دو ابرقدرت را فریب بدهد. در نتیجه به دامن پاکستان افتاد و آرمان‌های ناسیونالیستیِ خود را به گورستان برد. آقای کرزی نیز سیاستِ او را تمرین می‌کند، ولی متوجه نیست که بازار کهنه‌فروشی، دیگر مشتری ندارد.
سیاست‌بازی، فتنه‌انگیزی و حادثه‌آفرینی مانند حادثۀ گوشته، از نظرهای تیزبینِ قرن ۲۱ پنهان نمی‌ماند. زمام‌دارانِ ما گاهی به دامن رهبران پاکستان می‌افتند، گاهی از خود شیر می‌سازند و زمانی هم توطیه می‌کنند.
در ایجاد بحران موجود، هر جناح ماهیِ ‌مورد علاقۀ خود را صید‌ می‌کند. کرزی می‌خواهد از امریکا تضمینِ ریاست‌جمهوریِ میراثی‌اش را بگیرد، پاکستان می‌خواهد یک دولتِ قومی در افغانستان به‌وجود نیاید و مرز دیورند به رسمیت شناخته شود، امریکا هم می‌خواهد با استفاده از این اوضاع، پیمان امنیتی را امضا کند. پس منافعِ افغانستان و مردمِ آن در این میانه چیست؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.