- ۱۳ جوزا ۱۳۹۲
ماکس بوت/ لسآنجلس تایمز
بیطرف ماندن امریکا در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو در افغانستان، خوب است، اما ممکن نیست. حامد کرزی، مدتی طولانی رییس جمهور افغانستان بوده است یا به عبارتی از سال ۲۰۰۱ میلادی، هنگامی که ائتلاف به رهبری امریکا او را بدین سمت منصوب کرد. در آن زمان، وی رهبری با جاذبه و آشنا به زبان انگلیسی به نظر میرسید که ردایی رنگین به تن داشت و میتوانست وضع دموکراتیکی را پس از طالبان ایجاد کند.
امروز، دستکم در غرب، کرزی را یک فرصتطلب بیثبات و غیرقابل پیشبینی میشمرند که روابط مخرّبی با عواملِ فساد و جنگجویان سوءاستفادهگر دارد. بیاعتنا نسبت به تحکیم و تقویت دموکراسی، کرزی مسوول پاگرفتن و اجرای حکومتی عمیقاً فاسد و سوءاستفادهگر بوده که موجب تجدید حیات طالبان شده است. او جرج واشنگتن نیست. حتی رامون ماگسای سای یا آلوارو اوریبه هم نیست (ماگسای سای در سالهایِ دهۀ ۱۹۵۰ رهبر فیلیپین بود که شورش هوک را شکست داد. اوریبه رهبری کلمبیایی است که در دهههایِ گذشته توانست شورشیان فارک را به شدت مهار کند.)
اگر افغانستان نتواند جانشینی تواناتر برای کرزی بیابد، تصوّر این امر مشکل خواهد بود که این کشور موفق شود تا به دستاوردهای امنیتی سربازان امریکایی از سال ۲۰۰۹ میلادی، تحکیم ببخشد. آیندۀ افعانستان شاید در گروی انتخابات ریاستجمهوریِ اپریل ۲۰۱۴ میلادی در این کشور باشد؛ اگر بر فرض مثال این انتخابات، برگزار شود.
در افغانستان، که من در اوایل ماه می سال جاری میلادی از آن جا دیدن کردم، یک گمان رایج وجود دارد مبنی بر این که کرزی، ناامید از حفظ قدرت، شاید انتخابات را تا زمانی نامعلوم به تعویق بیاندازد، با این بهانه که ملت افغانستان بسیار خشنونتگرا و آشوبزدهتر از آن است که بتواند آزادانه رای دهد. این را ایالات متحده نباید بپذیرد. اوباما بایدبه شفافسازی این مساله بپردازد که دوام کمکهایِ ما منوط به آن است که کرزی، پس از مدتی مشخص، دفتر خویش را ترک گوید.
اگر فرض کنیم که انتخابات در موعد مقرر برگزار شود، امریکا چه نقشی را باید ایفا کند؟ در واشنگتن، خرد جمعی بر آن است که مشارکت ما باید به یاری رساندن به مسوولان افغانی برای حفظ امنیت و حفظ یکپارچگی فیزیکی فرآیند رایگیری محدود شود. همۀ آن چه ایالات متحده میخواهد یک انتخابات آزاد و عادلانه است؛ این ادعایی است که سخنگویان مسوول به تکرار بیان میکنند.
این امر بسیار مناسب است، اما آیا تحققپذیر نیز هست؟ آخرین انتخابات که در سال ۲۰۰۹ برگزار شد، در تقلبهای وسیع و رایسازیهایِ مهندسی شده به دست کرزی و همپیمانانش غرق شد. هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم انتخابات ۲۰۱۴ تفاوتی خواهد کرد، این را هم در نظر بگیریم که حضور نظامی امریکا نسبت به امروز، از ۶۶ هزار سرباز به تنها ۳۴ هزار تن کاهش خواهد یافت و آن سربازان باقیمانده هم فقط مشاوره خواهند داد و محافظ حوزههای اخذ رای نخواهند بود. افغانها باید بیشتر این انتخابات را خود به پیش ببرند.
افسوس! سابقۀ دولت کابل هیچ نمیتواند الهامبخش اعتماد بسیار باشد، به ویژه پس از آن که کرزی به وضوح گفت که در کمیسیونِ شکایتهای انتخاباتی، یک نهاد نظارتی که پیش از این از اعضای افغان و غیرافغان تشکیل شده بود، حضور هیچ خارجییی را تحمل نخواهد کرد.
بر فرض بسیار محال، اگر کرزی بگذارد که انتخابات برگزار شود، به نظر میرسد که او تلاش خواهد کرد تا یک دستنشانده را که به احتمال زیاد، برادرش عبدالقیوم کرزی، است به جایِ خود بگمارد تا بتواند این دستۀ سیاسی موجود را در مقام خود حفظ کند و به او امکان دهد تا قدرت را از پشت صحنه در دست نگه دارد. این، برای افغانستان و برای منافع امریکا در منطقه، فاجعهآمیز خواهد بود.
در فرآیند سیاست خارجی یک کشور، بیطرف بودن بسیار نیک است، اما در افغانستان ناممکن است. اگر به شیوۀ حاضر ادامه دهیم و در جایگاه بیدخالت بمانیم، در حقیقت، تأثیر زیانبار کرزی را تصویب کردهایم. این گمان عمومی که سازمان امنیت امریکا (سیا) او را با کیسههای پول نقد تقویت کرده، متوقف نخواهد شد.
جایگزین بهتر آن است که موضع سیاسی فعالانهتری انتخاب کنیم. سفیر ایالات متحده، رییس سازمان سیا و فرماندهی نظامی امریکا در کابل، پایتخت افغانستان که با مسئولان واشنگتن در هماهنگی کاملند، باید یکی از چندین نامزد را که برای جانشینی کرزی مانور میدهند، گزینش کنند؛ بهترین رهبر برای آیندۀ افغانستان. پس ایالات متحده میتواند از نفوذ خود، که شامل آن کیسههای بدنام پول نقد سیا هم میشود، استفاده کند تا هر آن چه را برای تآمین امنیت هر نامزد لازم است و امریکا گمان میکند آن نامزد میتواند رهبری قوی و وحدتبخشی باشد، به کار بندد تا هم بر طالبان تسلط یابد و هم بر عواملِ فساد دولتی.
به این شیوه، اعتراضهایی خواهد شد. نخست، ما در انتخاب و حمایت از نامزدهای انتخاباتی در افغانستان، سابقۀ خوبی نداریم؛ از همه چیز گذشته، کرزی در سال ۲۰۰۱ میلادی برگزیدۀ ما بود. دوم این که تلاشهای خامدستانۀ سفیر وقت امریکا در افغانستان که کارل دبلیو آیکنبری بود و آخرین فرستادۀ ویژۀ ایالات متحده، ریچارد سی هالبروک، در سال ۲۰۰۹ میلادی برایِ حمایت از جایگزین کرزی نتیجۀ عکس داد؛ کرزی باز پیروز شد و شکست دادنش از هر زمان دیگری سختتر گشت.
همۀ اینها درست است، اما اشتباهات گذشته نباید ما را از پا بیندازد. در سالِ ۲۰۰۱ میلادی، مسوولان امریکایی چیزهای اندکی از دورنمای سیاسی افغانستان میدانستند. از آن زمان تا امروز، ۱۲ سال فرصت داشتهایم تا از مختصات آن سرزمین باخبر شویم و امید میرود این بار انتخاب بهتری داشته باشیم.
مشکل در سال ۲۰۰۹ این نبود که امریکا از رقیب کرزی حمایت کرد، این بود که تلاشها متفاوت و بیتأثیر بودند. این بار باید بهتر عمل کنیم و نباید نگران باشیم که شاید دسیسهچینیهایمان بر ملا شود؛ از نظر بسیاری از افغانها حمایتهایِ امریکا امری مطلوب تلقی میشود. از همین رو است که کرزی نیز دریافت پول از سیا را انکار نکرده است.
اگر شکست بخوریم، تصمیم را نه به مردمِ افغانستان، بلکه به کرزی، جنگجویان و یک گروه کاردار فاسد سپردهایم.
Comments are closed.