احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۷ جوزا ۱۳۹۲
احمد رشید/ انترنشنل هیرالد تربیون / برگردان: حبیب حکیمی
در بهار سال ۱۹۹۲ زمانی که رژیم کمونیستِ کابل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از درون از هم پاشید، رهبران مجاهدین که جیبهایشان از پول سازمان اطلاعاتی امریکا (سیا) پُر بود، در پشاور پاکستان گرد هم آمدند تا قدرت را در افغانستان بهدست گرفته و آن را بهطور مسالمتآمیز تقسیم کنند.
مردی که آنها را گرد هم آورد، نوازشریف بود. او در آنزمان ۴۳ سال عمر داشت و نخستین دور نخستوزیریاش بود. مردی ساده، فاقد تواناییهای روشنفکری اما با صبر و شکیبایی زیاد و فهمِ مکرهای سیاست و تجربههای لازم برای حضور در عرصۀ سیاسی، خواست تا سازندۀ صلح در افغانستان باشد و چیزی نمانده بود که موفق شود. او پس از گذشتِ ۲۱ سال از آن زمان، در حالی به عنوان نخستوزیر پاکستان به قدرت برگشته، که دور تازهیی از مذاکرات دربارۀ افغانستان با شکست مواجه شده است.
تا اکنون که یک سال به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان باقی مانده است، مذاکره با طالبان در هیچ جایی وجود ندارد؛ این برای کسانی که به یک راهحل سیاسی برای مشکل افغانستان امیدوار اند، خبر بدی است و شاید بازگشت نوازشریف به عرصۀ سیاسی بهترین امید برای آنها باشد.
نواز شریف در سال ۱۹۹۲ برای تقسیم قدرت میان گروههای مجاهدین با دقت میانجیگری کرد، اما بر اثر مخالفت جنگسالاران افغان و سازمان اطلاعاتی نظامی پاکستان (آی.اس.آی) که نقش دوگانه در آن بازی کرد، به شکست انجامید. گروهی از افسران آی.اس.آی از این پروسه حمایت کردند و گروهی دیگر، با فرستادن جنگجویان هوادار جنگسالار افراطی گلبدین حکمتیار به کابل، در پی راهاندازی یک کودتا برای بهدست گرفتن قدرت شدند. این توطیه شکست خورد، اما به جنگ داخلیِ خونینی منجر شد که یک دهه طول کشید و باعث ظهور طالبان شد.
پیریزی سیاست پاکستان در افغانستان از ۱۹۷۸ تا اکنون، به دست نظامیان این کشور بوده است؛ اما اکنون باید این بارِ سنگین را با رهبران حکومت ملکی یکجا به دوش بکشند. نظامیان پاکستان باید از نوازشریف بخواهند تا با رهبران طالبان که بیشتر آنها در پاکستان زندهگی میکنند، مذاکره کند.
تا هنوز افرادی که به طالبان دسترسی دارند، فقط افسران آی.اس.آی هستند و طالبان در این اواخر از مداخلۀ بیحد آنها در امورشان بهشدت ناراضی بودهاند. نوازشریف میتواند با تغییر این معادله و با به حاشیهراندن طالبان افراطی و تقویتِ آن عده از رهبران طالبان که خواهان صلح هستند، آنها را قناعت بدهد تا از موضع قبلیشان پایین آمده و با امریکا وارد مذاکره شوند. او همچنان میتواند رابطۀ بهتری با حامد کرزی رییسجمهوری افغانستان برقرار کند؛ رابطهیی که میان او و نظامیان پاکستان بنا بر بیاعتمادییی که در سالهای گذشته بینِ دو طرف وجود داشته، خوب نبوده است.
این به این معنا نیست که نظامیان و آی.اس.آی، یکپارچه قدرت را به حکومت ملکی و نخستوزیرِ منتخب واگذار کنند، بل مسالۀ مشارکتِ هر دو نهاد در قدرت از راه تفاهم است.
کشاندن طالبان به میز مذاکره، روحیۀ طالبانِ پاکستانی را که افراطیتر از طالبان افغانستان هستند و میخواهند حکومت را سرنگون نموده و شریعت را تطبیق کنند، تضعیف خواهد کرد.
با وجود اینکه ارتش پاکستان تا اکنون چندهزار سرباز خود را در جنگ با گروههای افراطی از دست داده است، علاقهمند است که طالبان را به میز مذاکره بکشاند، ولی نمیخواهد در این زمینه پیشگام باشد. (سال گذشته، پاکستان ۲۶ زندانی طالبان را آزاد کرد و از آنها خواست تا نقشی در روند صلح داشته باشند، اما تا حال معلوم نیست که آنها کجا هستند.)
خروج آبرومندانۀ سربازان امریکایی، برگزاری انتخابات قابلِ قبول و گفتوگو میان کرزی و طالبان برای تقسیم قدرت که میتواند حرکتی در راهِ یک آتشبس باشد، یگانه راه پایان دادن به جنگ در افغانستان است.
گفتوگوهای مخفی میان طالبان و امریکاییها در سال گذشته که قرار بود منجر به اعتمادسازیِ میان دو طرف شود، به دلیل عدم موافقت امریکاییها با آزادی پنجتن از فرماندهان طالبان از زندان گوانتانامو در برابر رهایی یک سرباز امریکایی که در اسارت طالبان بود، به ناکامی انجامید. زیرا امریکا نخواست چنین امتیازی به طالبان بدهد.
با وجود مخالفتِ پنتاگون و سیا با این مذاکرات، اوباما به دو فرستادۀ ویژۀ خود، ریچارد هالبروک که درگذشت و جانشینِ او مارک گروسمن صلاحیت داد تا در این زمینه کار کنند. در نتیجۀ شکست این گفتوگوها، طالبان اکنون بیش از هر وقتِ دیگر دچار دو دستهگی هستند و جناح افراطیِ آنها در حال صعود و قوت گرفتن است.
پنج ماه بعد از توقف این گفتوگوها، رییسجمهور اوباما دیپلمات کارکشتۀ امریکایی جیمز اف دوبنیز را به عنوان فرستادۀ ویژۀ جدیدِ خود تعیین کرد، اما او بدون حمایت کافی از سوی کاخ سفید، موفقیتی در مأموریتش نخواهد داشت.
اوباما شماری از کارتها را برای یافتن یک راهحل مسالمتآمیز برای پایان دادن به جنگ در افغانستان در دست دارد؛ اما برای تحقق آن باید به دیپلماتهای خود صلاحیت بدهد تا تمامیِ راهها را برای مذاکره با طالبان به شمول پذیرفتنِ مسوولیت آزادی زندانیانِ طالبان جستوجو کنند.
جنرالهای پاکستانی درک میکنند که دیگر نمیتوانند سیاستهای خارجیِ گذشتۀ خود را مبنی بر حمایت از گروههای افراطیِ اسلامی که تهدیدی برای دولت پاکستان و خود ارتش هستند و همسایهگان را دشمن و متحدانِ پاکستان را ناامید میسازند، ادامه دهند. ارتش پاکستان تاهنوز نیازمند است که بداند چهگونه مسیر کشتیِ دولت را تغییر داده و یک استراتژیِ فراگیر برای مبارزه با تروریسم پیریزی نموده و از دموکراسی و ملتسازی به عنوان ابزاری در مبازره علیه تروریسم استفاده کند. در صورتی که ارتش نوازشریف را بگذارد، مرد مناسبی برای انجامِ این مأموریت خواهد بود.
Comments are closed.