- ۰۲ سرطان ۱۳۹۲
بر بنیاد گزارشها جان کری وزیر خارجۀ امریکا ظاهراً برای حل مشکل سوریه در کنفرانس دوستان این کشور به دوحه رفته است، به رسانه گفته است که در صورت آماده نشده طالبان به مزاکره ممکن است، دفتر طالبان در قطر بسته شود. اما طالبان گفته اند که آمادۀ گفتوگو با جانب امریکا استند.
درحالی که گفته میشود تا کنون دیداری بین نمایندهگان طالبان و امریکا در قطر صورت نگرفته است و سفر جان کری به قطر با توجه به اجلاس دوستان سوریه صورت گرفته است که میتوان به نحوی آن را توجیه کرد؛ اما سفر فرستادۀ ویژۀ امریکا را برای افغانستان و پاکستان را به قطر، نمیشود نادیده گرفت و به هدف دیدار با طالبان ربط نداد.
آیا سفر آقای داببنز هم به قطر که تنها مأموریت حل مسایل افغانستان و پاکستان را دارد، در پیوند با کنفرانس دوستان سوریه انجام شده است؟
اینجاست که برخی گمانهزنیها تقویت میشود که گویا امریکا تلاشهایی را آغاز کرده تا بدون حضور نمایندهگان دولت افغانستان، گفتوگوهای صلح را به گونهیی که خود میخواهد به پیش ببرد.
اما کلاف قضیه اینجا است که آیا این طالبان میخواهد بر جامعۀ جهانی فشار وارد کند که گفتوگوهای صلح با شرایط این گروه آغاز شود تا دولت افغانستان؟
این پرسشها بدون شک ریشه در بازیهایی دارد که در اطراف گشایش دفتر طالبان در قطر شکل گرفته و هر روز هم ابعاد تازهتری مییابد.
از یکسو موقف دولتمردان کشور و شورای عالی صلح به گونهیی صورت میگیرد که نشانگر بیاطلاعی این مقامها از آن چیزیست که واقعاً انجام شده و در آینده نیز قرار است ادامه پیدا کند.
آقای کرزی که این روزها باز دچار وسواس و سراسیمهگی سیاسی شده و موقفهای متضاد و چندگانه از خود بروز میدهد؛ گاهی مذاکرات بر سر امضای توافقنامۀ امنیتی میان امریکا و افغانستان را در واکنش به چگونهگی گشایش دفتر طالبان به حال تعلیق درمیآورد ولی یک روز پس از آنکه دولت امریکا نگرانیهای خود را نسبت به نوع گشایش دفتر طالبان مطرح میکند، دوباره خواهان از سرگیری این مذاکرات میشود.
شورای عالی صلح که خوشبختانه و یا بدبختانه (حالا مهم است که از چه منظری به قضیه نگاه شود) هیچ محلی از اعراب در گشایش و آغاز گفتوگوهای صلح در گذشته و حال نداشته است، از عدم کمک این دفتر به روند صلح خبر میدهد؛ رییس شورای صلح گفته است که گشایش دفتر طالبان در قطر میتواند روند مذاکراتِ صلح را مختل کند.
اگر واقعاً گشایش این دفتر روند مذاکرات صلح را اخلال میکند، پس چرا آقای کرزی در سفر خود به امریکا در کنفرانس خبری مشترک با همتای امریکایی خود، از گشایش این دفتر حمایت کرد؟ آیا آقای کرزی و مشاوران نخبۀ سیاسیاش این برآوردها را انجام نداده بودند که گشایش چنین دفتری بیشتر از آنکه به نفع روند صلح منجر شود، ممکن است به ادامۀ جنگ در افغانستان و افزایش اتوریتۀ سیاسی طالبان در منطقه و جهان بیانجامد؟
آقای کرزی و همکارانش در ارگ ریاستجمهوری از آغاز بحثها در مورد روند گفتوگوهای صلح، خود را به خواب زده بودند و به همین دلیل هم آنچه که نباید اتفاق میافتاد، اتفاق افتاد. حالا ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این زمینه برای گروه طالبان مساعد شده است که دفتری در قطر داشته باشند.
دفتر طالبان حتا اگر برای یک روز هم باز بود، معنایی جز به رسمیت شناختنِ این گروه از سوی کشورهای مختلف نمیتواند داشته باشد. حالا باید کیها را مقصر وضعیت پیشآمده دانست؟ امریکاییها یا کشورهای حوزۀ خلیج را که به نحوی از گذشتههای دور با طالبان با پیوندهای عاطفی و فکری دارند یا سیاستهای مبهم و گاه مشخص آقای کرزی را؟
زیرا دولت افغانستان و بهویژه شورای صلح که حالا خود را قیم تأمین صلح در کشور میداند و دستگاه ناکارآمد دیپلماسی افغانستان، فرصتهای زیادی در اختیار داشتند تا از وضع بهوجود آمده جلوگیری کنند. اینها یا واقعاً به خواب رفته بودند و یا اینکه خود را خوابزده نشان میدادند تا آنچه که حالا به وقوع پیوسته است، اتفاق بیفتد.
به هر حال، که مدیریت صلح مختل شده و نمیتوان به این آسانی و سادهگی هم آن را رفع و رجوع کرد، خوب است که آقای کرزی شجاعانه اعتراف کند که واقعاً میخواسته چنین فرصتی را در اختیار طالبان بگذارد. در غیر آن، نتیجهیی که باید از این آدرس به دست بیاید به دست نمیآید.
حالا پس از آنچه که در قطر به وقوع پیوست، شورای عالی صلح باید از تلاشهای کرده و ناکردهاش در راستای این مسأله دست بردارد و دیگر میلیونها دالر را در راهی که از آن نتیجۀ معکوس به دست میآید، به مصرف نرساند.
Comments are closed.