مردم افغانستان؛ گروگان‌های دیورند!

- ۱۱ سرطان ۱۳۹۲

بخش نوزدهـم

نورمحمد تره‌کی که شخص سیاسی ماهری نبود، از سوی دیگر در قبضۀ حفیظ‌الله امین به‌حیث یک شیطان سیاسی و ناسیونالیست مست از قدرت قرار داشت. آن‌ها این پیشنهاد ظریفانۀ رهبر پاکستان را که حاضر بود با تصدیق معاهدۀ دیورند، بر سر مخالفین حکومت معامله کند، رد کردند و سرحد دیورند را به مثابۀ خنجری در پیکر افغانستان خواندند.

این رهبران از عقل قرض‌دارِ خود کامه و مستبد، با آن‌که در شرایط بدی قرار داشتند، مُصمم به سرکوب قطعیِ مخالفان بودند. امین که بسیار ناشیانه فکر می‌کرد، با صراحت به جنرال ضیاء گفت: «پشتون‌ها و بلوچ‌ها از انقلاب ثور دفاع می‌کنند، آن‌ها حامیان وفادار انقلابِ ما هستند، ما از این ناحیه به خود می‌بالیم که برادران پشتونِ ما در آن طرفِ سرحد از ترقیِ سریع در افغانستان پشتیبانی می‌کنند.» ۷۷
به نوشتۀ آقای غلام دستگیر پنجشیری عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق: «نورمحمد تره‌کی در فرجام بدون رعایت ظرافت دیپلماتیک، طرحِ خود را برای جنرال ضیا، صاف‌وپوست‌کنده چنین بیان کرد: «به مردم پشتون آن سوی دیورند، این حق و امکانِ عادلانه را فراهم کنید تا مقررات تاریخیِ خود را از طریق انتخابات دموکراتیک تعیین کنند. هرگاه به مردم آن طرف دیورند حق خود ارادیت داده شود و نام «پشتونخوا» در قانون اساسی پاکستان به رسمیت شناخته شود،‌ افغانستان بر اساس ارادۀ خود پشتون‌ها، خط دیورند را به رسمیت می‌شناسد و اسناد توافق‌های جدید به شمول حق ترانزیت کالای تجارتی را با پاکستان امضا می‌کند.» ۷۸
اما جنرال ضیا به هدفی که به کابل آمده بود، نرسید و سیاست بعدیِ خود را در رابطه با افغانستان تدوین کرد. او به جنرال اختر عبدالهو صمن رییس isi دستور داد: «آهسته‌آهسته افغانستان را به آتش بکشید!» (به نقل از کتاب تلک خرس)
اکنون طرح سردار نجیب‌الها خان در مذاکرات ۱۹۴۷م با محمد علی جناح، طی سال‌های اخیر از سوی پارلمانِ پاکستان تأیید شده و صوبۀ سرحد به نام «خیبر پشتونخواه» به رسمیت شناخته شده و پشتون‌ها به خواستِ ۶۰ سالۀ خود رسیده‌اند. اما پرسش این‌جاست که رهبران جاهل و خودکامۀ افغانستان از این پیشنهادها و پافشاری‌ها چه به‌دست آوردند؟
در حالی که همه با چشمِ سر شاهد بودیم که مردمان پشتون آن طرف دیورند، به جز چند تن ناسیونالیست، از کودتای ثور حمایت نکردند و مناطق‌شان خانۀ امنِ گروه‌های جهادی و فعالیت‌های استخباراتی و نظامیِ پاکستان بود. و اکنون زیست‌بومِ همین پشتون‌های ماورای دیورند، به لانۀ تروریست‌ها،آدم‌کشان، انتحارکننده‌گان، مکتب‌سوزها و در کل به دهلیز مرگ برای مردم افغانستان تبدیل شده است.
به هر حال، جنرال ضیا که برای معامله بر سر گروه‌های نهضت اسلامی به کابل آمده بود، متوجه شد که کنار آمدن با این رهبران جاهل حزبی، محتمل به نظر نمی‌رسد. از این‌رو، مُصمم به سازمان‌دهی و اعزام اعضای نهضت «اخوان‌المسلمین» به جبهات گردید؛ اما حکومت نورمحمد تره‌کی این دشمنان را جدی نگرفته، در نیمۀ اول سال ۱۳۵۷ خورشیدی، جهاد را علیه آن‌ها اعلام کرد.
از حمل ۱۳۵۸، شورش‌ها و حملات از ۴ تانۀ سرحدی ولایت پکتیا آغاز گردید و هفت تن از محافظینِ افغانی کشته شدند.‌ صدوراعلامیه‌ها و احتجاجیه‌ها نیز از جوزای ۱۳۵۸ خورشیدی میانِ دو دولت آغاز گردید. از داخل فشار بالای مخالفین روز تا روز بیشتر می‌شد و هزاران تن زیر فشار دولت، تحریکات و تبلیغاتِ فعالین جنبش اخوان‌المسلمین و کشورهای خارجی، وارد پاکستان و ایران می‌شدند و این پروسه روز به روز شدت می‌یافت.
نکتۀ قابل توجه این است، خلافِ آن‌چه حفیظ‌الله امین ناشیانه انتظار قیام و خیزشِ پشتون‌های ماورای دیورند را به طرف‌داری از حکومتش داشت، نخستین حامیانِ منطقه‌یی گروه‌های جهادی، همین پشتون‌های پاکستان به‌ویژه قبایلی‌ها بودند. ۷۹
حفیظ‌الله امین بازهم بعد از کشتن و بستنِ هزاران هموطنش، از مرکب جهالت فرود نیامد و برای این‌که پاکستان را تحت فشار قرار دهد تا از مخالفینش حمایت نکند،‌ به همۀ پشتون‌های ماورای دیورند (پاکستانی) اعلام کرد: «دروازه‌های مملکت به روی تمامِ شما باز است، هر تعدادی که به افغانستان بیایند،‌ خانه، زمین و مکتب همه‌جا در خدمت‌شان است.» ۸۰
اما تمام ِاین تلاش‌های امین و کمونیست‌های ناسیونالیست بی‌نتیجه بود؛ زیرا کسی در این شرایط اختناق و کشته شدنِ همۀ آزادی‌ها در این کشور، حاضر نبود به افغانستان بیاید. بلکه مردم دسته‌دسته کشور را ترک می‌کردند.
حکومت امین که هم از داخل حزب و دولت به دلیل راندنِ پرچمی‌ها و کشتن تره‌کی، هم از اطراف و اکناف به وسیلۀ قیام‌ها و شورش‌گری‌ها و هم از سوی کشورهای همسایه و کشورهای سرمایه‌دارِ غرب تحت فشار قرار گرفته بود،‌ به بازی سیاسی و حقه‌بازی پرداخت و در صدد تفاهم با پاکستان برآمد و به پای رهبران پاکستانی خم شد.
امین در نخستین بیانیۀ خود، مبنی بر دعوت از جنرال ضیاءالحق به کابل گفت: «انتظار دارم بنا بر دعوت ما، جلالتمآب ضیاءالحق و آغاشاهی مشاورشان هرچه زودتر به افغانستان سفر کنند. هر زمام‌دار افغانستان که خواسته است روی مسالۀ خلق پشتون، در خفا معامله نماید، با روسیاهی از بین رفته است. ما انتظار داریم یگانه مسالۀ مورد اختلاف سیاسی میان دوکشور، به حمایت خلق‌های آن حل گردد.» ۸۱
این تقاضای حفیظ‌الله امین را رهبران پاکستان با سفارت امریکا در اسلام آباد در میان گذاشت. سفارت امریکا یک‌ونیم ماه بعد، با بی‌علاقه‌گی آن را به واشنگتن مخابره کرد. قرار شد پس از مذاکرات دو وزیر خارجه (آغاشاهی و داکتر شاه‌ولی) زمام‌داران دو کشور نیز با هم مذاکره کنند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.