در مسیر پیروزی

- ۰۷ سنبله ۱۳۹۱

حامد علمی

بخش چهارم

با پیشروی مجاهدین به طرف میدان هوایی در شرق و آغاز آتش‌باری سایر جبهات، حملات توپخانه و بمباران ثقیل حکومت کابل آغاز گردید. به تاریخ ۱۰ مارچ ساحات میدان هوایی و قول اردو به‌طور منظم زیر ضربه قرار گرفت. مجاهدین نتوانستند به پیشرویِ خود ادامه دهند؛ زیرا علاوه بر استعمال اسلحه سنگین و بمباران هوایی حکومت کابل، نبود هماهنگی در عملیات مجاهدین، نبودنِ قومانده واحد و عدم تجربه کافی در جنگ‌های رویاروی، مشکلات نیروهای مجاهدین را بیشتر و پیچیده‌تر ساخت.
جنگ جلال‌آباد با سقوط ثمرخیل در ۶ مارچ ۱۹۸۹ آغاز گردید و گزارش‌های منابع مختلف مجاهدین حاکی از آن است که این جنگ به تاریخ ۳ اپریل فروکش کرد. ماهنامه مرکز اطلاعاتی افغان، در گزارشی فروکش کردنِ جنگ در آن تاریخ را تایید کرده و با نشر خبر از سقوط چند پوسته در غرب شهر گفته است «به تاریخ ۱۷ الی ۲۰ مارچ، پوسته‌های حکومتی در مناطق خرکاران و آدم‌خیل مربوط ولسوالی سرخ‌رود در غرب جلال‌آباد مورد حمله قرار گرفت و این پوسته‌ها بعد از مقاومت به‌دست مجاهدین افتاد. حملات مجاهدین از طرف شرق ادامه داشت، اما بعد از تاریخ ۳ اپریل جنگ در شرق نیز فروکش کرده است و در حال حاضر، اضافه از دوازده هزار مجاهد در اطراف شهر جلال‌آباد جابه‌جا هستند و حکومت در شهر جلال‌آباد از طرف شمال به پل بهسود، از طرف جنوب به میدان هوایی، از جانب غرب به زیارت ناصرشاه‌آغا و از شرق به فارم‌های غازی‌آباد محاط گردیده است. به تاریخ ۲۸ مارچ منابع مختلف مجاهدین تخمین کردند که حدود چهارصدوپنجاه مجاهد کشته و ۱۵۰۰ تنِ دیگر زخمی شده‌اند.» (۵)
در قسمت تلفات مجاهدین، گزارش‌های ضدونقیضی وجود داشت؛ اما از جمع‌بندیِ همۀ آن‌ها معلوم می‌گردد که تلفات سنگین بوده و این سنگینی مجاهدین را به عقب‌نشینی مجبور ساخت. یکی از خبرنگاران برتانوی در گزارشی از تلفات مجاهدین صحبت می‌کند و می‌نویسد:
«زمانی که به تاریخ ۶ اپریل به ننگرهار رفتم، زدوخوردها در اطراف ثمرخیل تقریباً تمام شده بود. حکومت کابل دربارۀ جنگ جلال‌آباد مبالغه می‌کرد، طوری که مطبوعات برتانیه در ماه می به نقل از منابع استخباراتی شوروی نوشت که در دوماه اول جنگ، حدود ده‌هزار مجاهد کشته شده است. به همین ترتیب، به ژورنالستان غربی در کابل گفته شد که در هفتۀ جنگ جلال‌آباد هزار مجاهد کشته و بیش از هزاروچهارصد نفر زخمی شده‌اند. اما نظر به احصاییه‌های صلیب سرخ بین‌المللی، در ماه مارچ به تعداد چهارصدوچهل تن و در ماه اپریل چهارصدونودوشش تن در شفاخانه‌های آنان تداوی شده‌اند که همه این‌ها زخمیان جنگ در اطراف شهر جلال‌آباد نبودند. نظر به احصاییه‌های دقیق منابع مختلف اعم از بیمارستان‌های پشاور و کلینیک‌های ساحوی و اشخاصی که برای این منظور گماشته شده بودند، در پنج هفتۀ اول جنگ جلال‌آباد سه‌صدوپنجاه مجاهد کشته و حدود هفت‌صدتن دیگر زخمی شدند که این احصاییه دقیق‌ترین ارقام در آن جنگ می‌باشد.» (۶)

جنگ جلال‌آباد اگرچه قدرت جنگی مجاهدین جبهات شرقی افغانستان، خصوصاً مجاهدین آن سمت را مضمحل ساخت؛ اما حکومت کابل را نیز دچار سراسیمه‌گی نموده بود. در حالی که کابل  برای چنین نبردی آماده‌گی لازم را داشت، اما نفوس بیش از تخمین مجاهدین و حملات بی باکانه آن‌ها، حکومت را در یک حالت بد قرار داده بود.
هرچند از تعداد تلفات حکومت و اسرای آن‌ها احصاییه‌های دقیقی در دست نیست، اما دست‌کم چهارصدتن از افسران و سربازان نیروهای حکومتی تنها توسط نیروهای تنظیم محاذ ملی افغانستان اسیر شده و در اردوگاهی در نزدیک شهر پشاور نگه‌داری می‌شدند.
محمود قارییف یکی از افسران ارتش شوروی که به حیث مشاور نظامی داکتر نجیب ایفای وظیفه می‌کرد، در کتابش از حالت زار حکومت پس از جنگ جلال‌آباد سخن گفته است:
«نبرد در جلال‌آباد بیش از دو ماه به درازا کشید. پس از هر ناکامی یا وخامت اوضاع، تقاضاهای نومیدانه درخواست کمک بلند می‌شد. مگر دیگر نیرویی نبود تا به جلال‌آباد اعزام گردد. من با جنرال‌های افغانی به نواحی مختلف کابل رفتم (بیشتر با جنرال رفیع یا جنرال دلاور) تا نیروهای ذخایر استفاده‌ناشده را بیابیم. سر انجام روزی گذر ما به یک کارخانۀ کوچک تعمیر جنگ‌افزار افتاد. ما در آن‌جا نزدیک به ۷۰ دستگاه زرهپوش، خودرو و نفربر زرهی و بیش از ۱۰۰ دستگاه توپ را یافتیم که همه از کار افتاده بودند. انواع دیگر جنگ‌افزار نیز کم نبود. کارخانه به علت این‌که سیم‌های برق کار نمی‌کرد، از کار افتاده بود. بسیاری از کارگران به علت این‌که مزد کارشان پرداخته نشده بود، کارخانه را ترک گفته بودند. فشرده سخن، کارخانه بسته بود. من به رییس‌جمهور پیشنهاد کردم به این کارخانه برود. رییس‌جمهور با آشنایی با کارخانه و بررسی وضعیت، دستورهای بایسته را درباره راه‌اندازی خط برق‌رسانی، تسریع جنگ‌افزارها و جمع‌آوریِ پرسونل برای تشکیل یک تیپ (لوا) جدید زره‌پوش، یک هنگ (غند) توپخانه و یک هنگ پیاده داد. ما هر روز از اجرای دستورهای رییس‌جمهور مراقبت می‌کردیم و پیوسته بر وزیران برق، دفاع و دیگر ارگان‌ها فشار می‌آوردیم. سپس هنگامی که دیگر یگان‌ها تشکیل گردیدند، مترصد تمرینات آنان در اردوگاه بودیم تا این‌که آنان را به جلال‌آباد فرستادیم. افزون بران برای جبران تلفات نفراتی از بلخ، هرات و دیگر نواحی کشور به جلال‌آباد گسیل شدند.» (۷)
مجاهدین در ششم مارچ، بی‌باکانه بر پایگاه‌های حکومتی یورش بردند و با غرور و عجله به سوی شهر پیشروی کردند؛ اما با کمال ناامیدی و دادنِ تلفات سنگین، مزه این بی‌باکی و عدم هماهنگی را چشیده، عقب‌نشینی کردند.
تهیه‌کننده برتانوی فلم مستند «پیروزی برباد رفته افغانستان»  Afghanistan: A)  (Squandered Victory  این حمله و عقب‌نشینیِ مجاهدین را ماهرانه تمثیل نموده، طوری که فلم را با تکان دادنِ کمره که نشان‌دهنده عدم همکاری، برنامه منظم و ثبات است، آغاز نموده و پایانِ آن را با برگشت قطاری از مردان مسلح در تاریکی که نشانه عدم پیروزی و ناامیدی است، به تصویر کشید.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.