احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۵ سرطان ۱۳۹۲
چه نقشه و طرحی برای افغانستان کشیده شده که اینهمه نگرانی و واکنش را برانگیخته است؟ نخست در مورد گشایش دفتر طالبان در قطر این سروصداها بالا گرفت و حالا از طرحی دیگر خبر داده میشود که گویا پاکستان آن را ارایه کرده است.
رییسجمهور کرزی به محضِ گشایش دفتر طالبان ـ چیزی که همواره خودش آن را خواسته بود ـ به انتقاد از آن آغاز کرد و حتا از اعزام هیأت شورای عالی صلح به این کشور جلوگیری کرد. آقای کرزی همچنین گفتوگوها بر سرِ امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکا را در واکنش به نحوۀ گشایش دفتر طالبان با نشان و پرچمِ این گروه، به حالت تعلیق در آورد. هنوز چند روزی از این قضایا نگذشته بود که موضوع حساسیتبرانگیز دیگری، جامعۀ ملتهب را وارد مرحلۀ دیگری از واکنشها کرد؛ اما اینبار در واکنش به طرحی که از سوی سرتاج عزیز یک مقام پاکستانی در اسلامآباد به عمر داوود زی سفیر افغانستان در این کشور ارایه شده است. بر اساس این طرح، دولت پاکستان پیشنهاد داده است که چند ولایت جنوبی در اختیار گروه شورشی طالبان گذاشته شود، تغییرات در قانون اساسی اعمال شود و یک نظام فدرالی در افغانستان به وجود آید. پاکستان چنین طرحی را به عنوان راهحل قضایای افغانستان عنوان کرده و گفته است که ایجاد چنین تغییراتی، میتواند به صلح، امنیت و ثبات در کشور کمک کند.
این در حالی است که با پیروزی نوازشریف رهبر حزب مسلملیگِ شاخۀ نواز در انتخابات ریاستجمهوری پاکستان، ارگ ریاستجمهوری غرق در شادی شد و در نخستین واکنش، آقای کرزی آقای شریف را برادر خطاب کرد و از او خواست که به افغانستان سفر کند. در همین حال، نواز شریف نیز در یک اقدام مشابه، از برادرش کرزی دعوت کرد که به پاکستان سفر کند. البته هدفِ اینگونه سفرها هم کاملاً روشن است؛ دو طرف بر سر میزهای پُر از غذاهای رنگارنگ و چربونرم، قربانوصدقۀ یکدیگر میروند و از برادری مادامالعمرِ خود به یکدیگر داد سخن میرانند، اما وقتی برمیگردند متوجه میشوند که حرفهای ناگفتۀ زیادی را به یکدیگر نگفتهاند و مشکلات زیادی میان دو کشور را بدون راهحل باقی گذاشتهاند.
سیاست پاکستان، از طفرهرویهایش کاملاً مشخص است و به همین دلیل نمیخواهد در چنین دیدارهایی، مشکلاتِ موجود میان دو کشور مطرح شود. پاکستانیها در چنین سفرهایی، مقامهای کشور را با میزهای پُر از غذا و هدیههای گرانبها میفریبند و آنها را دوباره با دستهای تهی، راهی افغانستان میکنند. جالب اینجاست که وقتی مقامهای کشور به پاکستان سفر میکنند، چنان مقامها و رهبرانِ این کشور را به خود نزدیک میبینند که بر سر میز غذا، آچار پاکستانی فرمایش میدهند.
آقای کرزی بارها به پاکستان سفر داشته، ولی نتیجۀ این سفرها برای شهروندان و منافع افغانستان چه بوده است؟ در یک جمله میتوان گفت که هیچ چیز. اما نتایج خونبارِ این سفرها کاملاً مشخص بوده است؛ چون پس از هر سفر مقامهای دو کشور، امنیت و ثباتِ افغانستان بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است.
وقتی رهبران یک کشور منافع کشور و مردمِ خود را تشخیص نداده باشند و با طرحی مدون حرکت نکنند، بدون شک نتیجه بهتر از آنچه که ما شاهد آن هستیم، نخواهد بود.
آقای کرزی و اطرافیانِ او در ارگ ریاستجمهوری، سادهترین و ابتداییترین مقدمات دیپلماسی را نمیدانند و شاید به همین دلیل، همواره فریب میخورند. گفتم شاید به همین دلیل، چون این سکه روی دیگری هم میتواند داشته باشد و آن اینکه ارگنشینان عمداً نخواسته باشند که مشکلاتِ افغانستان راهحلی صلحآمیز و فوری داشته باشد.
بسیاری از تحلیلگران به این باور اند که هدف آقای کرزی از چنین رفتارهای سیاسی، تأمین امنیت و ثبات افغانستان نیست؛ بلکه او میخواهد در چنین معادلاتی، منافعِ خود را به دست آورد و در حال حاضر، او منافع خود را در تأمین امنیت و ثبات کشور نمییابد.
از جانب دیگر، طرح شیطانی پاکستان برای افغانستان در زمانی ارایه شد که مقارن همان زمان، دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا در یک سفر از پیش اعلامناشده به افغانستان آمد و با آقای کرزی دیدار و گفتوگو کرد. البته در این دیدار آقای کرزی خواسته و ناخواسته به طرح پاکستان هم اشاره کرد و ابراز امیدواری کرد که در عقب این طرح، کشوهای بزرگ قرار نداشته باشند. آقای کامرون هم مثل همیشه اطمینان داد که این کشور در پی تجزیه و یا نسخهیی برای حل مشکلات افغانستان که مورد تأیید مردم آن نباشد، نیست. اما اینکه واقعیت چیست، خدا میداند. چون بریتانیا کشوری نیست که بهسادهگی از منافع خود در منطقه دست بردارد. این کشور از گذشتههای دور با پاکستان مناسبات استراتژیک داشته است. دو دوستِ استراتژیک نمیتوانند که منافع مشترکِ خود را کنار بگذارند و به نفع کشور دیگری که تازه خود را به این حلقه وصل کرده است، بیاندیشند.
حالا هم که پاکستان طرح خود را ارایه کرده، بعید به نظر میرسد که این طرح تنها از ذهن و دماغِ پاکستانیها بیرون شده باشد. ولی به دلیل نبود سند و مدرک محکمهپسند، نمیتوان کشور دیگری را در حال حاضر متهم شمرد؛ اما از نوع برخوردهایی که در هفتههای گذشته با مسایل افغانستان صورت میگیرد، کاملاً مشخص است که این رویدادها محدود به کشورهای منطقه نمیتواند باشد. ولی مهم در چنین حالاتی، مواضع و برخوردهای مقامهای کشورِ مورد تهدید است.
نمیتوان همیشه به برادری و روابط فرهنگی و دینیِ کشورهای دیگر با خود اعتماد کرد. در سیاست، متغیرهای دیگری به عنوان اصولِ پذیرفتهشده عمل میکنند و نه مناسبات برادری و فرهنگی. متأسفانه دولتمردان افغانستان، روابط عاطفی را جایگزینِ مناسبات سیاسی کردهاند و به همین دلیل، همواره زبان به گلایه و شکوه میگشایند؛ چرا فلان کشور چنین میکند و فلان کشور دیگر چنان کرده است. در حالی که کشورها منافعِ خود را مقدم بر منافعِ دیگران میدانند و برای تأمین آن، از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. آیا دولتمردان کشور نیز چنین کردهاند؟
در بهترین حالت، وقتی از آقای کرزی میپرسند «اگر پاکستان مورد حمله از سوی کشور دیگری مثلاً امریکا قرار گیرد، افغانستان چه میکند؟» او با سادهنگری میگوید این کشور در کنار برادران پاکستانی خود قرار خواهد داشت. اما آیا از آن طرف نیز چنین صدایی به گوش رسیده است؟ بدون شک که خیر!
پاکستان هرگز تلاش نکرده که از منافعِ خود دست بردارد و حداقل در مبارزه با خطر تروریسم، در کنار مردم افغانستان قرار گیرد. این کشور به جای دست یافتن به راهحل مشترک در مسایل منطقه، در حال نسخه پیچیدن و ارایۀ طرحهای شیطانی برای افغانستان است. نمونۀ تازۀ آنهم، همین طرح سرتاج عزیز میتواند باشد.
Comments are closed.