احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ سرطان ۱۳۹۲
یادداشت: متن سخنرانی سخنرانان نخستین نشست مشورتی طرحِ اجندای ملی پس از این به ترتیب از روزنامۀ ماندگار به نشر میرسد.
نشست مشورتی اجندای ملی روز دوشنبه ۱۰ سرطان با حضور بیش از ۲۰۰ تن از نخبهگان، آگاهان سیاسی، استادان دانشگاهها و دانشجویان در کابل برگزار شد.
جلالتمآبان، دانشمندان، ژورنالیسان و حضار گرامی!
خداوند قدیر و توانا را هزاران سپاس که به ما این فرصت میسر شده تا با وجود فضای مکدر با خوف و ترس انفجار و انتحار در این تالار بزرگ و در این مجلس با شکوه گردهم بیاییم.
خوشبخت هستیم که در کشور ما آزادی بیان احترام میشود و ما در این مجلس با آزادی و روح دموکراتیک دربارۀ مسایل ملی، منطقهیی و بینالمللی بحث را آغاز میکنیم.
هر چند مفهوم آجندای ملی روشن است؛ اما معنایی که ما امروز از آن افاده میکنیم، با اصل کلمه و معنی همیشهگی آن اندک تفاوت دارد.
آجنداهای زیادی در کنفرانسها ارایه شده؛ اما طرح ارایه شده تحت عنوان آجندای ملی، مسایل مهم ملی را با یک دید جدید مورد مباحثه قرار داده است.
به باور من، اولتر از همه نحوۀ بحث و مناظره، چگونگی مناقشه و گفتو گو برای ما اهمیت زیادی دارد، چون تا هنوز ما با آنکه روی مدنیتهای درخشان باستانی این سرزمین تکیه داشتهایم؛ اما متأسفانه نتوانستهایم با کاروان ترقی و پیشرفت جهان همراه شده و حرکت نماییم.
به قول تاینبی مؤرخ معروف امریکایی که گفته است: سرزمینی که دیروز افغانستان در آن جغرافیا قرار داشت و امروز هم قرار دارد؛ اما با این تفاوت که درساحۀ کوچکتر از دیروز قرار دارد.
افغانستان از قرن شانزده بدینسو مورد کشمکشهای امپراتوران فارس، مغول، ازبیک، انگلیس و روس قرار داشته و امروز در جغرافیای فعلی بسیار محدود ساخته شده است.
افغانستان ما در کشمکشهایی میان پاکستان، ایران، امریکا، هند، چین، فدراسیون روسیه، عربستان سعودی و ترکیه قرار دارد و این کشورها بعضاً رقابت خود را و برخیها جنگهای نیابتی خود را در همین سرزمین که افغانستان نام دارد، انجام میدهند.
هر کدام از این کشورها در جستوجوی منافع خود اند و هیچیک از آنان به منافع و مصلحت ما نمیاندیشند و حتا به خود حق میدهند تا در مسایل داخلی ما دخالت کنند و شریک باشند.
موضع جغرافیایی افغانستان بدون تردید از لحاظ جیوپولتیک، جیو استراتیژیک و جیواکونومیک ارزش بهخصوص را نصیب کشور ما ساخته که این موضع حساس جغرافیایی میتواند ترقی و پیشرفت یا دشواری و مشکلات را در برابر ما قرار بدهد، درک این گونه حساسیت بود که با مهارت سیاستمداران افغان، افغانستان در دو جنگ جهانی کناره مانده و نتیجۀ جنگ دوم بود که به استرداد استقلال خود نایل آمد، تغییراتی در پایان جنگ سرد به وجود آمد و افغانستان با کودتاها از موازنۀ عنعنوی سیاسی که داشت خارج شد، افغانستان دیگر میدان رقابتهای جدی و جنگهای گرم گردید و قربانیهای بیشماری داد و تا هنوز موازنۀ خود را در بین قدرتها به دست نیاورده، روزبهروز مشکل افغانستان جنبۀ منطقوی و بینالمللی کسب میکند. هنوز که در داخل، مشکلات خود را حل نتوانستهایم، به مشکلات منطقوی و بینالمللی مواجه گردیدیم، وضع طوری در حرکت است که دیگر موجودیت وطن ما را به مخاطره مواجه ساخته است.
برای احتراز از این سقوط حل مشکلات داخلی که وحدت ملی وصفوف ما را مستحکم میسازد، ما را ترغیب مینماید تا راه حل را جستوجو کنیم و تلاش نماییم تا موازنۀ خود را دوباره به دست بیاوریم.
همه میدانیم که سرزمینی که چهار راه عبور و مرور، هجوم و جنگ و شکستهای امپراتوران بوده و مردمان زیادی طور عادی و صلحآمیز و مردمان دیگری در پایان این جنگها جزء باشندهگان این سرزمین قرار گرفتهاند و جمعیت امروزی کشور ما ترکیبی است از اقوام متعدد، زبانهای متعدد، فرهنگهای متعدد که اگر هوشیارانه از آن مثبت ارزیابی داشته باشیم، این ترکیب باعث غنای فرهنگی قدرت اجتماعی و سیاسی ما میگردد، ولی اگر از نگاه منفی برخورد داشته باشیم، وسیلهیی برای تفرقۀ ما گردیده میتواند که در عوض قدرت وقوت به ضعف وناتوانی ما منتج گردد.
جای خوشی است که تاریخ ثابت ساخته که اقوامی که ملت افغانستان را تشکیل داده در بین هم آنقدر بافت نژادی، خونی، تاریخی و فرهنگی دارند که دیگر نمیتوانند تفکیک و جدایی را در بین شان بپذیرند.
من معتقد ام که کتلههای بزرگ مردم ما در قبـال مسایل بزرگ و مشکلات عظیم همواره یک قسم فکر کرده و یک نوع تصمیم گرفتهاند، این گونه تشابه یا وحدت فکری بوده که شاهد پیروزی را در برکشیده اند، چنانچه در دوران سی سال جنگهای اخیر آواز جدایی دربین شان بلند نشد، مگر در بین برخی از روشنفکران، متخصصین، سیاستمداران این اقوام و این ملت آشنایی فکری، گفتوگو برای حل مسایل، بحث آزاد سیاسی بدون آنکه به مشاجره، خصومت وجدانی انجام شود، کمتر دیده میشود، چنانچه جنگهای داخلی که بعد از جهاد آزادی بخش آغاز گردید، ناشی از فقدان دیالوگ وگفتوگو و شناخت در بین هم، نداشتن اعتماد متقابل، تأثیر برخی از قدرتهای بینالمللی که بعد از جهاد در این دورۀ جدید بعد از کنفرانس بن نیز دیده میشود، وسیله ویرانیهای زیادی گردید و ما را در برابر روح شهیدان جهاد ملامت ساخت، تحلیل این جریان تعدادی از فرزندان این کشور را متوجه ساخت که ما افغانها بعضاً قبل از آنکه اندیشه کنیم، تفکر نماییم بهروی احساسات و تحت تأثیرات تمایلات زبانی، نژادی، قومی ومذهبی تصمیم میگیریم و این ما را از اهداف ملی ما دور میسازد.
ما میبینیم که ناآشنایی و فاصله در بین بزرگان، سیاستمداران و متفکرین ما به اندازهیی میباشد که تا هنوز نتوانسته اند برای این مسایل کوچک یا بزرگ از طریق مباحثه وگفتوگو راه حل پیدا نمایند، چنانچه ما ملاحظه مینماییم که:
۱- پوهنتون یا دانشگاه در بین روشنفکران، نمایندهگان ملت، استادان و محصلین پوهنتونها و دانشگاهها فاصله ایجاد کرده که قانون تحصیلات عالی در دو دوره گروگان تضاد های فکری شده.
۲- این که کلمه قوم در شناسنامۀبرقی ثبت شود یانه.
۳- بعضاً از استعمـال کلمۀ افغان خودداری کرده و خود را افغانستانی میگوییم. این در بین تعداد دیگر ما حساسیت ایجاد میکند.
۴- بعضیها تاریخ کشور ما را مورد سؤال قرار میدهد و ادعا میکنند که ما اصلاً تاریخ نداریم. به این ترتیب روی زحمات، مطالعات و کاوشهای هیأتهای خارجی و زحمات شادروان استاد کهزاد، شادروان حبیبی و شادروان غبار خط بطلان
میکشند.
۵- تعدادی از ما رژیم پارلمانی را میخواهند و شماری هم به دفاع از قانون اساسی موجود رژیم ریاستی را می طلبند.
۶- اقتصاد بازار یا اقتصاد رهنمایی شده.
۷- بحث قدرت وتقسیم قدرت.
– عوامل پسمانی چه بود سلاطین، موقعیت جغرافیایی یا عوامل دیگر
۹- سیستمهای سیاسی، حکومت مرکزی قوی، یا حکومت های ولایتی، فدرالیزم یا طور دیگر
۱۰- بنیادگرایی و سکولاریزم.
۱۱- حقوق زنان
بهطور مثـال این مسایلی است که در بین ما وجود دارد و روشنفکران بهاین مباحث طور یکجانبه میپردازند و تا حـال مسایل مذکور درتحت یک سقف بحث وتحلیل نگردیده تا هنوز روح دیالوگ دربین ما مسلط نشده، تا هنوز قومگرایی، سمت گرایی، دربین ما پُررنگ تر شده میرود، وحدت ملی ضعیف میگردد.
قومگرایی ما را از ملت سازی دور ساخته، دولت را ضعیف ساخته، یکبار دیگر اصطلاح «صاحبان نفوذ» مگر به رنگ دیگر ما را تحت سایه قرار داده، این همه مسایل طرفداران وابتکار کننده گان آجندای ملی را واداشت تا:
۱- اصل تفکر و اندیشه را در بین مردم خود تقویت نمایند.
۲- خانۀ اندیشه و گفتوگو یا دیالوگ را تأسیس نمایند تا تحت آن سقف تمام مسایل یک، یک مورد بحث قرار بگیرد و راه حل در پایان فیصله منطقی بهدست بیاید.
۳- آنهایی که بر آجندای ملی یعنی گروه رهنمایی این مباحث پیوسته یا در آینده خواهند پیوست کوچکترین تمایلات قومگرایی، سمتگرایی، زبان گرایی نمیداشته باشند، چون این فکتورها برای ناکامی کمک میکند، نه برای پیروزی.
بناءً ما که در اینجا گرد آمدهایم با این برداشت از آجندای ملی حمایت کرده و این حمایت ما تحت همین شرایط ادامه پیدا میکند، بناءً ادعا داریم که امروز وقت بحث، مناظره، دیالوگ و گفتو گو است، باید تفکر و تعقل به کار رود، اندیشه و تفکر ما را یاری برساند، نه احساسات مجرد، بناءً آجندای ملی به حزبی، سمتی، زبانی، قومی تعلق نداشته هدف دارد تا: از راه گفتو گو وبحث ملی دولت را قوی، وحدت ملی را مستحکم و در عوض خصومت و جدایی، عشق و محبت را در بین مردم خود با نهادینه ساختن دموکراسی، آزادی بیان و فرهنگ بحث، گفتوگو، اندیشیدن و تفکر را رایج و نهادینه بسازد.
Comments are closed.