گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۲۱ سرطان ۱۳۹۲
دشمن اصلی پاکستان، زمامداران و محافل ناسیونالیستیِ شریکِ حاکمیتهای استبدادی در افغانستان، همه پشتونتبار بوده و هستند. به همین سبب، سیاستِ زمامداران و ناسیونالیستهای قومی در مورد پاکستان از ظاهرشاه تا دکتور نجیبالهک، مورد حمایت اتحاد شوروی نیز بوده است، چون در آنزمان پاکستان به حیث دژ استعمار غرب علیه اتحاد شوروی محسوب میشد.
جارج آرنی خبرنگار رادیو بی.بی.سی که هنگام حضور ارتش سرخ در افغانستان، از منطقه گزارش تهیه میکرد، مینویسد: «جنرال ضیا برای کمک به اقوامی چون تاجیک، ازبک، هزاره… کمترین علاقهیی نداشت؛ زیرا به عقیدۀ او، این اقوام با مردم پاکستان روابط تاریخی و فرهنگی کمتری دارند.» ۹۷
اما در حقیقت هدف جنرال ضیا، تأمین رابطۀ فرهنگی یا تاریخی نبوده؛ هدفِ او تعقیب یک سیاستِ ابلیسی شمرده میشود. وی به دنبال چیزهای دیگری غیر از این بود، اما این اهداف را با خود به گورستان برد و در ضمن، ملیتهای غیرپشتون را تا کنون دشمنِ پاکستان ساخت.
استاد امین صیقل، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه ملی آسترالیا نیز سیاست پاکستان را پس از تجاوز شوروی به افغانستان، «یک سیاست حمایت قومی برونمرزی» دانسته مینویسد: «رهبران پاکستان با توجه به اقلیت پشتون خود، یک سیاستِ خاص داشتهاند. چون زمامداران قبیلۀ محمدزایی و زمامداران بعدی آنها، نسبت به پشتونهای پاکستان در چهارچوبِ تشکیل پشتونستانِ مستقل و یا الحاق به افغانستان، توجه فراوان داشتهاند، این عملِ آنها پاکستان را وا میداشت که در سیاست افغانستان مداخله کند. ورود ارتش سرخ به خاک افغانستان، فرصتهای منحصر به فردی را در اختیار جنرال ضیا قرار داد.»
چرا جنرال ضیا سیاست فزایندۀ حمایت از پشتونها را در پیش گرفت و بیشترین کمکها را به گروههایی داد که اکثریتِ آنها پشتونتبار بودند؟
یگانه حزبِ مورد حمایت جنرال ضیا، حزب اسلامی به رهبری آقای حکمتیار بود و آی.اس.آی بیشترین کمکها و بهترین تسلیحات را به این حزب میداد و او را قدرتمندترین چهرۀ جهادی در جهانِ آنروز برضد ارتش اتحاد شوروی جلوه میداد، تا از وی در آینده، یک رهبر دستنشانده و مادامالعمر در افغانستان بسازد.
جنرال ضیا از این سیاستِ شیطانی چند هدف را دنبال میکرد:
«۱ـ زمینهسازی برای پذیرش گلبدین از سوی مردم افغانستان بعد از خروج ارتش سرخ؛ یعنی یک حکومت پشتونی زیر نفوذ سیاسی پاکستان، برای رسیدن به اهداف استراتژیکِ سیاسی و اقتصادی در منطقه.
۲ـ اتحاد پشتونهای دو طرف [در نوعی کنفدریشن که بهجای مرز دیورند، مناطق پشتوننشین در عمق خاک افغانستان مرز واقعی باشد] به منظور پایان بخشیدن به معضلۀ دیورند.» ۹۸
همچنان سیاست ناگفتۀ زمامداران کشورهای پاکستان، اتحاد شوروی، انگلستان و امریکا در رابطه با حمایت از پشتونها تا کنون این بوده است که زمامداران پشتونتبار برخلاف مردم عادی پشتون که دارای غرور ملی و شهامتِ مفرط بودهاند، معاملهگرانِ خوب با اجانب از آب برآمدهاند.
روانشناسی سیاسی و اجتماعیِ این کشورها بسیار دقیق بوده است؛ یعنی سیاستمدارانِ باثبات و مردمقبولِ از هیچ ملیتی در کشور ما، تاکنون حاضر نشده است به وسیلۀ قدرتها و ارتش بیگانه به زمامداری برسند، وگرنه بهراحتی میتوانستند سالهای سال حکومت کنند. مثلاً: اتحاد شوروی سابق به جای سلطانعلی کشتمند در مقام صدر اعظمِ دوران بحرانی حکومت کارمل که مغز متفکر اقتصادی کشور به حساب میآمد، دکتور نجیبالها را که در مقام بسیار پایینترِ حزبی و دولتی بود، به ریاستجمهوری رساند.
و یا مثلاً پاکستان تا توان داشت تلاش کرد که گلبدین حکمتیار را به جای استاد ربانی به قدرت برساند. امریکاییها بهجای آقای عبدالستار سیرت در مقام یک دانشمند و کارکشتۀ سیاسی و اداری دوران پادشاهی ظاهرشاه، درکنفرانس بن آلمان (۲۰۰۱م) با داشتن دوازده رای در مقابل دو رای نمایندهگان اشتراککنندۀ کنفرانس بن، آقای کرزی را دستگرفته آورده به کرسی ریاست حکومتهای موقت، انتقالی و دو بار گویا انتخابی رساندند. و یقیناً برنامههای دیگری نیز در همین راستا دارند.
چنانکه آقای سیرت که ازبکتبار بود، در مصاحبۀ رادیوییاش با بیبیسی گفته است: «رییس سازمان استخبارات امریکا (سیا) به من گفت کرزی کارمند ماست، اگر یک رای هم نداشته باشد، او را رییس جمهور افغانستان میسازیم. تو خود را کنار بکش!»
همچنان انگلیسها، نادرخان را با تمام امکانات نظامی، سیاسی و اقتصادی به جای امیر حبیب الها خان کلکانی به قدرت مطلقه رساندند، به همین سبب این خانواده از فرمان انگلستان هیچوقت سرکشی نکرد و مدت بیش از چهل سال درین کشور، حکومت نمود. امانالله خان، امیر جبیبالله کلکانی و استاد ربانی که تسلیم دولتهای استعمار نبودند، عمر حکومتهایشان کوتاه و ُپر ماجرا بود.
پروفیسور برهانالدین ربانی بر اثر مداخلۀ کشورهای استعماری غرب و منطقه بهویژه کشورهای پاکستان و ایران نتوانست بیش از ۵ سال در کابل دوام بیاورد، ولی آقای حامد کرزی ۱۲ سال است که در لجنزار انواع فساد، جنگ، بیعدالتی تقلب و بدنامی به حمایتِ امریکا حکومت میکند. او از ایران، امریکا و انگلستان مستمری (پول) میگیرد، در برابر پاکستان گاهی قامت خم میکند و گاهی خود را شیر میخواند. به انگلیس و امریکا وابستهگی و در ظاهر امر، گاهی جنگِ زرگری دارد.
به نوشتۀ آقای اندیشمند، سیاست دوگانۀ دولتمردان و جنرالهای پاکستانی، از جنرال ضیاء تا مشرف و دیگران در مورد پشتونهای افغانستان و دولتهای پشتونی طی سه دهۀ اخیر، یک نمایش ابلیسی و سرچپه بوده است.
اگر سیاست آنها در حمایت از پشتونها بنا شده است، مخالفت زمامدارانِ پشتون با زمامداران پاکستان و سیاست ادعای ارضی ۶۵ساله بالای خاکِ آن کشور و مداخلۀ مستقیم زمامداران پاکستان در امور داخلی افغانستان، چه مفهومی دارد؟
Comments are closed.