- ۲۵ سرطان ۱۳۹۲
با عرض سلام و صبح به خیر به تمامی خانمها و آقایان حاضر در این جلسه و با تشکر از بنیاد شهید مسعود و بزرگوارانی که این برنامه را تدارک دیدهاند.
نمیخواهم زیاد وقت ضایع شود؛ بنابراین به طور خلاصه چند مورد را یادآور خواهم شد.
تصور من از نشست امروز این است که گویا برنامۀ امروز مشوردهی در مورد طرح اجندای ملی و آمادهکردن طرح ملی برای صلح افغانستان است؛ بنابراین میخواهم چند مورد را به عنوان مشوره خدمت دوستان مطرح کنم.
اول اینکه دوستان باید مانند سایر عزیزان تحقیق کنند، زیرا بحث در مورد این طرح ملی در یک نشست امکانپذیر نیست و ضرورت به ادامۀ گفتوگوها است؛ بنابراین امیدوار استم که این نشست ادامه پیدا کند.
تذکر دیگری که خدمت دوستان دارم این است که از تشریفات این جلسات بگذریم و تنها روی اجندا، بحثها، دیدگاهها ونظریات خود را باهم شریک سازیم.
دو نکتۀ بسیار رایج در مدیریت تعرضات بینالمللی یا تعرضات ملی که در تجربیات سایر کشورها شناخته شده، مطرح است:
نکتۀ اول: الگوی اقتدارگریانه است که در این الگو نخبهگان دارندۀ قدرت، به تعرضات میپردازند و این الگو در افغانستان جواب نداده است، زیرا یک الگوی غیر دموکراتیک و نا برابر است.
الگوی دوم: الگوی پلورالیستی است که تنوع و تکثر را میپذیرد و بحث عدالت، آزادی و برابری را بر مبنای حقوق شهروندی انتظار داشته و بر آن تأکید دارد.
طبعاً تصور همۀ ما و شما بر مبنای الگو پلورالیستی یا دوم است؛ الگوییکه جای آن را در نگاههای مربوط به صلح و مدیریت جامعۀ افغانستان خالی میبینم.
من چند پیشرفت را برای یک طرح موفق برای پروسۀ صلح در افغانستان ضروری میدانم و نخستین پیشرفت ارادۀ جدی ما، حکومت و جامعۀ جهانی برای استقرار صلح دایمی در افغانستان است.
آیا ما واقعاً ارادۀ جدی برای آوردن صلح در افغانستان داریم و آیا حکومت افغانستان این اراده را دارد و آیا دوستان و همکاران بینالمللی افغانستان این اراده را دارند؟
اگر اراده جدی برای آوردن صلح و ثبات وجود نداشته باشد و اراده برای ادامه وضعیت موجود و مدیریت بحران فعلی باشد، طبیعی است که هرگونه طرح با بن بست مواجه خواهد شد؛ بنابراین باید تلاش کنیم که این اراده را به وجود بیاوریم.
حتا اگر این اراده در جمع فعلی وجود داشته باشد، من فکر میکنم که پیدا کردن راه منطقی برای عبور از بن بست موجود، کار سختی نخواهد بود.
نکته دوم: من طرح اجندای ملی را مطالعه کردم و تشکر میکنم از دوستانی که این طرح را در اختیار ما و سایر دوستان قرار دادند؛ اما من یک جا بهجایی را در این طرح پیشنهاد میکنم و آن این که در طرح موجود بحث اعتمادسازی یا عبور از بحران اعتماد در افغانستان در مرحلۀ سوم قرار دارد؛ ولی من فکر میکنم که این مرحله در آغاز کار باید قرار میداشت.
هر نوع طرح یا پلان برای آوردن صلح و ثبات در افغانستان زمانی میتواند با موفقیت همراه شود که از دید همۀ جوانب دخیل در قضیه افغانستان به عنوان یک طرح ملی تلقی شود، در غیر آن اگر طرحهایی مطرح شود که حلقات، افراد یا جمع خاصی آن را مطرح کنند و حتا اگر چنین طرحهای با نیت خیر نیز مطرح شده باشد، در فضای بیاعتمادی حاکم در این سرزمین با نگاههای یک سویه و با نگاه سوء ظن با آن برخورد خواهد شد.
سوال اساسی این است که ما برای رفتن به سوی پیدا کردن یک میکانیزم گفتوگو و طرح صلح نیاز داریم تا تمام حلقات را در زیر یک سقف و پشت یک میز جمع کنیم. خوب حالا آیا ما این کار را انجام دادهایم، طبیعتاً که جواب منفی است؛ بنابراین هر قدر که روی یک طرح به صورت یکجانبه کار کنیم و حتا اگر این طرح قویترین طرح هم باشد؛ اما بنابر بیاعتمادییی که در جامعه ما حاکم است، دیگران به آن طرح با نگاه شک و تردید خواهند دید و این شک و تردید، طرح را با بن بست و رکود مواجه خواهد کرد.
من پیشنهاد میکنم که باید راهی جستوجو شود، جهت تکمیل اجندای ملی صلح در افغانستان که ما همه جوانب را به نحوی در آن دخیل بسازیم تا در نهایت طرحی که بیرون میآید همه اشخاص احساس کنند که خواستهای آنان در این طرح انعکاس یافته و به آن طرح با شک و تردید برخورد نکند.
نکتۀ دیگر این که بحث تمرکز قدرت و نوع نظام سیاسی و بحثهای دیگر نمیتوانند اولویتهای طرح صلح باشند. این حرفهای بعدی است که اگر به توافق اولیه در ارتباط به آوردن ثبات در افغانستان رسیدیم، میتوانیم روی این موارد که نوع نظام سیاسی چگونه باشد، عدالت و برابری را چگونه تامین کنیم، حرفهاییست که باید بعداً در بارۀ آن بحث کرد. پس در مورد این طرح پیشنهادی، من پیشنهاد میکنم، اولویتهاییکه برای صلح ضرورت است، از مسایل بعدی که برای تحقق دموکراسی و حقوق شهروندی ضرورت داریم، مانند نوع نظام سیاسی، تفکیک صورت گیرد.
Comments are closed.