طرح صلحِ مجلس و چـالش‌هـای آن

گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی ـ عضو مجلس نماینده‌گان افغانستان - ۲۵ سرطان ۱۳۹۲

سرانجام ناکامی‌های دولتِ افغانستان در مدیریت صلح، سبب شد که پای مجلس نماینده‌گان به این قضیه کشیده شود و طرح صلحی ارایه کند که برگزاری اجلاس جهانی را با شرکتِ طرف‌های داخلی و خارجیِ مسالۀ افغانستان توصیه می‌کند.

برنامۀ صلح دولت افغانستان، نه تنها با انتقادهای گروه‌ها و نهادهای سیاسی در کشور روبه‌رو بود؛ بل در روزهای اخیر این برنامه از سوی مقام‌های بلندپایۀ دولتی نیز زیر سوال برده شد. در همین حال، ناکامی در آغاز گفت‌وگوهای صلح در قطر نیز پرسش‌های متعددی را برانگیخت. دولت افغانستان نه تنها قادر به تعریفِ نقش و جایگاه خود در مذاکرات صلح در قطر نشد؛ بل وضعیتی را رقم زد که این دفتر خالی از حضور نماینده‌گان گروه طالبان شود. بر اساس گزارش‌های اخیر، نماینده‌گان گروه طالبان به رسم اعتراض دفتر قطر را درک کرده و در دوحه به زنده‌گی خود ادامه می‌دهند. این موضوع می‌تواند پیامدهای ناخوشایندی را در قبال داشته باشد. از یک‌سو حضور افرادی از طالبان در قطر می‌تواند زمینۀ دیدوبازدیدهای آن‌ها را با رسانه‌ها و گروه‌های هم‌راستا با برنامه‌های‌شان فراهم کند و از سوی دیگر، بستری باشد برای بازتابِ کارنامه‌ها و فعالیت‌های این گروه در یکی از مهم‌ترین کشورهای عربی.
این مسایل در کل سبب شدند که مجلس نماینده‌گان پس از گفت‌وگوهای طولانی، طرحی را پیشنهاد کند که شرایط عملیِ آغاز گفت‌وگوهای صلح را با شرکت جوانبِ ذی‌دخل مساعد سازد. در طرح مجلس نماینده‌گان تأکید شده که برای آغاز برنامۀ نتیجه‌بخش به هدف تأمین صلح در کشور، باید یک نشست جهانی با شرکت نماینده‌گانی از شورای ملی، احزاب سیاسی، دولت افغانستان، جامعۀ مدنی، گروه‌های مسلح مخالف، کشورهای همسایه و منطقه و کشورهای غربی برگزار شود. در همین حال، در طرح مجلس بر حضور نماینده‌گانی از سازمان ملل متحد و سازمان کنفرانس اسلامی در این نشست نیز تأکید شده است.
این طرح هرچند می‌تواند نسبت به اقدام‌ها و برنامه‌های دولت، طرحی فراگیر به شمار رود، ولی هنوز پرسش‌های زیادی در خصوصِ آن وجود دارد و مسایل ابهام‌آمیزی بدون پاسخ مانده‌اند. نخستین مشکل این طرح، برگزاری چنین نشستی حداقل در کوتاه‌مدت می‌تواند باشد. برای متقاعد کردنِ همۀ جوانب ذی‌دخل برای شرکت در چنین نشستی، به زمان و فرصتِ بیشتر نیاز است؛ زمان و فرصتی که حداقل دیگر در اختیار دولت افغانستان نیست.
دومین مشکل طرح مجلس نماینده‌گان، تلفیق دیدگاه‌های گوناگون در مورد برقراری صلح در کشوراست. فراموش نباید کرد که به میزان شرکت‌کننده‌گان چنین نشستی، آرا و نظراتِ مختلف می‌تواند وجود داشته باشد. برخی از کشورهای منطقه، حضور جامعۀ جهانی و ناتو را به عنوان معضل اصلی فراراهِ برقراری صلح در افغانستان می‌دانند و به این باور اند که خروج کامل نیروهای خارجی و ایجاد یک دولت ملی در افغانستان، می‌تواند در تأمین صلح نقش کلیدی داشته باشد. اما در میان همین کشورها نیز اختلاف نظر می‌تواند وجود داشته باشد. برخی‌ها بر مشارکت سیاسیِ گروه‌های شورشی در قدرت تأکید دارند و می‌گویند اگر این گروه‌ها به بخشی از نظام تبدیل شوند، به خودی خود مشکل جنگ در افغانستان حل می‌شود.
در همین حال، گروه‌های شورشی نیز یک‌دست و هم‌نظر عمل نمی‌کنند. برخی از این گروه‌ها که نقش اصلی در جنگ افغانستان دارند، کل نظام را با مولفه‌ها و ارزش‌های آن قبول ندارند و خواهان تغییرات جدی و اساسی در قانون اساسی و نوع نظام دولتی افغانستان‌اند. کشورهای غربی، جامعۀ مدنی و برخی احزاب سیاسی افغانستان، نگران معامله کردن بر سر دستاوردهای یک دهۀ گذشته‌اند و این نگرانی را دارند که نشود در فرایند یک توافق احساسی، کل ارزش‌های یک دهۀ گذشته نقش بر آب شود.
سومین مشکل طرح مجلس نماینده‌گان، نبود مکانیزم صلح می‌تواند باشد. حداقل باید مکانیزمی برای صلح و مذاکرات تدوین شود که بتوان بر اساس آن، وارد یک روند عملی شد. در چنین مکانیزمی باید خطوط قرمز از قبل مشخص شود و راهکاری حداقلی برای توافق در نظر گرفته شود.
چهارمین مشکل طرح مجلس نماینده‌گان، عدم درکِ درستِ شرایط کشور برای رسیدن به صلح پایدار است. آیا با برگزاری یک اجلاس جهانی که حالا مشخص نیست تمام جوانبِ ذی‌دخل در آن شرکت کنند، صلح در افغانستان تأمین می‌شود؟
تجاربِ گذشته نشان داده که برگزاری نشست‌های کلان با حضور طرف‌های ذی‌دخل، تنها در دراز شدنِ زمانِ جنگ کمک کرده است؛ زیرا حضور شرکت‌کننده‌گان در اجلاس، یک مسأله است و عمل‌کرد صادقانۀ آن‌ها در تشریک مساعی برای تأمین صلح در افغانستان، چیز دیگری. همین حالا نیز دولتی مثل پاکستان از نیات خوبِ خود برای تأمین صلح در افغانستان سخن می‌گوید؛ ولی آیا این دولت واقعاً به صورت صادقانه در این راستا عمل می‌کند؟
مشکل اصلی صلح در افغانستان، نه در جهانی و منطقه‌یی بودن آن، بل در بُعد داخلیِ آن نهفته است. شاید برخی دولت‌مردان با این نظر موافق نباشند و یا هم عده‌یی بگویند که اگر پاکستان بخواهد، در ظرف چند هفته صلح در کشور برقرار می‌شود. این نگاهی تقلیل‌گرایانه به مسأله است که نمی‌تواند ره به جایی ببرد.
فرو کاستنِ معضل جنگ در افغانستان به یک عامل، عملاً نادیده گرفتنِ ابعاد پیچیده و بغرنجِ آن است. در این‌که مشکل صلح در افغانستان ابعاد بیرونی دارد، نمی‌توان شک ورزید؛ ولی کل مسأله را هم به این موضوع تعمیم بخشیدن، راه‌حل منطقی قطعِ جنگ در افغانستان نیست. همان‌گونه که ابعاد بیرونی جنگِ افغانستان باید در نظر گرفته شود، به ابعاد داخلی آن نیز باید توجه صورت گیرد. نخست باید موضوع صلح در سطح ملی، آسیب‌شناسی شود. به این معنی که به صورت کارشناسانه، عوامل جنگْ شناسایی و اولویت‌بندی گردد. کدام عوامل به عنوان عواملِ اصلی و کدام عوامل به عنوان عواملِ فرعی در این مسأله دخالت دارند. چرا جنگ در افغانستان وجود دارد؟ چرا گروه‌هایی خود را مخالفِ ارزش‌های دموکراتیک و مدرن نشان می‌دهند؟ آیا از دید آن‌ها مکانیزمی برای صلح پایدار وجود دارد و یا خیر؟ چه‌گونه می‌شود که افغانستان هم به ارزش‌های دموکراتیک متعهد باشد و هم به صلحی پایدار دست پیدا کند؟ آیا مشکلات موجود در دولت فعلی، سببِ آن نشده که مردم نقش انفعالی در خصوص مسایل کلان جامعه داشته باشند؟
این پرسش‌ها هنوز پاسخ نیافته‌اند و بعید به نظر می‌رسد که در یک اجلاس بین‌المللی، جایی برای طرح آن‌ها باشد.
مجلس نماینده‌گان در گام نخست، باید به یک اجماع در سطح ملی در رابطه با صلح برسد و آن‌گاه به رفعِ عوامل بیرونی آن اقدام کند. وقتی افراد جامعه دیدگاهی واحد نسبت به جنگ در افغانستان ندارند، چه‌گونه می‌توان باور کرد که صلح از بیرون تأمین می‌شود؟

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.