گزارشگر:مهندس شکور فقیر - ۳۰ سرطان ۱۳۹۲
از قراین چنین هویداست که انتخابات در وقتِ تعیینشدۀ آن برگزار نمیشود و به تعویق انداخته خواهد شد.
حکومتهای امریکا و آلمان برای بقا و ادامۀ قدرتِ تیم حاکم دست به کار شدهاند تا آقای کرزی را به نحوی از انحا همچنان صاحب صلاحیت سیاسی نگه دارند و در این راستا، دیگر اعضای جامعۀ جهانی را نیز تا حدودی قانع ساختهاند.
آلمانیها هر نوع تخطی و رفتار غلطِ حکومت را زیر نام «تحمل کلتوری» در مقابل دوستانِ اروپاییشان توجیه میکنند.
مسلماً سروصداهای رییس دولت بر ضد حضور خارجیها و بهویژه امریکاییها، یک صحنهسازی بوده و در عقب پرده، موافقت کلی بینِ آنها وجود دارد و این هنرنماییهای تیاتری توسط سرویسهای استخباراتی طرحریزی شده تا مردم مظلومِ ما را یک بارِ دیگر گول بزنند و به قول معروف، پلنگ در لباسِ ملنگ و یا ملنگ در لباسِ پلنگ را ظاهر سازند.
طی دو تا سه ماه آینده، بخش امنیتی معاهدۀ استراتژیک به امضا خواهد رسید و با سناریوی مرتبشدۀ قبلی و قراردادهای دیگر، بعد از دوهزاروچهارده یکسره خواهد شد.
اینها همه و همه از قبل سنجیده شدهاند و فقط تصویری کاذب از آزادی و دموکراسی را برای مردمِ ما ارایه میکنند و حکومت را قوی و کارا جلوه میدهند و گاهی هم عکس آن را.
در انتخابات سال ۲۰۰۴ تعداد کثیری از مردم رای دادند، در انتخابات سال ۲۰۰۹ این اکثریت به اقلیت تبدیل شد، و اما در سال ۲۰۱۴ معلوم نیست چند درصد از مردم حاضر به رای دادن خواهند شد!
بازی آنقدر مغلق شده که اکثر تحلیلگرانِ سیاسی سردرگم شده و یاوهسرایی را آغاز کردهاند و بدون اینکه کوچکترین معلومات در اختیار داشته باشند و یا کوچکترین آمادهگی گرفته باشند، به تحلیلهای سردرگم پرداخته و خویش را عقل کِل میپندارند.
یگانه مشکلی که پیش روی این حکومت و امریکاییها و آلمانیها قرار دارد، تغییر سیاست پاکستان در قبال حکومت و شخص آقای رییسجمهور است. پاکستانیها متوجه شدهاند که تکتیکهایی را که برای رسیدن به اهدافشان طرحریزی کرده بودند، اشتباه بوده و منافع آنها به این صورت تأمین شده نمیتواند. آنها در این بیست سال، استراتژیشان را با اهداف ظاهری امریکا منطبق ساخته بودند. شروع جنگهای داخلی مهندسیشده، ظهور طالبان و جلب اعراب و کشانیدنِ آنها به افغانستان، جزوِ همین استراتیژی بوده است. امریکاییها اصلاً استراتژی پاکستان را جزوِ استراتژی خودشان ساخته بودند، به همین علت بود که در هشت سال اول ـ از ۲۰۰۱ تا پایانِ ۲۰۰۸ ـ تمام تقاضاهای پاکستانیها را پذیرفتند؛ از انتخاب زعمای ما گرفته تا امدادهای مالی و تطبیق معاهدۀ بن. اما حالا به مرحلهیی رسیدهایم که ختم استراتژی پاکستان و ادامۀ استراتژی امریکاست؛ بنابراین تضاد و برخورد با امریکا کاملاً قابل پیشبینی میباشد.
اکنون پاکستانیها نفوذی که قبلاً در بازی و معادلات داشتند، ندارند و حکومت افغانستان دیگر یک حکومت وابستۀ اقتصادی امریکا شده است. پاکستان از این فرصت استفاده کرده و تا حدی اکثر خواستههایش را مطرح نموده، اما این حکومت آنقدر ذلیل و سردرگم است که دیگر بالای خواستههای خود مذاکره کرده نمیتواند آنهم از ترس اینکه حلقات اجتماعی قومی محدودی که برای ایشان باقی مانده، از دست نرود. به همین علت است که پاکستان در تکتیکهای خود تغییرات آورده و کوشش میکند از کسانی که آنها را به قدرت رسانیده، فاصله بگیرد و در جستوجوی اعتمادسازی به طرف گروپهای سیاسی برآمده تا بتواند با سیاستمدارانی که دارای نفوذ استند، ارتباط قایم کند تا در آینده تأثیرگذار تمام شود.
ولی متأسفانه در صحنۀ سیاسی، اپوزیسیون کدام مرجع سیاسیِ بااعتبار و باصلاحیت ندارد تا در این بازیها شامل شود و تا حدی چرخ را به نفع مردم و افغانستان بگرداند.
به همین علت است که پاکستانیها گاهی به این در و گاهی به آن در رواناند تا تکیهگاهی برای سیاستِ جدید خود پیدا کنند.
پاکستانیها متوجه اشتباهشان شدهاند که در این بازی، فریبِ امریکاییها را خوردهاند و در ادامۀ استراتژی امریکا، طبیعتاً ضررهایی متوجه این کشور است و به همین علت در پاکستان ناآرامیها ادامه یافته و سرانجام پس از مدتی (چند سال)، ناگزیر پاکستان به خواستههای ایالات متحده تن خواهد داد و سیاستهای این کشور از سیاستهای امریکا تبعیت خواهد کرد و در بخش نظامی و سیاستهای نظامی پاکستان، امریکا تصمیمگیرندۀ اصلی خواهد بود.
فعالیتهای گستردۀ پاکستان به طرف اروپا و ممالک دیگر جهان، چندان موفقیتآمیز نیست؛ زیرا خروج پاکستان از انزوا کاری ساده نمیباشد. پاکستان مملکتیست که میزبانِ تروریستها بوده و در اذهان عامۀ جهان بدنام شده، به همین دلیل توجیه داشتنِ ارتباط حسنه با پاکستان، برای ممالک اروپایی کار دشواری است. ثانیاً که ممالک اروپایی به تعهدات پاکستان اعتماد نمیکنند؛ زیرا پاکستان اکثراً به گفتههای خود متعهد نبوده و حقایق را تراشیده است.
اما دیپلماسی پاکستان در بخش ممالک منطقه، تا اندازهیی موفقیتآمیز بوده است؛ زیرا توانسته توافقات همکاری با ممالک منطقه و بین ممالک منطقه را بهوجود بیاورد (ایران، روسیه، ازبکستان، چین و ممالک عربی). البته دو نکته باعث شده تا پاکستانیها موفقیت نسبیِ دیپلماسی در منطقه را بهدست آورند: یکی، حضور امریکاییها در افغانستان و دیگر، تعهد این کشور به ممالک منطقه مبنی بر اینکه پس از سال ۲۰۱۴ در افغانستان صلح را تأمین خواهد کرد و به هیچ صورت در صددِ جنگ با مردم شمال افغانستان نمیبرآید، بلکه طرفدارِ تشکیل یک حکومت با قاعدۀ وسیع با شمولیتِ همۀ اقوام افغانستان میباشد (و یا هم یک سیستم فدرال) و امنیتِ سرحدات آسیای میانه را تأمین و علیه قاچاق مواد مخدر مجادله خواهد کرد. یعنی پس از ۲۰۱۴، مانع کشت کوکنار توسط طالبان خواهد شد.
اما آنچه گفته شد، یک تعهد است که در عمل با مشکلات و موانعِ بزرگی مواجه میباشد و یکی از آنها، جدا ساختن تعدادی از طالبان و کشانیدنشان به قطر و کنترول آنها توسط امریکاییهاست.
Comments are closed.