گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۰۵ اسد ۱۳۹۲
وقتی آزادی فردی میگوییم، دیگر قوم و قبیله و حتا اقارب، شامل حقوق مکافات یا مجازاتِ یک فرد نیست؛ بلکه هرکس برای خودش در محدودۀ کوچک نیز دارای حقوق و وجایب مستقلِ مورد نظر است. در جهان بزرگ اسلام، همه چیز در آیۀ مبارکۀ “اِن اکرمکم عِندالله اتقاکم” خلاصه میشود. هیچ چیزی برتر از تقوا و پرهیزگاری وجود ندارد و قوم و قبیله، سیاه و سفید، عرب و عجم در کار نیست.
اما تفکر قبیلهیی و پختونوالی، در کدام دین و تمدنِ بشری جای دارد؟
درد کشور ما و زخم چرکین جامعۀ ما طی چند قرن اخیر، از همین ناحیه بوده است که تاکنون هیچ انتیبیوتیکی برای درمان این طاعون اجتماع، کارگر نیافتاده است. به همین سبب است که دانشمندان جامعهشناسی تاریخی، از جمله ابن خلدون دانشمند معروف تونسی، تفکر قبیلهیی را سختجانترین پدیده عنوان کرده است و تهی از تمدن و فرهنگ.
افراد و محافل دارای افکار قبیلهیی و عقبمانده، همیشه به پدیدههای «فروملی»ِ کوچک و محدود به قوم و قبیلۀ خودشان چسپیده، آن را ارجحیت میدهند و هرگز از لاک تفکر خود بیرون نمیآیند. اما حرف از ملت و منافع ملی میزنند، به زعم تاریک آنها، ملت یعنی خودشان، و هر آنچه به منافع خودشان باشد، منافع ملی نیز هست. اما همانطور که در بحثهای گذشته تذکر رفت، کشور و مردمِ ما با ملت شدن، فرهنگها فاصله دارند و از لحاظ علم جغرافیای سیاسی و جامعهشناسی تاریخی، برخی مولفههای «ملت» شدن در افغانستان، هنوز وجود عینی و خارجی نیافتهاند.
ما محدودۀ معین جغرافیایی نداریم، یعنی این محدودۀ فعلی، مورد قبولِ حاکمان قبیلهگرا قرار ندارد. تفکر مشترک سیاسی نداریم. آزادی فردی، مورد قبولِ این گروههای قرون وسطایی نیست و در پذیرش حقوق شهروندی و حقوق مدنی، تردید دارند. آنها به داشتن تفکر قبیلهیی افتخار میکنند و آن را یک ارزش میخوانند.
بر سرِ نظام سیاسی در جامعۀ ما اختلاف وجود دارد؛ یعنی نوعیت و ساختار سیاسی نظام، به میل و ارادۀ مردم افغانستان نیست. اختلافات زبانی از سوی محافل شووینیستی مانند آتش زیر خاکستر، هر از گاهی زبانه میکشد. سرشماری معیاری جمعیت، هنوز انجام نشده و در حقیقت، سلطۀ تفکر قبیلهیی، مانعِ آن است. انتخابات آزاد و عادلانه از سوی قبیلهگرایان شریک حاکمیت، مورد دستبرد قرار میگیرد. و بدبختی اصلی اینکه: از سوی همین گروه و محافل ناسیونالیستی، بالای قلمرو کشور همسایه، به خرچ همۀ مردم افغانستان، مداخله صورت میگیرد که در نتیجۀ این خصومت ۶۵ ساله، تباهی ۳۵ سال اخیرِ کشور رقم خورده است. این داعیهطلبی «فرو ملی» به یک سرطانِ مزمن مبدل شده که زیانهای وارده از آن را میتوان بهطور مختصر در نکاتِ زیر یادآور شد:
۱ـ ایجاد دشمنی تاریخی برای مدت نامعلوم با کشور همسایه
۲ـ تداومِ عقبماندهگیِ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای مردم و باشندهگانِ دو طرفِ مرز دیورند
۳ـ ریختن میلیونها و میلیاردها افغانی به جیب معاملهگرانِ دو طرفِ مرز از کیسۀ خالی مردم گرسنه و پابرهنۀ افغانستان
۴ـ ضایع شدنِ انرژی و تواناییهای مادی و معنویِ هر دو کشور در مجادله علیه یکدیگر
۵ـ مساعد ساختن زمینۀ مداخلات خارجی در کشور به منظور ضربه زدن به کشور همسایه
۶ـ ایجاد بنیادگرایی اسلامی، همراه با تعصب، خشونت و بدنامی برای مسلمانها
۷ـ کشانده شدنِ افغانستان به زیر نفوذ قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهیی بههدفِ دریافت تسلیحات نظامی
۸ـ گرایش به اتحاد شوروی برضد غرب، و گرایشِ ۱۸۰ درجهیی به غرب برضد اتحاد شوروی، در نتیجۀ سیاستهای منفور قبیلهیی
۹ـ قرار گرفتنِ گروههای سیاسی و مذهبی در اختیار پاکستان و استفادۀ سوءِ زمامداران پاکستانی از آنها برای انتقامگیری
۱۰ـ سازماندهی جنگهای خانمانسوزِ سالهای ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ خورشیدی توسط زمامداران پاکستان، به منظور ایجاد یک ادارۀ دستنشانده یا حداقل همسو برای خاتمه دادن به قضیۀ پشتونستان
۱۱ـ ایجاد گروه سیاهکارِ طالبان در لابهلای این دشمنی تاریخی برای تسلط بر افغانستان و از بین بردن فرهنگ و مدنیتِ کشور به وسیلۀ آنها
۱۲ـ از بین رفتن ارتش، تسلیحات، و زیربناهای اقتصادی و نظامی افغانستان به وسیلۀ گروههای جهادی و طالبان
۱۳ـ تشدید دشمنیهای قومی، زبانی، مذهبی، سمتی و حزبی از سوی پاکستان به منظور نفوذ در دستگاه دولتی و موسسات سیاسی و نظامی افغانستان
۱۴ـ کشانده شدنِ پای ارتش امریکا، ائتلاف و آیساف به افغانستان
۱۵ـ سلب استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی افغانستان برای مدتی نامعلوم
۱۶ـ تحمیل یک ادارۀ دستنشانده طی ۱۲سال اخیر از سوی امریکا و متحدین غربیاش
۱۷ـ شکلگیریِ لانۀ تروریسم در دو طرف مرز دیورند، به حیث تهدید برای منطقه و جهان
۱۸ـ استمرار بینظمی، بیقانونی، ترس و وحشت در سراسر کشور از سوی طالبان به دستور زمامداران پاکستان
۱۹ـ تبدیل شدن افغانستان به مرکز تولید و قاچاق مواد مخدر در جهان
۲۰ـ در نتیجۀ اختلافات داخلی و مداخلۀ خارجی و به وجود آمدنِ یک ادارۀ دستنشانده و ناکارا؛ تبدیل دستگاه دولتی به فاسدترین اداره در جهان
۲۱ـ علاوه بر تلفات جانی بیشمار و آوارهگی و مهاجرتِ میلیونها انسان به خارج؛ خسارات و صدماتِ حیثیتی، اخلاقی، فرهنگی و روانیِ جبرانناپذیری بر مردم افغانستان وارد آمده، یعنی مردمِ ما عزت و آبروی خویش را در جهان از دست دادهاند که همه ناشی از دشمنی با پاکستان بهخاطر یک ادعای ارضیِ جاهلانه بالای خاکِ آن کشور میباشد.
بدبختانه که هنوزهم افراد و محافل معلومالحالی، ادعا بالای خاکِ پاکستان را: عادلانه، داعیۀ ملی و ارزش تاریخی میخوانند!
Comments are closed.