گزارشگر:احمد عمران - ۱۳ اسد ۱۳۹۲
گامهای نخستین ظاهراً برای برگزاری انتخابات سال آینده در افغانستان برداشته شده است. قانون انتخابات با همۀ کاستیهای ساختاری و محتوایی، به امضای رییسجمهوری رسیده و جای فرمان تقنینی در این مورد را پُر کرده است. رییس و اعضای کمیسیون انتخابات، خلاف آنچه که توقع میرفت، به گونۀ مهندسیشده و از مجرای مشخص وارد بازی شدهاند و تا چند روز دیگر، اعضای کمیسیون شکایات انتخاباتی نیز با همان روالِ گذشته انتخاب خواهند شد. اما کل بحث، با چیدمان فعلی پایان نمییابد. انتخابات، یک روند بزرگِ مشارکت ملی است که ساختارهای مختلفی در شکلدهیِ آن نقش دارند. قانون و کمیسیون انتخابات، بخشی از معادلۀ انتخابات میتوانند به شمار روند؛ ولی در کنار آن از نقش شهروندان، جامعۀ مدنی، احزاب سیاسی و نهادهای دولتی نیز نباید غافل بود. روند انتخابات زمانی محقق میشود که کلِ این جریانها و ساختارها در کنارهم به مشارکت بپردازند و به این مسالۀ ملی چهرۀ عملی ببخشند.
یک بخش قضایا را آقای کرزی به گونههایی به نفعِ خود سامان داده است؛ یعنی توانسته قانونی را به تصویب مجلس نمایندهگان برساند که میتواند دستِ او را در روند برگزاری انتخابات باز بگذارد. در همین حال، آقای کرزی موفق شد کسانی را به مدیریت انتخابات برگزیند که به گفتۀ بسیاری از صاحبنظران، افراد مورد اعتمادِ او هستند. بر اساس برخی گزارشها، یک روز پیش از برگزاری انتخابات در میان اعضای ۹ نفرۀ کمیسیون انتخابات برای تعیین رییس، معاون و دبیرخانۀ این کمیسیون، آنها با یکی از مقامهای حکومتی که به آقای کرزی کاملاً نزدیک است، در ارگ ریاستجمهوری دیدار کردهاند و این فرد مورد اعتماد آقای کرزی به نحوی از انحا نیات رییسجمهوری را برای اعضای جدید کمیسیون مطرح کرده و حتا گفته که رییسجمهور کرزی کیها را دوست دارد که در ریاست و معاونتِ کمیسیون انتخابات ببیند.
به باور بسیاریها، آنچه که در فرایند به ظاهر دموکراتیک انتخابِ رییس و معاون کمیسیون انتخابات صورت گرفته، بر اساس همان دیدار قبلی بوده است. این برخورد بدون شک پیامدهای ناگواری بر روند انتخابات خواهد داشت؛ ولی میشد حدس زد که چنین اتفاقی در شرفِ رخ دادن است.
از تیم فعلیِ حاکم بر سرنوشت کشور، بیشتر از اینهم توقع برده نمیشد. آقای کرزی بهدلیل ترس وحشتناکی که از آیندۀ مبهمِ خود پس از کنار رفتن از قدرت دارد، تلاش میورزد که انتخابات آینده را به نفع آیندۀ سیاسی خود مدیریت کند. آقای کرزی تنها به اینهم اکتفا نکرده است؛ او تلاشهایی را بهراه انداخته که بتواند حتا از برگزاری انتخابات در کشور جلوگیری کند. سخنان تازۀ والی قندهار که از افراد نزدیک به آقای کرزی است، دقیقاً تمایل او را نسبت به آیندۀ سیاسی کشور بازتاب میدهد. والی قندهار در سخنانی نه چندان کمسابقه، بر ادامۀ کار رییس جمهوری برای دوسال دیگر تأکید ورزیده است. این سخنان را از همین شهر در والسوالی ارغنداب نیز چندی پیش شنیده بودیم. پس میتوان گفت که این طرح هم از سوی آقای کرزی همچنان به قوتِ خود باقی است و به عنوان یک گزینه بر روی میزش قرار دارد.
چانهزنیها بر سر امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکا نیز میتواند ریشه در همین دغدغههای آقای کرزی داشته باشد. بدون آنکه دربارۀ توافقنامۀ امنیتی، داوری ارزشی داشته باشیم؛ ولی آنگونه هم نیست که آقای کرزی و اطرافیانِ او ادعا دارند که بنبست بر سر امضای این توافقنامه، دلایل ملی داشته باشد. آقای کرزی در واقع از موضع امریکا نسبت به انتخابات، شک و گمانهایی دارد و به همین دلیل، امضای توافقنامۀ امنیتی را بهانه کرده است. آقای کرزی در حقیقت از این میهراسد که امریکاییها او را چشمبسته به سمتی هدایت کنند که به سرنوشت حاکمان مستبد خاورمیانه دچار شود. اما همانگونه که در آغاز این مقال توضیح داده شد، بحث انتخابات آنگونه که آقای کرزی فکر میکند، تنها منوط به اجراآتِ او نیست. شاید او برخی تمهیدات را به نفع خود و کسانی که ممکن است در انتخابات از آنها حمایت کند، انجام داده باشد؛ ولی سیاست، مسألهیی بغرنج و پیچیده است و عوامل مختلفی در شکلدهی مناسبات و استراتژیها نقش بازی میکنند. گاهی اقدامهای یک طرفِ قضیه ممکن است در دقیقۀ نودم چهره عوض کند و آنچه که توقع میرفت، به گونهیی دیگر شکل بگیرد. چنین چیزی بعید نیست، ولی به این شرط ساده که دیگر بازیگران عرصۀ سیاست، مقهور بازی دیگران نشوند و از پیش بازی را باخته فرض نکنند.
افغانستان دیگر آن جامعۀ بستۀ یک دهۀ پیش و یا هم پنج سالِ پیش نیست که که بتوان بهسادهگی مردم را فریب داد و آنچه را که یک گروه میخواهد، عملی کرد. در گزارش یکی از رسانههای تصویری کشور که چند روز پیش در مورد توزیع کارتهای رایدهی منتشر شد، بهروشنی میشد این تغییر اساسی در جامعه را دید. جوانانی از گوشهوکنار کشور، سخنانی در مورد انتخابات مطرح کردند که یک دهۀ پیش شنیدنِ آنها به رویا شبیه بود؛ ولی حالا این رویا به واقعیت تبدیل شده است. جوانی که به زبان پشتو سخن میزد، میگفت که برایش فرق نمیکند که رییسجمهوری آینده پشتون باشد و یا تاجیک و یا هزاره؛ بل باید کسی باشد که بتواند افغانستان را از بحرانی که در آن دستوپا میزند، نجات بخشد. این جوان درک کرده بود که تیم فعلی با همۀ پتانسل تباری و قومی، نتوانسته آرزوهایش را برآورده کند.
مردم در انتخابات آینده انتظار دارند کسانی قدرت سیاسی را به دست گیرند که معیشت و زندهگی آنها را تغییر دهند؛ چیزی که آقای کرزی با همۀ چربزبانیهای خود نتوانست آن را برآورده کند. از جانب دیگر مردم انتظار دارند که در انتخابات آینده، تفاوت را در برنامهها ببینند و نه در چهرهها. برنامۀ محوری، از مهمترین اصلهای انتخابات آینده خواهد بود. به همین دلیل، نامزدهای انتخاباتِ آینده از حالا باید تمام قدرت و نیروی خود را به این سمت متمرکز سازند.
در همین حال مردم توقع دارند که در انتخابات بعدی، دیگر شاهد تزاحم و کثرت غیرموجه نامزدها نباشند. البته بر اساس قانونین نافذۀ کشور، همۀ شهروندانی که واجد شرایط باشند، حق انتخاب شدن و رای دادن را دارند؛ ولی این موضوع به معنای ایجاد فهرستی بلندبالا از نامزدها هم نمیتواند باشد. در انتخابات آینده همۀ جریانها و جناحهای سیاسی که به نحوی نگران آیندۀ کشور هستند و تلاش دارند که بهراستی افغانستان را از وضعیت سردرگم و پیچیدۀ فعلی نجات بخشند، باید با درایت وارد عمل شوند و تیمهای کلانِ انتخاباتی تشکیل دهند. مهم این است که در انتخابات آینده، برنده مردم باشند و نه یک تیم و گروه سیاسی. چنین چیزی هم اتفاق نمیافتد، مگر اینکه تمام جریانهای مطرح سیاسی، شرایط حساس کشور را درک کنند و در مورد یک برنامه و استراتژی کلان ملی به توافق برسند.
نجات کشور از مسیر انتخابات میگذرد، ولی انتخاباتی شفاف با نامزدهایی توانمند که برنامه داشته باشند و برای تحققِ آنها نیز وعدههای میانتهی به مردم ندهند.
Comments are closed.