- ۰۸ سنبله ۱۳۹۱
حامد علمی
رادیو کابل اعلان نمود که نیروهای آنها تورخم را تصرف نمودهاند. این خبر در برنامه خبری رادیو کابل که به ساعت ۱۲ ظهر به وقت کابل نشر میشد، انعکاس یافت و هیاهوی فراوانی را بهبار آورد.
چند دقیقه نگذشته بود که منابع خبری مجاهدین گزارش را تکذیب کردند، اما رادیوهای حکومت کابل و اقمار شوروی این موفقیت را پیهم تهنیت میگفتند و چنان وانمود میکردند که به موفقیت عظیمی دست یافتهاند.
حوالی ساعات یک بعد از ظهر با عجله به طرف ایستگاه موترهای تورخم در پشاور رفته و با کرایه نمودن یک موتر پرتوان، به طرف مرز روان شدم. از چندین پوسته امنیتی نظامیان و ملیشههای پاکستانی گذشته، حوالی ساعت ۳ بعد از ظهر به شهرک مرزی تورخم و از آنجا با عبور از دروازه سرحدی، به خاک افغانستان رسیدم.
(از آخرین دروازۀ سرحد پاکستان تا گمرک افغانستان، حدود ۵۰۰ متر فاصله است.) در حالی که هوای گوارای افغانستان آرامآرام سر و صورت را نوازش میداد، پای پیاده فاصله را طی کرده، داخل کشور شدم. وضعیت تورخم کاملاً آرام و مانند همیشه پرجموجوش بهنظر میرسید. چایخانههای محلی مملو از مسافران و مجاهدین مسلح بود. موترهای باربری در دو طرف جاده ایستاده منتظر تخلیه کردنِ بارهایشان در سمت چپ جاده اصلی بودند. در تورخم از جنگ خبری نبود، تنها مسافرینی که از اطراف شهر جلالآباد برمیگشتند از زدوخورد اطلاع میدادند، اما آن زدوخوردها در اطراف شهر جلالآباد خلاصه میشد.
بعد از یک وقفه کوتاه و چند مصاحبه مختصر با شاهدان عینی که از اطراف شهر جلالآباد برگشته بودند، رهسپار شهر پشاور شدم.
از شهر پشاور به رادیوی بی.بی.سی زنگ زده، خبر سقوط تورخم بهدست نیروهای حکومت کابل را تکذیب کردم. بخشهای مختلف رادیو بی.بی.سی، با من مصاحبهها نموده و به حیث مهمترین خبر، سقوط ثمرخیل بهدست حکومت کابل را رد کردند.
آن مصاحبه در واقع اولین مصاحبه رادیویی نگارنده با بخش فارسی رادیو بی.بی.سی بود. نطاق اشتباهاً نام مرا حمید علمی خواند. مصاحبه نشر شد و خشم حکومت کابل را برانگیخت. گرداننده یکی از برنامههای تلویزیون کابل به نام “رادیوها چه میگویند” برمن انتقاد شدید نموده و آنچه بد و رد بود، در حق من روا داشت. حتا گرداننده برنامه به اعضای خانواده بنده تاخته، مرا نماینده دو یا سه سازمان مخفی قلمداد کرد. در حالی که نام من اشتباه نشر شده بود، بازهم او قسم یاد نمود که مرا شخصاً میشناسد و از روابط به گفته او، منفیِ من، آگاهی کامل دارد. حال آنکه تا امروز شخصی به نام حمید علمی در صحنه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و استخباراتی افغانستان ظهور نکرده است. تبلیغات رادیو کابل روزها به طول انجامید و در حالی که به همه روشن شده بود که تورخم سقوط نکرده، آنها بر اداره تورخم اصرار میکردند و سخنان نیشداری را نثار من مینمودند و چنان میپنداشتند که من از سقوط تورخم بهدست آنها جلوگیری کرده و نیروهای آنها را همراه با آتش قوی هوایی به عقب زدهام.
اگرچه بعدتر خبرنگاران زیادی به تورخم رفته و ادعای حکومت کابل را بیاساس خواندند و از طرف دیگر، گویندهگانِ رادیو بی.بی.سی در مصاحبههای بعدی نام مرا درست تلفظ کردند؛ اما هیچ یک از این مسایل در لحن شدید و انتقادی رادیو کابل درباره نگارنده، تغییری وارد نکرد.
اخبار زدوخوردهای اطراف شهر جلالآباد به سردی میگرایید که ناگهان خبر اصابت راکت اسکاد در یکی از پایگاههای مجاهدین، همه را تکان داد.
نگارنده از اصابت راکت، گزارش ذیل را با یک مقدمه کوتاه و چند خبر جنگی از سایر ولایات، به رادیوی بی.بی.سی فرستاد:
«گزارشی مبنی بر حمله راکتی حکومت کابل بالای یک قرارگاه مجاهدین در شرق افغانستان تایید شده است. منابع خبری مجاهدین میگویند که حکومت کابل علیه تجمع نیروهایشان از راکت اسکاد استفاده نموده است. اینک حامد علمی از پشاور به جزییات این گزارش نظر انداخته که تقدیم میکند.
یکی از مراکز مجاهدین دو روز قبل هنگامی مورد حمله راکتی حکومت کابل قرار گرفت که فرماندهان و افسران ارشد مجاهدین در مورد تطبیق عملیات قطع شاهراه کابل ـ جلالآباد در منطقه منی در صدکیلومتری شرق شهر کابل، مشغول گفتوگو بودند. فرماندهان نظامی که از پشاور به این منطقه رفته بودند و مجاهدین محلی تصمیم داشتند تا سلسله عملیات مشترک را بهراه اندازند. آنها گردهمایی اضافه از صد مجاهد و فرمانده را تشکیل داده بودند. ساعت ۴ عصر بود که صدای مهیب در اثر انفجار راکتی در نزدیکی محل تجمع آنها شنیده شد. لحظه بعد از دیدن اجساد کشتهشدهگان و مجروحین، غریو مجاهدین و فرماندهان همهجا را فرا گرفت و به زودی دریافتند که شش تن کشته و بیستوپنج تن دیگر مجروح شدهاند که در میان مجروحین، جنرال رحیم وردک، معاون فرمانده نیروهای محاذ ملی اسلامی افغانستان، و داکتر شاهرخ گران، آمر مجاهدین این گروه در ولایت کابل نیز شامل بودند. مقامات محاذ ملی اسلامی گفتهاند که تصمیمشان مبنی بر قطع شاهراه با همکاری سایر گروهها عملی خواهد شد، اما نگفتند که در کنار قطع شاهراه کابل ـ جلالآباد قصد حمله بر مراکز و پایگاههای حکومتی در این دو ولایت را دارند یا نه؟» (۱۳)
ماهها از حمله مجاهدین به اطراف شهر جلالآباد سپری شد، اوضاع به حالت عادی برگشته بود و هر دو طرف مجاهدین و سپاهیان حکومت کابل، به نحوی در یک آتشبسِ اعلان ناشده بهسر میبردند. در این وقفه طولانی که از یکسال دوام کرد، تحولات عظیم نظامی و سیاسی در افغانستان و اطراف آن رخ داد. در بُعد نظامی؛ شورای سرتاسریِ قوماندانان جهادی افغانستان تشکیل شد، مجاهدین جبهات شمالی و غربی کشور موفقیتهای چشمگیری را بهدست آوردند، شهر خوست در جنوب افغانستان بهدست مجاهدین سقوط نمود.
در کنر زدوخورد میان گروههای مجاهدین، تلفات سنگینی را بهجا گذاشت. اسلحههای غنیمتی که در جنگ عراق [جنگ خلیج فارس، ۱۳۶۹] بهدست نیروهای ایتلافی افتاده بود، کماکان در جبهات مجاهدین دیده میشد. در بُعد سیاسی، مذاکرات غیرمستقیم میان مجاهدین و شورویها در طایف و مسکو صورت گرفت، حکومت موقت مجاهدین در حالت فروپاشی بهسر میبرد و دهها حادثه خُرد و بزرگ از قبیل اتحادها و اختلافات بروز کرد.
Comments are closed.