- ۲۲ اسد ۱۳۹۲
سلیمان کاکر:
با اظهار سپاس و با عرض سلام و ادب!
چون نخستین نشست مشورتی است و من برداشت کردم که آهسته آهسته به یک سمت دیگر میرویم؛ بنابراین امیدوار استم که در آینده بتوانیم این پروسه را به خوبی شکل بدهیم و روی بحث اصلی تمرکز داشته باشیم.
طرح اجندای ملی با بزرگانی که در این جلسه حضور دارند، شریک ساخته شده بود؛ بنابراین خوب خواهد بود تا روی چگونهگی این پروسه صحبت شود، هر چند که دوستان در صحبتهای تشریفاتی خود حمایتشان را از این طرح اعلام کردند و بحثهایی که داشتنند، موثر بود.
اگر روی موضوعات چون گفتمان ملی، دیالوگ بینالافغانی و یا مباحث علمی و تحقیقاتی که چگونه باید به پیش برود، بحث و گفتگو صورت میگرفت، بهتر میشد؛ اما متاسفانه بدون گذار از یک مرحله وارد بحثها شدیم و دیدگاهها را شریک ساختیم و در بعضی موارد دیدگاههای همدیگر را رد کردیم که هرچند این اقدام یک آغاز خوب است و توانستیم دیدگاهها را باهم شریک بسازیم.
من در مورد صلح پایدار میخواهم چند نکته را یاد آورشوم و آن این که زمانی که ما در مورد صلح حرف میزنیم، در ذهن ما مسایلی چون قطع جنگ، مذاکره، میان جگری، توافقات سیاسی و سایر موارد که تمام این موارد بسیار مهم و اساسی است، خطور میکند؛ ولی در کنار تمام این مسایل دو مورد دیگر را برای رسیدن به صلح پایدار نباید فراموش کرد و اگر به صورت دقیق صحب کنیم در حقیقت صلح را به سه بخش عمده تقسیمبندی کردهاند که در جریان صحبتهای دوستان به شکل پراگنده مطرح شد؛ اما اگر به صورت اکادمیک و علمی و توسط رهبران سیاسی و گروههای متخاصم بحث شود، موارد مهم صلح عبارت از آتشبس، قطع جنگ، میانجگری، توافقات صلح میباشد و اگر این موارد را در یک مثلث در نظر بگیریم، تعداد محدودی در این پروسه شامل میشوند که برای صلح پایدار بسنده نیست، بل برای صلح مقطعی و سیاسی کافی است؛ بنابراین برای رسیدن به صلح پایدار دو مورد اصلی وجود دارد که عبارت از صلح ساختاری و صلح اجتماعی است.
صلح ساختاری عبارت از آوردن اصلاحات در نظامها و سیستمهای سیاسی و اقتصادی کشور است که دوستان به آن اشاره داشتند، مانند توزیع عادلانۀ قدرت و تأمین عدالت و مسایل دیگر و زمانی این موارد امکان پذیر است که صلح اجتماعی به میان بیاید و تا زمانیکه فرهنگ صلح به جای فرهنگ خشونت در جامعه حاکم نشود، صلح ساختاری به میان نخواهد آمد و این پروسه یک پروسۀ دوامدار است و به زمان نیاز دارد.
زمانی که یک هزاره یا یک پشتون برای دفاع از حقوق یک قوم دیگر قربانی بدهد، روحیه مسالمت آمیز به وجود میآید، این مساله زمانی امکان پذیر است که فرهنگ صلح اجتماعی، سیاسی و مدنی در افغانستان حاکم شود؛ بنابراین ما باید تلاش کنیم تا صلح اجتماعی و ساختاری در کشور تهداب گذاری شود و بالاخره منجر به پایه گذاری صلح سیاسی در افغانستان شود.
چند لحظه قبل یکی از دوستان گفتند که در مناطق جنوب افغانستان چون جنگ حاکم است، بنابراین از جنگ برای تروریزم استفاده میشود، در حالی که باید میگفت عدم آگاهی سبب آسیبپذیری شده، چون سطح آگاهی سبب آسیب پذیری میگردد، بنابراین میتوان گفت که فرهنگ صلح حتا در میان نخبهگان ما نیز وجود ندارد.
امید راشد کوهستانی:
با سلام و سپاس!
پیشنهاد من این است که روی کمیسیونی کار شود که کارشناسانه و پژوهشی باشد و اقشار مختلف جامعه شامل آن باشد، تا بتوانند موضوعات ملی را مطرح کند و بگوید که ما روی این موضوعات ملی تفاهم داریم.
چند لحظه قبل جناب احدی در مورد هویت ملی صحبت کردند، زمانیکه ما هویت ملی میگوییم، هدف ما از هویت ملی چیست؟
مساله دیگر اینکه تا کنون ما نمیپذیریم که دانشگاه یا پوهنتون کدام یک مهم است.
در عرصۀ بینالملل زمانی که مسأله خط دیورند مطرح میشود، یک تعداد این خط را به رسمیت میشناسند و یک تعداد هم آن را به رسمیت نمیشناسند؛ بنابراین باید موضوعات ملی مشخص و روشن شود.
عبدالفتاح عظیمی:
با سلام!
من میخواهم روی چند نکته تبصره داشته باشم، نخست اینکه نخبهگان میگویند که افغانستان یک کشور قومی است؛ اما به باور من این طور نیست، زیرا من به عنوان یک دانشجو در دانشگاه کابل با مواردی برخورد کرده ام و از آن نتیجه گرفته ام که افغانستان یک کشور قومی نیست و ملتاش به اقوام و مذاهب مختلف تقسیم نشده و این تقسیم بندی یک تقسیم بندی مثبت است و ما میتوانیم از این تقسیم بندی استفادۀ بسیار خوب نماییم.
زمانی که واژۀ دانشگاه و پوهنتون مطرح شد، هزاره و تاجک باهم یکی شدند که این عمل یک اقدام خوب بود که سبب متحدشدن چند قوم گردید، و زمانی که در دانشگاه میان دانشجویان جنگ شد، مردم تخار، قندهار و پکتیا یک طرف و هزارهها طرف دیگر قرار گرفتند و ما اگر در روند صلح از این عمل استفاده کنیم موفق خواهیم بود به این معنا که در افغانستان زمانی که یک حادثه رخ میدهد چند قوم با وجود این که اختلاف دارند، باهم متحد میشوند؛ بنابراین ما میتوانیم از این متحدشدن استفاده نماییم، چرا که افغانستان روحیۀ اتحاد پذیری دارد، پس باید نقطه مشترک که میتواند مردم افغانستان را باهم متحد بسازد را پیدا کنیم.
آقای دانش:
با سلام و سپاس از برگزار کنندهگان این برنامه!
متأسفانه ما به نام نخبهگان دور یک میز جمع میشویم؛ اما هنوز همدیگر پذیری نداریم و امروز همۀ ما و شما شاهد بودیم زمانیکه یک موضوع مطرح میشد، حساسیتها نیز نشان داده میشد؛ بنابراین اولین هدف باید این باشد که چگونه میتوانیم یک زبان واحد میان نخبهگان را ایجاد کنیم.
منظورم از نخبهگان، نخبهگان سیاسی نیست، بل نخبهگان فرهنگی است که فکر تولید میکنند و در افغانستان شاید تعدادشان بیشتر از ۵۰۰ نفر نباشد و امروز شاید ۵۰ نفر آن دور این میز جمع شده بودند؛ اما طی ۱۲ ساعت که باهم بودیم، نتوانستیم زبان واحد داشته باشیم که جای بس تأسف است، بنابراین اولین بحث یا اولین هدف ما باید ایجاد یک زبان واحد باشد.
من دو مسالۀ دیگر را نیز پیشنهاد میکنم: اول مسالۀ اعتماد سازی و دوم ملت سازی است. چگونه میتوانیم اعتمادسازی را به میان بیاوریم و راههای ملت سازی کدامها اند، چون ما هنوز به شکل یک جامعه تودهیی نیستم.
پیشنهاد دیگر من به مساله انتخابات ارتباط دارد، آیا دید ما به پروسۀ انتخابات دید ملی است یا قومی و محوری؛ بنابراین این مساله نیز بسیار مهم است و باید به آن نیز توجه داشت.
خانم هیلینا ملکیار:
بحثهای امروز نشان داد که اختلاف نظریات بسیار زیاد است؛ اما نباید از گفتوگوهایی که بین ما صورت میگیرد، ترس و هراس داشته باشیم، بل باید همدیگر را قناعت بدهیم.
مساله دوم این که نظریات جوانان برای من بسیار جالب بود؛ بنابراین بسیار خوب خواهد بود تا نظریات جوانان را بیشتر داشته باشیم.
مسالۀ سوم اینکه نظریات میران صاحب من را بسیار نگران ساخت، زیرا جناب میران یک تصویر بسیار تاریک از گذشته، امروز و آینده افغانستان ارایه کردند که اگر این نظریه یک نظریه عام باشد، باید روی آن کار شود، زیرا میران صاحب تاریخ افغانستان را یک تاریخ بسیار حسرتبار توصیف کردند.
سلطان محمد اورنگ:
با سلام و سپاس
در این شکی نیست که ملت افغانستان یک ملت رنج کشیده در طول تاریخ حیات سیاسی خود است؛ اما آنچه برای کسانی که به عنوان بزرگان این ملت کار میکنند، بسیار مهم است شاید این باشد که آنان به خودشان چقدر باورمندی دارند و به خود چقدر اعتماد دارند که میتوانند که این بارگران را به پیش برده میتوانند و اگر میتوانند بسمالله، پس نباید انتظار کشید که دیگران برای ما کاری انجام دهند.
زمانیکه شما اجندای ملی را مطرح کردید، امیدوار استم که عمل خود را مطابق این اجندای ملی عیار بسازید، اما اگر خدا نخواسته مانند زنبور عسل از هر گلی برای خود شهدی تهیه کنید و زمستان اجازه دهید که عسل را آن را دیگران ببرند، نتیجه نخواهد داد.
آیا کسانی که طی ۱۲ سال گذشته به صفت مدیران این سرزمین برگردۀ این ملت تسلط حاصل کرده اند، آیا گامهای پیرامون اجندای ملی برداشته اند، یا اینکه ملت افغانستان را متفرق ساخته اند تا از آن نفع ببرند و بقای خود را در تفرقه مردم افغانستان یافته اند.
Comments are closed.