- ۰۱ سنبله ۱۳۹۲
در حالی که چند ماه معدود به انتخابات ریاستجمهوری مانده و برنامههای حکومت مبنی بر حمایت از یک نامزد مشخص نیز روشن شده است؛ هنوز هیچ نشانهیی از تصامیم، برنامهها و موضعگیریهای گروههای اپوزیسیون دیده نمیشود.
چندی قبل برادر آقای کرزی از سهمگیری و نامزدیشان در انتخابات ریاست جمهوری خبر داد و بیتردید که آقای کرزی همانند برادر کوچکش، از قیوم کرزی حمایت خواهد کرد و آن را تا سکوی پیروزی همراهی خواهد نمود.
این پیشبینی بهرغم آن است که جناب رییس جمهور بارها اعلام کرده است که در انتخابات پیش رو، از هیچ شخصی حمایت نخواهد کرد؛ اما بنا بر نشانهها و سیاستهای حاضرِ آقای کرزی، به نظر میرسد که این سخنْ واقعیت ندارد و به نیت فریبِ مردم گفته میشود.
بیشترینه در کشورهایی که حکومتها از قدرتهای دست داشتۀشان برای اهداف شخصی و گروهی استفاده میبرند؛ فعالان جامعۀ مدنی، رسانهها، احزاب و … با توجه به حمایتی که قانون از آنها دارد، سعی میکنند تا مسیر حرکت نادرستِ حکومت را اصلاح کنند و با بسیج ساختن نیروهایشان، از قانونشکنیهای قوۀ اجراییه جلوگیری نمایند. اما از آن جایی که نقش نیروهای مدنی و حامیان قانون و جامعۀ مدنی در افغانستان بسیار کمرنگ است، این وظیفه مستقیماً برمیگردد به احزاب و شخصیتهای مستقل ملی که باید متوجهِ این خطر باشند.
به این معنا که شرایط پیشآمده میطلبد تا نیروهای اپوزیسیون و منتقد حکومت، سد لازم را در برابر برنامههای آقای کرزی ایجاد کنند. در حال حاضر، سه چهار حزب کلان و ملی علیه سیاستهای حکومت فعالیت دارند که اکثراً دارای اجنداهای مشابه و همگوناند. این احزاب به تنهایی خودشان نمیتوانند به عنوان رقبای جدی آقای کرزی مطرح شوند؛ زیرا قدرت و امکاناتِ حکومتی را در دست ندارند و نیز بخشی از انرژیشان صرف رقابت با همدیگر میشود و این چیزی است که حاکمیت کنونی آن را میخواهد.
یک نمونۀ بارز، انتخابات قبلی بود که در آن احزاب و شخصیتهای مستقل سیاسی نتوانستند به یک تفاهمِ کلان دست یابند و به مبارزه با حکومت فاسد آقای کرزی برخیزند که در نتیجه، بهانۀ بسیار خوب تقلب در انتخابات، به دست حکومت افتاد.
بیتردید که چنین خطری هماکنون نیز مطرح است؛ چنانکه اگر مجموع احزاب و گروههای سیاسی، رقیب اصلی حکومت را تشکیل ندهند، زمینۀ تقلب بازهم فراهم میگردد؛ آنگونه که منطقاً هر گروه به تنهایی برندۀ انتخابات شناخته نمیشود و این میتواند دستاویزی باشد برای مهندسی آرای صندوقها. حال آنکه تیم بر سر اقتدار نیز برندۀ انتخابات نیست اما قدرتِ برنده اعلام کردنِ خود را دارد.
نکتۀ دیگری که در این بحث مطرح است، توافق بر سرِ یک نامزد مشترک است. به این معنا که پس از ایجاد جبههیی مشترک از سوی احزاب، گروهها و افراد مستقل سیاسی، باید توافقی بر سر معرفی یک نامزد مطلوب صورت بگیرد. بسا دیده شده که ایتلافهایی در آستانۀ یک پروسۀ مهم شکل گرفته، اما به دلیل ناهماهنگی و عدم توافق بر سر معرفی یک نامزد و یا شخص اول آن جریان، از هم پاشیده است.
بنا بر همین تجربهها، ظنِ آن میرود که ایتلافی شکل بگیرد اما مثل گذشته بر سرِ معرفی یک نامزد مشترک، تفاهمی به میان نیاید. این خطر، یک خطر بالقوه است که برمیگردد به حس زیادهخواهییی که در خودِ سیاست نهفته است و هیچ سیاستگری در هیچ جای جهان از آن مستثنا نیست. اما در بسا از کشورهایی که اخلاق به نسبت سیاست قویتر است، منافع مردم بر منافع شخصی و گروهی ارجحیت داده میشود و چنین توقعی از گروههای سیاسی کشور نیز میرود که از برتریطلبیها بگذرند و بهخاطر منافع علیای کشور و نیز بهدست گرفتن قدرت و زدودن یک حاکمیت فاسد، بر سر معرفیِ یک نامزد مطلوب و ملی توافق نظر پیدا کرده و او را حمایت کنند.
شرایط کنونی طوری است که ایجاد یک جبهۀ مشترک در برابر آقای کرزی و تیمش، از نیازهای مبرمِ تاریخی شمرده میشود. احزاب و گروههایی که دم از ملی بودن میزنند، نیک میدانند که نشان دادن وجهۀ ملیشان تنها میتواند با یک وحدت انجام پذیرد، آنهم وحدتی که برای یک رسالت مهمِ تاریخی شکل میگیرد و سرنوشت مردم را تعیین میکند. اما در غیر این صورت، همۀ شعارهای آنها نوعی قدرتطلبی به نظر خواهد رسید که نمونۀ بارز آن، تیم آقای کرزی است.
Comments are closed.