گزارشگر:احمد عمران - ۰۸ سنبله ۱۳۹۲
سرانجام در افغانستان نخستین اتحاد انتخاباتی با حضور احزاب و نهادهای سیاسی اعلام موجودیت کرد و برخلاف تصور برخی گروهها در درون حکومت، که تشکیل چنین اتحاد بزرگی را امری دشوار و حتا ناممکن تلقی میکردند، اپوزیسیون دولت موفق شد، در محور منافع ملی و برای ایجاد تغییرات اساسی و بنیادی در جامعه، چنین اتحادی را به وجود آورد.
این اقدام از جهتی، تعمیق مفاهیم دموکراتیک را در جناح اپوزیسیون نشان میدهد که کثرت آرا و دیدگاهها در مسایل کلان جامعه، میتواند به توحید آنها نیز کمک کند.
البته رایزنی و گفتوگوها برای ایجاد چنین تشکلی از ماهها پیش آغاز شده بود و شرایط افغانستان نیز ایجاد چنین اتحادی را در دستور کار احزاب و سازمانهای سیاسی در کشور قرار میداد. این اتحاد از منظری دیگر میتواند بر این نکته صحه بگذارد که افغانستان وارد مرحله تازهیی از مناسبات دموکراتیک قدرت شده است؛ مناسباتی که بدون شک برای آیندۀ کشور و ایجاد دولتی با ثبات و فراگیر که محور اصلی آن منافع ملی میتواند باشد، بسیار سودمند است. افغانستان در یک دهه گذشته در وجود گروه حاکم نتوانست به تحکیم ارزشهای دموکراتیک موفق شود. چون رهبری دولت به هیچوجه مناسبات دموکراتیک قدرت را به رسمیت نمیشناخت. در طول این سالها هرچند در ظاهر امر مسایل به گونه دموکراتیک نشان داده میشد ولی در حقیقت امر چنین نبود و آقای کرزی خلاف گفتههایش دولتی را در افغانستان به وجود آورده بود و رهبری میکرد که بهترین تعریف آن میتواند همان دولت ملوکالطوایفی باشد.
آقای کرزی در طول زمامداری خود هرگز به مناسبات دموکراتیک باور نکرد و همواره نوستالژی سلاطین گذشته را داشت. آقای کرزی با توجه به چنین تعریفی از قدرت به معاملهگریهای سیاسی دست میزد و اگر افرادی در کنارش قرار داشتند این افراد هرگز به دلیل پذیرش اصول پذیرفته شدۀ دموکراتیک در کنار او قرار نگرفته بودند.
این افراد و گروهها که در کنار آقای کرزی قرار گرفته بودند، براساس منافع شخصی و گروهی خود با او در قدرت شریک شده بودند، نه چیزی بیشتر و اگر آقای کرزی میتوانست همچون شاهان خودکامه تمام قدرت سیاسی را در چنگ خود نگه دارد، بدون تردید هیچ یک از معاونان و برخی اعضای کابینۀ او امروز در کنارش نبودند.
کما اینکه در مسایل کلان کشور هرگز آقای کرزی به این افراد اعتماد نکرد و حتا در چنین مسایلی با آنها به مشوره نیز نپرداخت. آقای کرزی در داخل حکومتی که خود رهبری آن را به عهده داشت، حکومتی دیگر به وجود آورده بود و این حکومتِ درسایه بود که در تصمیمگیریهای کلان نقش و تاثیر میگذاشت. در امر انتخابات نیز آقای کرزی هیچ باوری به حزب و سازمان سیاسی نداشت. به همین دلیل میبینیم که در قانون انتخابات کشور-که عمدتاً محصول دیدگاهها و نظرات آقای کرزی است- برای احزاب سیاسی جایگاه لازم داده نشده و در طول ده سال گذشته احزاب سیاسی در سایه سیاستهای حزبستیزانۀ او در کشور به پختهگی لازم نرسیدند. اگر آقای کرزی واقعاً تمایلهای دموکراتیک میداشت باید امروز افغانستان، کشوری با احزاب و جریانهای سیاسی گسترده میبود که در مسایل کلان جامعه میتوانستند، نقش بارز خود را نشان دهند اما با وجود همه اقدامهای حزبستیزانه و غیردموکراتیک آقای کرزی، بار مسوولیت بزرگ نهادهای دموکراتیک را اپوزیسیون و برخی شخصیتهای سیاسی و ملی کشور به عهده گرفتند. یک نمونۀ آن میتواند اتحاد جدید سیاسی و انتخاباتی میان پانزده حزب و نهاد سیاسی معتبر کشور باشد. نمونۀ دیگرآن هم طرح برنامۀ آجندای ملی است که از ماهها به اینسو به بحث اکثریت نخبهگان و اصحاب سیاست در کشور تبدیل شده است. این دو حرکت بزرگ در ماههای اخیر نشان میدهند که برخلاف تمامیتخواهی گروه ارگ، شخصیتها و احزاب سیاسی بیرون از دولت، به کثرت آرا در جامعه توجه نشان میدهند و در پی تقسیم قدرت به گونۀ دموکراتیک و سالم آناند.
تشکیل اتحاد انتخاباتی گامی بزرگ در راه تعمیق مفاهیم دموکراتیک در کشور است. ایجاد اتحادهای انتخاباتی از معمولترین شیوههای کسب قدرت سیاسی به گونآ مسالمتآمیز آن است. وقتی جریانها و احزابی فکر میکنند که در مسایل کلان سیاسی دیدگاههای مشترک دارند، آنگاه برای رسیدن به قدرت سیاسی به ایجاد اتحادهای انتخاباتی دست میزنند.
ایتلاف احزاب سیاسی در بسیاری از کشورهای جهان سبب ایجاد فضای تساهل و تسامح در میان شهروندان شده و به آنها کمک کرده است که در عین داشتن برخی تفاوتها و اختلافات جزی بر سر مسایل کلان ملی، در کنار هم قرار گیرند و نگذارند که عدهیی از راههای غیردموکراتیک و عمدتاً توسل به پایگاههای قومی و تباری و یا از راه تطمیع و فریب مردم به قدرت سیاسی دست پیدا کنند.
اگر پنج سال پیش چنین اتحاد بزرگی در انتخابات ریاست جمهوری در کشور شکل گرفته بود، بدون شک بحران فعلی این همه گسترده و فاجعهبار نبود.
امروز افغانستان چوب حرکتی را میخورد که پنج سال پیش آقای کرزی آن را انجام داد. میگویند خرد و نابخردی در سیاست به یک میزان وجود دارد. یک کشور در سایه اقدامهای خردمندانه سیاسی زمامداران خود میتواند به توسعۀ سیاسی و اقتصادی برسد، ولی یک کشور دیگر به دلیل اقدامهای نابخردانه سیاسی زمامدارانش میتواند به خاک سیاه بنشیند.
چنین امری در سیاست، امری معمول و پذیرفته شده است و افغانستان نیز از آن مستثنا شده نمیتواند. اگر زمامداران افغانستان روشهای عقلانی سیاست را در کار و فعالیتهای خود لحاظ میکردند، بدون شک امروز افغانستان کشوری بود امن، با ثبات و مرفه.
اما به دلیل اینکه عقلانیت سیاسی در محاسبات ارگ ریاست جمهوری محلی از اعراب ندارد و به دلیل اینکه همواره مصلحت، عاطفه و احساسات بر عقلانیت چیره بوده شاهد این همه نابهسامانی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشور هستیم. ایجاد اتحاد انتخاباتی یک امر کاملاً دقیق و سنجیده در وضعیت فعلی کشور میتواند باشد که دوباره عقلانیت را وارد فضای سیاسی کشور کند. اما آنچه که مهم است ادامه و گسترش این اتحاد در ابعاد دیگر سیاسی و اجتماعی است که بتواند ممثل تمام عیار آرا و نظرات کلِ جامعه باشد.
Comments are closed.