گزارشگر:پوهاند دکتور سید امیرشاه حسنیار - ۱۹ سنبله ۱۳۹۲
پیشگفتار:
رشد تحصیلات عالی خصوصی در افغانستان در یک دهۀ اخیر سریعترین رشد دانشگاههای خصوصی در منطقه بوده است.
تعداد کُل نهادهای تحصیلات عالی خصوصی از صفر در سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) به ۷۷ در سال ۱۳۹۲ رسیده است (نور بخش، افغان پیپر، ۵ حمل ۱۳۹۲). این در حالی است که مصر با جمعیت ۸۵ میلیونی ۱۸ دانشگاه خصوصی، سنگاپور با همه پیشرفتهای علمیاش ۵ دانشگاه خصوصی، عربستان سعودی ۹، کویت ۴ و عراق ۱۸ دانشگاه خصوصی دارند، UWN شماره (۲۶۹) ۴ می ۲۰۱۳، سایت گوگل، دوم اگست ۲۰۱۳).
بهترین واژهیی که میتوان برای دانشگاههای خصوصی برگزید واژۀ «انقلاب» است. اما «انقلاب سیاسی» نه «اتقلاب دانشگاهی». زیرا این انقلاب با مبانی اولیه دانشگاهی هیچ سازگاری ندارد. رشد دانشگاهی کار یک شبه، یکساله و ده ساله نیست بلکه نیاز به سالهای دراز دارد. رشد دانشگاهی یک روندِ گام به گام، مستمر و زمان پرور است (زمان پرور را دراین جا در برابر واژه تکامل آورده ام، اما نه تیوری «کامل» داروین.)
این نوشته به رشد بی رویه تحصیلات عالی خصوصی اشاره و بر پیامد های آن تمرکز میکند.
تعریف دانشگاه:
اصطلاح دانشگاه معادل لفظ یونیورستی(University)در زبان انگلیسی است. کلمه یونیورستی از زبان لاتین «Universitas Magistorum et Scholarium»مشتق گردیده که معنی آن «جامعه نخبگان» است. کلمه Universitas به زبانهای دیگر ترجمه دقیقی ندارد.
دانشگاه را در فرهنگهای لغت این گونه تعریف کرده اند. نهادی برای تحصیلات عالی که سه ویژگی بنیادین دارد:
(۱) داشتن دانشکده (به انگیلسی: College) در رشتههای مختلف دانش.
(۲) تسهیلات و زیر ساختهای لازم برای تدریس و تحقیق.
(۳) درجۀ آموزشی به استادان (ماستر، دکتورا) و دانشجویان (لیسانس و …).
مدت اتمام دورۀ لیسانس بطور عادی چهار سال است و دانشجویان باید طی این چهار سال ۱۳۰ کریدت (واحد درسی) را تکمیل نمایند.
وظیفۀ هر دانشگاه عبارت از تحقیق و تدریس، جهانی سازی، انتقال دانش (داد وستد علمی)، آموختن و یاد گیری و همکاریهای علمی با نهاد های مشابه منطقهیی(UWN, #268, April 20, 2013).
دانشگاه خصوصی:
دانشگاهها بر دو نوع اند. یکی دولتی (State University) و دیگری خصوصی(Private University).
دانشگاه خصوصی بر خلاف دانشگاه دولتی، معمولأ هیچگونه کمکهای مالی از طریق دولت و یا سازمانهای وابسته به دولت برای امور اداری و زیربنایی دریافت نمیکند و تنها به وسیلۀ بخش خصوصی تأمین اعتبار میگردد.
برخی دانشگاههای خصوصی غیر انتفاعی(non-profit) و برخی دیگر انتفاعی(profit) یا تجارتی هستند.
اگر دانشگاه خصوصی در آمدی کسب میکند، که مصداق «رانت اقتصادی» است. و اگر این دانشگاه جایگزین احزابی یا بنیادی شود نمونهیی از « رانت سیاسی» میشود. در عین حال با توجه به اینکه تحت آموزش تفکر سیاسی قرار میگیرند، میتوان عنوان «رانت فرهنگی» و اجتماعی را نیز بر آن اطلاق کرد.
خصوصی به معنای رهایی این نهاد ها از قید و بند های دست و پاگیر دولتی است. به عبارت دیگر دانشگاههای دولتی کار خودش را انجام دهد و دانشگاههای خصوصی جدا از دولت کار خودش را انجام دهد. اما در افغانستان دانشگاههای خصوصی تقریباً نیمه دولتی (Semi-State) است.با این تفاوت که دانشگاه خصوصی از شاگردان فیس یا پول میگیرند و دانشگاه دولتی مجانی است. تفاوت دیگر این دو نهاد در جذب محصلان است. جوانانی که به هر دلیلی در کانکور ناکام شده اند و قابل قبول در دانشگاههای دولتی نیستند در دانشگاههای خصوصی با پرداخت پول پذیرفته میشوند.
در بسیاری از کشور ها، دانشگاههای خصوصی تابع قوانین و مقررات وزارت تحصیلات عالی نمیباشند و با مصوبات هیأت های امنا(Board of Trustees)خود شان اداره میشوند.
رؤسای دانشگاههای خصوصی نایجریا(Nigeria)تأکید دارند که این دانشگاهها نیز به اندازه دانشگاههای دولتی برای تربیت نیروی متخصص و ایجاد مهارتهای مورد نیاز کشور تلاش میکند واستحقاق دریافت بودجه دولتی را دارند(UWN #281, July 25, 2013). درهمین رابطه بولا اجیوبلا(Bola Ajibola)رییس دانشگاه خصوصی آبهوکوتا هُشدار داده است وقتی که دولت به دانشگاههای خصوصی کمک نمیکند حق نظارت(Supervision) بر دانشگاههای خصوصی را هم ندارد.
دانشگاه یا تجارتگاه:
افزایش ناگهانی جمعیت متعلمان از ۷۰۰ هزار در سال ۱۳۸۱ به نُه میلیون دانش آموز در سال ۱۳۹۲ (بی بی سی، ۳ حمل ۱۳۹۲) یکی از دلایل برای گسترش بازار داغ تحصیلات عالی خصوصی در کشور است.
ظرفیت پایین دانشگاههای دولتی در جذب فازغان مکاتب و وجود هزار ها جوان مشتاق به تحصیل موجب شد تا بخش خصوصی نیز مشتاق حضور در بازار تحصیلات عالی شود.
اما شماری از دانشگاههای خصوصی فقط به منظور در آمد بیشتر و بدون در نظر گرفتن تسهیلات و معیارهای مناسب تحصیلی دانشجو میپذیرد که استاد سید مسعود استاد دانشگاه کابل این نوع دانشگاهها را «تجارتخانه» خوانده است ( مسعود، افغان پیپر، ۴ حمل ۱۳۹۲). همچنان پوهاند دکتور عبیدالله عبید وزیر تحصیلات عالی در کنفرانس ایجاد اتحادیه بازرسان مالی گفته است: برخی از این موسسات(تحصیلات عالی خصوصی) «تنها برای جمع کردن پول» فعالیت میکند و متوجه آیندۀ جوانان این کشور نیستند (بی بی سی ۲۶ اسد ۱۳۹۲ مطابق ۱۷ اگست ۲۰۱۳).
پیامد ها:
اما تعداد زیاد دانشگاههای خصوصی در نهایت آسیبهای را نیز به ارمغان میآورد. مهمترین این آسیبها پولی شدن دانشگاهها و اشباع و لبریز شدن جامعه از جوانان تحصیلکرده و بیکار میشوند که توان مهارتهای لازم را برای ورود به بازار کار یا کار آفرینی را ندارد.
(۱) پولی شدن دانشگاه
دانشگاههای خصوصی که اکثراً توسط سرمایهداران ایجاد میشوند یک نوع تجارت در سکتور علمی است. مدیریت جامعه نیز در صورت پولی شدن تحصیلات عالی خصوصی بهدست سرمایهداران خواهد افتاد. از سوی دیگر، در برخی شهر ها با تراکم دانشگاههای خصوصی رو به رو هستیم و در نقاط دیگر هیچ دانشگاه نداریم. این در حالی است که روستازادهها به آنها نه از لحاظ جغرافیایی و نه از لحاظ مالی دسترسی دارند. زیرا فیس دانشجویان در یک سال اکادمیک از در آمد یک خانوادهیی فقیرروستایی در طول همان سال بیشتر است نیاز به حساب و کتاب خاصی ندارد. بگذارید مصارف قرطاسیه، نان، کرایه اتاق و کرایه موتر را.
همچنین پولی شدن دانشگاه باعث مقروض شدن پیش از پیش والدین دانشجویان خواهد شد، امری که در زندگی بخور و نمیر آنها نقش منفی خواهد داشت.
تحصیلات عالی خصوصی به سمتی در حرکت است که فقط استادان مکتب ناخوانده و سرمایهداران دیپلومدار خواهند شد.
در میان ملا ها هم تب دیپلومدار شدن بسیار بالا است. اکنون آنها در نظر دارند تا جامه لیسانس، ماستر و حتا داکتر را به قامت شیخ الاسلام و حجته الاسلام بدوزند.
(۲) بیکاری:
ما نمیتوانیم بحث تحصیلات عالی خصوصی را از بازار کار جدا تحلیل کنیم. اکثر موسسات تحصیلات عالی خصوصی در رشتههای علوم انسانی مشبوع شده است. این در حالی است که کمبود افراد تحصیلکرده در رشتههای همچون زراعت، وترنری، معدن و معلمین ساینس(ریاضی، فزیک، کیمیا،بیولوجی) در این کشور بهچشم میخورد.
امروز جایگاه علم تجربهیی(Science)در اکثر موسسات تحصیلات عالی خصوصی خالی است . این در حالی است که جامعه امروز را بهنام جامعۀ علم زدگی (Siencetism)یاد میکنند.
پروفیسور جرارد پوستیگ لیون(Gerard Postiglione)استاد دانشگاه هانگ کانگ میگوید: در کشور های آسیایی دانشجویان بیشتر در دانشکدههای ساینسی جذب میشوند نه علوم اجتماعی(UWN, January 17, 2013).
آشکار است که رشتههای تحصیلی با تحولات اجتماعی، اقتصادی و تکنالوجیکی تحول میگردد. به عنوان مثال، امروز دانشگاههای امریکا در رشتههای ساینس، تکنالوژی، انجنیری و ریاضی که اختصاراً بهنام STEM یاد میگردد متمرکز گردیده اند(The Tampa Tribune, May 4, 2013, p. 1, 16).
امروزه تمامی فکتور های رشتۀآموزشی اعم از رشتههای آموزشی (آنچه یاد می گردید)، نحوه آموزش (چگونگی یادگیری) و ارزیابی آموزش (چگونگی اثبات آموختهها) در هر دورۀآموزشی در نظر گرفته میشود.
امروز تعداد زیادی از فاکولته پاسها به دلیل ضعف مهارتهای کاری یا بیکار اند یا در کار های مشغول اند که با رشته تحصیلی شان هیچ ارتباط ندارند.
نیکولاس بارنیت(Nicholas Burnnet)مدیر پیشین برنامه «آموزش برای همگان» یونسکو میگوید: یکی از دلایل بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهها نداشتن تخصص و مهارتهای لازم در بازار کار است(UWN, January 17, 2013).
فارغ التحصیلان دانشگاههای خصوصی(همچنین دولتی) افغانستان به دلیل عدم استفاده از تخصص خود در حال از دست دادن این تخصصها هستند و اگر در آیندۀ نزدیک بازار کار بهبود نیابد این افراد نه تنها بدون کار خواهد ماند بلکه بهخاطر از دست دادن تخصصی که کسب کرده اند، قابل استخدام نخواهند بود. این یک ضایعه بزرگ سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی خواهد بود.
برنامۀ دکتورا:
شماری از دانشگاههای خصوصی حتابرنامۀ دکتورا را مطرح کرده اند. ایکاش این دانشگاهها بر اساس شاخصهای بین المللی عددی را نشان میداد که برنامۀ لیسانس و ماستری شان به حداقل معیار اکادمیک در منطقه رسیده است. از معیارهای ارتقأ تحصیلات عالی از یک سطح به سطح بالا تر کیفیت تحصیلی سطح کنونی است. یکی از این شاخصها تعداد فارغ التحصیلان و اشتغال آنها بوده و شاخص دیگر استاد است.
برنامه دکتورا در چار چوب «دانشگاه مدرن» که مفهومی متفاوت با دید گاه سنتی ما نسبت به دانشگاه دارد، واجد تعریفی خاص است. اگر هدف دانشگاه تولید علم و حل مشکلات جامعه باشد با تآسیس اینگونه دانشگاهها حل نخواهد شد. دانشجویان کاندیدای دکتورا باید با همکاری محققان پست دکتورا (Post-doctorate)و زیر نظر استادی که توان حل مسأله را دارد، کار کند. این در حال است که جای چنین استادانی در دانشگاههای خصوصی خالی است.
پس بدون داشتن بنیه علم معیار و داشتن صلاحیتهای لازم علمی پا نهادن به پلههای بلند تر تحصیلی (مخصوصاًبرنامه دکتورا) کار اشتباه و کمک به ترویج تنبلی و نشانگر یک فاجعه در نظام تحصیلات عالی خصوصی کشور است. اینگونه دانشگاهها که کلاسهای ۲۰ یا ۳۰ نفری تشکیل میدهند و دیپلومهای بی پشتوانه ارایه میدهند چنان نظام تحصیلی کشور را بد نام میکنند که در دنیا دانشگاههای خوبی دولتی ما را هم زیر سؤال میبرد.
اصلاحات
دانشگاه خصوصی با سپری کردن یک دهه از فعالیتهای خود در آستانۀ ورود به دهه دوم است. تعداد تحصیلات عالی خصوصی از صفر در سال ۱۳۸۲ به ۷۷ در سال ۱۳۹۲ و تعداد دانشجویان آن از صفر در سال ۱۳۸۲ به ۶۰ هزار در سال ۱۳۹۲ افزایش یافته است. اما همه اینها تنها روی سکه است. روی دیگر سکه را باید در شاخصهای کیفی دید: کیفیت پایین.
تعداد دانشگاههای خصوصی که در زمینههای بلند بردن کیفیت تحصیلی موفق بوده اند به سختی به تعداد انگشتان دو دست میرسد. متباقی هنوز هم کمیت محور است. کیفیت پایین این دانشگاهها را نه تنها نخبگان بلکه مردم کوچه و بازار بهتر از همه درک میکنند.
میتوان برای کیفیت پایین تحصیلات عالی کشور علل بیشماری را احصا کرد. اما آنچه مهم است فهمیدن علت بنیادین کیفیت پایین در کشور است که خود موجبات پیدایش و ظهور عللهای گوناگونی را در قلمرو های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور باعث شده است. «تجارتخانه» سازی تحصیلات عالی خصوصی است.
با توجه به اینکه بخش دولتی از نظر بازار کار به حالت اشباع رسیده است. بنابر این تحصیلات عالی خصوصی نیازمند فضا های شغلی جدید هستند که اکثر این فضا های جدید در دنیا شرکتهای خصوصی و کمپنیهای چند ملیتی هستند.
در افغانستان هزار ها کارمند خارجی بهنام «کارمندان ماهر» در شرکتها و موسسات بین المللی مشغول کار هستند. دلیل بخش از موجودیت کارمندان خارجی این است که فارغ التحصیلان دانشگاههای ما از مهارتهای لازم برخوردار نیستند. اما دلیل اصلی، سیاست ضعیف وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان با ارتباط کارگران خارجی است.
آنقدر غبار و تیرهگی در فضای کیفی دانشگاههای خصوصی وجود دارد که صافی کردن آن غبار بدون اصلاحات ساختاری و محتوایی ناممکن است.
کشور های مختلف روشهای مختلفی را برای ارتقأ کیفیت تحصیلات عالی به کار میبرند. مثلاً ویتنام سیر انکشاف تحصیلات عالی را از امروز (۲۰۱۳) تا ۲۰۲۰ کند میسازد. این به این معنا است که از امروز تا اخیر این دهه نه کدام افزایش در تعداد محصلان و نه افزایش در تعداد محصلان صورت میگیرد(UWN# 281, July 20, 2013).
اما یکی از این روشهای موفق «ادغام» است.
ادغام دانشگاهها یکی از وسایل مهم برای کاهش امور موازی و اصلاحات دانشگاهها میباشد. در طی دو دهه اخیر کشور های استرالیا، افریقای جنوبی، انگلستان، ناروی و چین از طریق ادغامها(Merger) به اصلاحات خوبی دست یافته اند.
در میان این کشور ها تجربه چین بسیار موفق بوده است. چنانچه روسیه از تجارب چین در بازسازی نظام تحصیلات عالی خود استفاده کرده است. سه ربع دانشگاههای طراز اول چین نتایج این ادغامها میباشند.
جمیل سالمی در کتاب « چالش ایجاد دانشگاههای رتبۀ جهانی» (چاپ ۲۰۰۹) مینویسد: ادغام دانشگاههای موجود یکی از استراتژیهای ایجاد دانشگاهها به رتبۀ جهانی میباشد(University World News # 265, March 30, 2013).
ایسنا به نقل از یونیورستی ور لدنیور مینویسد: کشور قزاقستان آیین نامه ادغام را به تصویب رسانیده است که در اثر ادغامها از مجموع ۱۴۰ دانشگاه تنها ۵۰ دانشگاه باقی میماند ( ایسنا، ۱۷ اسد ۱۳۹۲).
کلام آخر:
یکی از روشهای بلند بردن کیفیت تحصیلات عالی خصوصی در افغانستان ادغام است. اما قبل از ادغام سمیناری در باره ابعاد مختلف ادغام و مُدلهای ادغام دایر گردد در ادغامها نباید شتابزده عمل کرد و نهادی را که شش، هفت سال فعالیت کرده یک شبه تعطیل کرد. ادغامها باید به صورت تدریجی باشد.
شایان ذکر است که برخی از دانشگاههای خصوصی به عنوان یک نهاد دانشگاهی عمل نمیکند بلکه به عنوان جایگزین حزب از آن استفاده میشود(از نام بردن آنها معذورم). در عین زمان برخی دانشگاههای خصوصی عناوین تبلیغاتی دارند که باید آنها را حذف کرد.
Comments are closed.