گزارشگر:داکتر احمدعلی نوربالا - ۲۳ سنبله ۱۳۹۲
سیر شکلگیری «ارزش خود»
Kohut یکی از افرادی است که روی ارزش خود، تحقیق و در سال ۱۹۷۷ بیان کرد که گرایش فطری خود هستهیی در کودکی به طور معمول در دو جهت؛ استعداد بزرگی و عظمت یا آرمانی شدن و استعداد تحسین و آرمانی کردن سوق مییابد. مسیر نخست، باعث ایجاد تمایل به رهبری و مسیر دوم، باعث تمایل به پیروی میشود. او معتقد است همۀ آنها در مسیر رشد خود با یک «ناکامی بهینه» و «درونی سازی دگرگونساز» طی سالیان دراز مواجه میشوند که در شکل مطلوب و طبیعی، مسیر نخست به بلندپروازی عاقلانه و واقع بینانه رشد مییابد و مسیر دوم به نظام خودمختار از آرمانها و ارزشها تبدیل میشود.
در مورد «ارزش خود» فرضیههای مختلفی وجود دارد که یکی از آنها فرضیۀ Raskin در سال ۱۹۹۱ است. در این فرضیه، خودشیفتهگی یک واکنش روانی دفاعی و حمایتی است. خودبزرگبینی خصمانه که انعکاسی از پرخاشگری، تسلططلبی، احساس محق بودن و بهرهکشی است، همهگی واکنشهایی در برابر احساس تردید، حقارت و افسردهگی است که فرد در درون خود از آن رنج میبرد.
Wink در سال ۱۹۹۱ خودشیفتهگی را به دو نوع آشکار و پنهان تقسیمبندی کرد. خودشیفتهگی آشکار با خودبزرگبینی و نمایشگری همراه است که از مولفههای آن، از خود مطمین بودن، پرخاشگری، نمایشگری (موفقیتها را به نمایش گذاشتن و لاف زدن)، بیتوجهی به نیازهای دیگران و لذتطلبی است. در خودشیفتهگی پنهان که با آسیبپذیری و حساسیت همراه است، فرد اضطراب، موضع دفاعی در موقعیتهای اجتماعی و حساسیت بیش از حد دارد و در ارتباطات اجتماعی ساکت است و البته این افراد یکدندهگی، لجبازی، تکبر، غرور و لذتطلبی هم دارند.
در سال ۲۰۰۲، Watson فرضیهیی مطرح کرد که در آن پیوستاری از خودشیفتهگی تا ارزش خود وجود دارد و معتقد بود که تحول ارزش خود، بر اساس حرکت از یک خودشیفتهگی خام و کودکانه به سوی یک ارزش خودسالم و بالغانه است.
حضرت علی (کرمالله وجهه) نیز در این زمینه میفرمایند: «شر الامور الرضا عن النفس» (غررالحکم – ۴۴۶) بدترین شرها این است که انسان از خود راضی باشد.
خصایص بالینی
افراد خودشیفته، احساس خودبزرگبینی دارند و خود را فرد مهمی میدانند. تصور میکنند فرد منحصر به فردی هستند و دیگران باید با شیوۀ خاصی با آنها همراهی کنند. احساس برتری و استحقاق آنها کاملاً چشمگیر است. تاب انتقاد ندارند و از اینکه هر کسی اجازۀ انتقاد کردن از آنها را داشته باشد، عصبانی میشوند یا به انتقادها کاملاً بیاعتنایی میکنند. این افراد فقط نظر خود را قبول دارند و در طمع کسب شهرت و ثروت بادآورده هستند. روابط آنها شکننده است و به دلیل آنکه به قواعد مرسوم رفتار تن درنمیدهند، ممکن است دیگران را نیز عصبانی کنند.
رفتار استثمارگرانه در روابط بین فردی آنها کاملا پیش پا افتاده و رایج است؛ زیرا نمیتوانند از خود همدلی نشان دهند و فقط برای دستیابی به اهداف خودخواهانۀشان، تظاهر به همدردی میکنند.
خودشیفتهگی و مدیریت
برجستهگی گرایش به احساس خودبزرگی، باعث میشود قدرت و مدیریت برای فرد خودشیفته، به عنوان بزرگ انگاشته شدن، تحسین شدن و هدایتگر بودن، شغل جذابی به حساب آید و متاسفانه این امر باعث میشود که «مدیریت» حرفهیی آسیبپذیر باشد.
Otto kernberg یکی از افرادی است که روی مدیریت و خودشیفتهگی در آن کار کرده و معتقد است مدیران خودشیفته ممکن است با استعداد و پرکار باشند، اما نیازشان به تحسین آنها را از اصل کار دور کند یا باعث میشود اطرافشان پر از افراد متملق شود که به نیاز آنها به تمجید پاسخ مثبت دهند، نه کسانی که صلاحیت دارند.
باید به این نکته توجه داشت که گرایشهای نارسیستیک «رهبر» یا «پیرو» یا احساس «خودبزرگی» و «آرمانیسازی» کموبیش در افراد وجود دارد و میزان آن در افراد گوناگون متفاوت است.
Comments are closed.