گزارشگر:مسعود کمایی - ۲۶ سنبله ۱۳۹۲
شوالیۀ تاریکی یک فلمِ پسامدرن نیست، اما میتوان آن را یک رمانس پسامدرن نامید. یعنی محصول ذهنِ خلاقِ نولان و تلفیق قصههای کمیک با داستانگویی و شخصیتپردازی زمانۀ حاضر است. بتمنهای پیشین (همچون ساختههای تیم برتون و جوئل شوماخر)، ادای دین کامل به قصههای کمیک بودند و تمام تلاش سازندهگان نسخههای قبلی، معطوف بود به خلق عین به عینِ داستانهای الهامگرفته از منبع اصلی.
فلم به جهت بهرهگیری از شخصیتپردازی منحصر به فرد آدمهای قصه، ارتباطی با ژانر معمول خود و انتظاری که از این نوع ژانر میرود، ندارد. در نسخههای پیشین، همواره با نبرد خیرِ خوب و شرِ بد (کاملاً منطبق با الگوی سیاه و سفید) روبهرو بودیم، اما در شوالیۀ تاریکی، حتا بتمن هم لحظاتی به هیأت سویۀ نمادینِ شر درمیآید و غافلگیریِ مخاطب را موجب میشود. تلاش نولان برای به مسلخ بردنِ بتمن و جدل سازشناپذیرانۀ او با شخصیت جوکر، فلم را وارد لایههای تحلیلی متنوعی در زمینۀ خاستگاه داستانی(یعنی رمانس)، منبع اقتباس(کتابهای کمیک) و تعریف مدرنِ خیر و شر میسازد.
در رمانس، قهرمانی کنار گرفته از اجتماع را داریم. درست شبیه بروس وین عیان یا همان بتمن نهان. قهرمانی نامیرا و شکستناپذیر که در مقابله با شر، همواره آمادۀ مبارزه است. بتمن بنا به ماهیت انسانی و تواناییهای فراانسانیاش، نیاز دارد از حضور در اجتماع خودداری کند و همچون یک خونآشام، تنها شبهنگام است که از قلمرو خود بیرون میآید و در جستوجوی تبهکاران، شهر را دید میزند. بروس وین ظاهری، علیرغم متمول و با نفوذ بودنش، تمامی کارها را به مباشرانش همچون لوشز فاکس و آلفرد سپرده است و خود در خفا، کمپانی خود را مدیریت میکند. به واقع، حضور او کاملاً در سایه است و در انزوایی خودخواسته، حوادث و وقایع پیرامون را بهدقت زیر نظر گرفته است.
شخصیتهای فلم جدید اما چندان آدمهای سادهیی نیستند و درست عکس شخصیتهای رمانس، پیچیدهگی آنها و چرخشهای رفتاریشان است که فلم را رمانسی پسامدرن کرده است. بتمن در لحظۀ اعترافگیری از جوکر، محل اختفای ریچل و دنت را جویا میشود و جوکر برای فریب او، محل اختفای آندو را جابهجا افشا میکند. بتمن برای نجات ریچل میشتابد (در واقع دارد به سمت محل اختفای دنت میرود). قاعدتاً نجات دنت بر نجات ریچل ارجحتر است، چرا که به عقیدۀ حتا خود بتمن، شهر گاتهام به قهرمانی مانند دنت بیشتر محتاج است تا خود بتمن. دنت بهخاطر تلاشش در مقابله با تبهکاری، نزد مردم محبوبیتی تام دارد و بتمن هم معترف به این محبوبیت است. اما در لحظهیی دشوار از زندهگی بتمن، او باید میان نجات ریچل (عشق سابقش) و دنت، یکی را انتخاب کند. جوکر با نیت تماماً شر خود، بتمن را بر سرِ این دو راهی قرار داده است. همان دوراهی معروف انتخاب میان عشق و وظیفه. بتمن در این لحظه شکست سنگینی میخورد و با رسیدن به محل اختفا، متوجه شکست درونیِ خود میشود. در قاموس بتمن (از نوع رمانس) نیست که در انجام وظیفه، احساساتش را شریک کند. ولی بتمن جدید دست به انتخاب خردگریزانه میزند. نتیجه اینکه ریچل کشته میشود و دنت، خیرِ هنوز خوب (که در ادامه همین بخش از فلم به شر تغییر ماهیت میدهد) زنده می ماند. جوکر موفق میشود با این ترفند، دو شر و تباهی را در هیأت آدمهای اصلی فلم تکثیر کند. بتمن تصمیم ناعاقلانه میگیرد و دنت نیز متأثر از مرگ ریچل و اسارت خود، سعی در انتقامگیری از عاملانِ حواث رخ داده دارد. چرخش شخصیتی دنت، همان پروسۀ تطور خیر به شر است. پروسهیی کاملاً نوآورانه در زیر عنوان رمانس و ژانر شناخته شدۀ این دست فلمها. دنت که خود به هاروی دوچهره مشهور است، با سوختن نیمۀ چپ صورتش، چهرهیی دهشتبار و دوگانه مییابد. نیمی خیر که در گذشته بود و نیمی شر که اکنون است. همچنین به هنگام کشتن مردم بیگناه و تهدیدات جوکر مبنی بر ادامۀ قتلها در صورت معرفی نکردن بتمن واقعی، بروس وین مستأصل و سردرگم، از معرفی خود عاجز است و قهرمان رمانس فلمیک، بازهم متزلزل و شکننده نشان داده میشود. او میان زندهگی نهانیاش، یعنی بتمن شکستناپذیر و بروس وین ظاهری و متمول در نوسان است. تنوع حواث غیرمترقبۀ بتمن بودن در مقابل خستهگی تظاهری بروس وین بودن، خود موجب بروز تعارضِ شدید در او شده است. همین مسأله، شکننده بودن بتمن را در درونش، بهخوبی روشن میسازد.
وقایع پیچ در پیچ و طاقتفرسای نبرد با تبهکاران و سرسختترین آنها یعنی جوکر را به این کشمکش درونی اضافه کنید تا بتمن جدید را از قضا موجودی زمینی و آسیبپذیر ببینیم که در لحظات دشوار تصمیم اشتباه میگیرد و یا با بهره جستن از نیروهای منفی و شر، میکوشد با خود شر مقابله کند. اشارهام به بخشی است که با بهرهگیری از تکنالوژی پیشرفتۀ ارتباطی، فاکس را وادار به استراق سمع تمامی اهالی گاتهام میکند تا بتواند رد جوکر را بیابد. فاکس این عمل را غیراخلاقی و خطرناک میداند، اما به اجبار بتمن تن به این کار میدهد. در واقع بتمن با بهرهگیری از نیروهایی بدخواهانه، به دنبال کارکردی خیرخواهانه است، اما بازتوجیهی در کار نیست. این خود یک شکست و پذیرش بهره جستن از شر است. به نوعی او در برابر نیروی شر سر تسلیم فرود میآورد. شری که از قضا با دانش و تکنالوژی موسسۀ خود او اختراع شده است. بنابراین اصول اخلاقی توسط قهرمان اخلاقگرای داستان زیر پا گذاشته میشود تا تعاریف مدرنی از شر و خیر را ارایه کند. این تعابیر و مفاهیم مدرن، اخلاقیات و الهیات مدرنی را نیز به دنبال خود، خلق و تعریف میکند.
حوادث فلم چنان درهم پیچیده و لایه لایه اند که فلم در تمام لحظات، در حال چرخش میان آنهاست و مشخصۀ مهم رمانس، به شکلی توسعهیافته در فلم دیده میشود. به عنوان مثال در لحظات پیش از حملۀ جوکر به میهمانی بروس وین، همزمان ترور قاضی، حفاظت از دفتر رییسپولیس و خواستگاری دنت از ریچل را بهشکلی درهمتنیده و متوالی دنبال میکنیم. و یا در لحظات اعترافگیری بتمن از جوکر، دایم کات زده میشود به مکانهای مجزای اختفای ریچل و دنت، و باز در ادامۀ همان دقایق و لحظاتی که بتمن برای نجات ریچل رفته و پولیسها نیز برای نجات دنت شتافتهاند، کات زده میشود به بازداشتگاه و کشتاری که جوکر برای فرار خود در آنجا بهراه انداخته است. ساختار روایی فلمنامه، کاملاً منطبق با فُرمی است که از رمانس انتظار میرود. در همین ساختار متنوع است که زمان فلم علیرغم زیاد بودنش، اصلاً به چشم نمیآید و هنرمندی برادران نولان در نوشتن چنین قصه و فلمنامهیی نمایان میشود.
فُرم جستوجویی فلم، از نوع جابهجایی قهرمان در طول قصه نیست (هرچند در این فلم بتمن برای دستگیری لائو به هنگ کنگ میرود) و همان یک مورد جابهجایی قهرمان نیز تنها به اقتضای سیوژت(طرح و توطیه) است نه فبیولا (داستان). در داستان شوالیۀ تاریکی، جستوجو در درون بتمن صورت میگیرد. وظیفۀ داستان، شناساندن بتمن آسیبپذیر امروزی به خود او و مای بیننده است. یعنی کشمکش یا همان آگون(Agon)، درون شخصیت بتمن اتفاق میافتد. در این فرم خاص، بتمن از موقعیت نیروی همواره خیر، به موقعیت جدید شر سفر میکند و در طول این سفر پُرمخاطره است که تا سر حد مرگ(Pathos) پیش میرود اما زنده میماند و حتا ضد قهرمان را نیز از خطر مرگ میرهاند(در لحظات پایانی مانع سقوط جوکر از ارتفاع میشود و او را به پولیس تحویل میدهد). در واقع بخش اعظم تلاش جوکر این است که بتمن او را به قتل برساند و دست به گناهی بزرگ بزند، اما چون بتمن در این سفر درونی خود را شناخته، در این لحظۀ مهم به اصل خیرخواهانۀ خود بازمیگردد(هرچند هنگام درگیری قبلی آنها، بتمن با موترسایکل به سمت او میرود ولی برای زیر نگرفتن او، موترسایکل را واژگون میکند. اما آن ممانعت و خودداری بتمن از کشتن جوکر، با موقعیت پایانی فلم قابل قیاس نیست، چرا که در آن لحظات او هنوز در سفر مخاطرهآمیز درون خود بود و عصبانیت خاصی که میتوانست دست او را به خون جوکر آلوده کند، در چهرهاش آشکارا دیده میشد. در واقع تردیدی بزرگ در رفتار او وجود داشت که در لحظۀ پایانیِ فلم جای خود را به یقین و ایمان به خیر و خوبی داده بود. پس با اعتقادی راسخ مانع سقوط جوکر شد). جوکر بعد از نجات یافتنش از سقوط و مرگ (در وضعیتی معلق میان زمین و آسمان) به بتمن میگوید:
ـ«تو نمیتوانستی بگذاری بروم. نه؟… این اتفاق وقتی میافتد که یک نیروی غیر قابل کنترل و یک هدفِ تغییرناپذیر مقابل هم قرار میگیرند… تو… واقعاً… فسادناپذیر هستی، مگر نه؟… من را بهخاطر اینکه چند لحظه اسیر خودبینی شدی، نخواهی کشت و منهم تو را نمیکشم، چون خیلی سرگرمکننده هستی! فکر میکنم سرنوشت این است که من و تو تا ابد این کار را انجام بدهیم…»
بنابراین در این بخش از پاتوس نیز با نوآوری نولان مواجهایم. نه تنها قهرمان نمیمیرد، بلکه در الهیات جدید و اخلاقیات مدرن فلم، ضد قهرمان نیز توسط خیر نجات یافته و زنده میماند تا به سزای اعمالش برسد.
دربارۀ دیگر نوآوریهای نولان در پرداختِ رمانس پسامدرنش، میتوان به مواردی خاص اشاره کرد. نولان در فلم پیشین یعنی بتمن میآغازد، غبار اصل و نسب رازآمیز را از چهرۀ بتمن میزداید و با تعریف پیشینۀ او و چهگونهگی شکل گرفتن شخصیت بتمن، تاریخی شفاف از زندهگی گذشتۀ بتمن ارایه میدهد(درست عکس عمل رمانس). در فلم کنونی نیز ما را با بتمنی زمینی و متزلزل روبهرو می سازد که سفری سخت در جهت ثبات شخصیتش را تجربه میکند و آنگونه که از عنوان فلم بعدی او برمیآید، بتمن برمیخیزد (با زیرعنوان پایان افسانه)، باید پیشبینی بتمنی را کرد که از اسطوره و جهان رمانس بسیار فاصله گرفته است. گویی تلاش بزرگ نولان در سهگانهاش، معطوف به اسطورهزدایی از شخصیت بتمن و نزدیک کردنِ او به موقعیت آدمهای عادی اما بزرگ (بخوانید قهرمان) است. نباید از یاد برد که در همین فلم نیز به اعمال دنت و گوردون، سویهیی قهرمانانه داده شده، انگار که عمل قهرمانی که در رمانس تنها مختص قهرمان قصه است، در شوالیۀ تاریکی به عدد مردان مقاوم و سختکوش فلم تکثیر شده است.
اینگونه است که کشف و بازشناسی قهرمان دگرگون میشود و اعمال قهرمانانۀ بتمن شکلی مدرن بهخود میگیرد. جایی که بتمن، در انتهای فلم کنونی، تبلیغ اسطورۀ جدید و مردمی دنت را به گوردون پیشنهاد میدهد و خود به دنیای تاریک پیشینش بازمیگردد. دنیایی نه چندان رازآلود اما تیره که قهرمان رمانس پسامدرن به آنجا تعلق دارد. سرزمین شوالیۀ تاریکی.
***
اشاره: بخشی از تفسیر خود و همچنین تعبیر بتمنِ زمینی را از یادداشت مسعود حقیقتثابت بر فلم شوالیۀ تاریکی (فصلنامۀ سینما و ادبیات، شمارۀ ۳۱ زمستان۹۰) وام گرفتهام.
Comments are closed.