- ۰۸ میزان ۱۳۹۲
سالهاست که اگر سخن از فساد گسترده در کشور میشود، رییسجمهوری میگوید خارجیها آن را به افغانستان آوردهاند. اگر از کشت کوکنار انتقاد میشود، مقامهای کشور شکستِ خود را در برابر این پدیده خانمانبرانداز، نیاز جهان به مواد مخدر میخوانند و مدعی میشوند که جهان نیاز خود به مواد مخدر را حل کنـد، آنگاه ریشههای کوکنار در افغانستان خود به خود میخشکد. اگر بحث بر سرِ نحوه مبارزه با تروریسـم به میان میآید، آنگاه ارگنشینان ناتو را مقصر میدانند که لانه ها و ریشه های اصلی آن را بهدرستی تشخیص نکردهاند. به گفته آنها لانههای تروریسم در آن سوی مرز است و کشورهایی که علمِ مبارزه با تروریسم را برافراشتهاند، باید به کشور پاکستان حمله کنند. اما طنز قضیه اینجاست که آقای کرزی به یکی از رسانههای پاکستانی گفت، در صورتی که امریکا به کشور پاکستان حمله کند، آنگاه افغانستان در کنار پاکستان با امریکا خواهد جنگیـد. حالا معلوم نیست که ناتو برای از بین بردن لانههای تروریستان باید به پاکستان حمله کند و یا خیر؛ چون در آن صورت با واکنش نظامی آقای کرزی روبهرو خواهد شد!
استفاده از چنین ادبیاتی، همواره در میان مقامهای کشور رایج بوده است و این ادبیات به زمان حاضر هم محدود نمیشود. در طول سی سال گذشته، از این ادبیات که به ادبیات «آژانس باختری» شهره است، برای مخفی ساختنِ واقعیتها به اندازه کافی استفاده شده است. یکی از ویژهگی بارزِ نظامهای بسته و اسـتبدادی، تحریف و یا ارایه غلط رویدادهاست. دولتها همواره برخی حقایق را کتمان کردهاند؛ حتا در عصر جهانی شدن و فناوریهای بزرگ اطلاعاتی و خبررسانی. اما چرا دولت افغانستان قانون حق دسترسی به اطلاعات را تصویب نمیکند؟! دلیل آن روشن است، چون نمیخواهد که شهروندان کشور در امور کشور «فضولی» کنند.
نظامها عمدتاً تلاش میکنند که اطلاعات نظامی را از مردم پنهان نگه دارند و اگر مشکلی هم وجود دارد، آن را طوری نشان دهند که آنقدر جدی نیست. وقتی ولسوالی کران و منجانِ بدخشان به تصرف نیروهای طالبان درآمد، چیزی نبود که بتوان آن را از مردم پنهان کرد.
رسانههای مختلفی در این خصوص گزارش دادند و حتا عوامل سقوط این ولسوالی را نیز برشمردند. اما بحث تنها بر سر کران و منجان هم نیست؛ در بدخشان والسوالیهای زیادی وجود دارند که یا در آستانه سقوط بهسر میبرند و یا میزان تهدیدها نسبت به آنها بهشدت بالاست. وردوج دیگر ولسوالی بدخشان است که همواره درگیریهای نظامی را تجربه میکند. اما دولت در خصوص مسایل بدخشان، همواره مهر سکوت بر دهان زده است.
در ولایتهای نورستان و غور نیز وضعیت امنیتی به صورت سرسامآوری رو به وخامت گذاشته است. نمایندهگان نورستان در پارلمان کشور گفتهاند که ۷۰ درصد این ولایت از سوی نیروهای مخالف اداره میشود. در غور هم وضع بدین منوال است و شورشیان، دست بالایی در این ولایت دارند. اما وقتی مقامهای کشور از وضعیت این مناطق سخن میگویند، چنان اطمینانی در لحن و گفتارشان موج میزند که گویی در این ولایات هیچ خبری نیست.
در همین حال، این را هم نباید نادیده گرفت که ناامنیها تنها به این سه ولایت افغانستان محدود نمیشوند. از شمال تا به جنوب و از شرق تا به غرب، وضع امنیتی در بدترین حالت قرار گرفته است. آنهم درست در زمانی که کمتر از هفت ماه به برگزاری انتخابات باقی مانده و یک سال بعد نیز نیروهای ارتش و پولیس باید مسوولیت امنیتِ کامل کشور را از نیروهای خارجی بگیرند. اصل موضوع این است که چه آن را عقبنشینی تکتیکی بخوانیم و چه شکست؛ این ولسوالی مثل دهها ولسوالی دیگر کشور، به وسیله طالبان تصرف شده و اداره میشود. اما مقامهای ارتش، دلِ خود را خوش میکنند که از این ولسوالیها عقبنشینی تاکیتکی کردهاند. مبـادا نیروهای دولتی در آستانه انتخاباتِ پیش رو از تمام ولایاتِ کشور عقبنشینیِ تاکتیکی نمایند و جای آنها را طالبان و گروههای شورشی پُر کننــد!
Comments are closed.