- ۱۲ میزان ۱۳۹۲
احساسات مثبت و منفی
بدیهی است که احساس خوب، شادی میآورد و برعکس. اما این تحقیق نشان میدهد احساس خوب، زندهگی را معنیدارتر نمیکند. از بین حسهایی که در این تحقیق بررسی شدهاند، شاید جالبترین مورد، احساس بیحوصلهگی باشد. بیحوصلهگی بیتردید احساسی ناخوشایند است و خوشحالی نمیآورد، اما از طرف دیگر، نشانۀ نبود معنا هم هست، بنابراین فرد بیحوصله، نه شاد است نه در طلبِ معنا.
پول
میگویند پول خوشبختی نمیآورد. این تحقیق نشان میدهد که پول تأثیر شدیدی بر احساس شادی میگذارد، اما معنایی به زندهگی نمیدهد. خرید ضروریات یا حتا تجملات، با شادی رابطۀ نزدیک دارد و بیثباتی و بحران اقتصادی، لذت زندهگی را کاهش میدهد. اما دخلوخرجِ مناسب و هدفمند، اثری معکوس دارد؛ به زندهگی معنا میدهد ولی شادی نمیآورد. وقتی میتوانید برای آیندۀ فرزندتان پسانداز کنید، قسط خانه را کامل بپردازید یا بدهیِ خود را تسویه کنید، زندهگی را معنادارتر کردهاید. بنابرین تأثیر پول، ارتباط بسیار با ارزشهای فردی دارد و اینکه فرد چهگونه خود را در رابطه با پول تعریف میکند.
روابط
ارتباط اجتماعی، یکی از عواملی است که هم زندهگی را شادتر میکند و هم به آن معنا میدهد. تنهایی، یکی از مهمترین عوامل شاد نبودن است. بسیاری از افرادی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، ارتباط با خانواده و دوستان را معنای زندهگی خود میدانستند. به یاد آوردنِ ساعتها و روزهایی که در تنهایی گذشته، یا احتمال تنها ماندن در آینده، تأثیر شدیدی بر شادی دارد. اما در کمال شگفتی، اینکه چهقدر با دوستان یا کسانی که دوستشان داریم وقت میگذرانیم، تأثیر زیادی بر شادی ندارد ولی به زندهگی معنا میدهد. شاید وقت گذراندن با آنها که دوستشان داریم کار بسیار سختی باشد، بنابراین ممکن است خوشحالیِ زیادی عاید ما نکند. کسانی که در این تحقیق، زندهگی معنادارتری داشتند، روابط را مهمتر از دستاوردهای زندهگیشان میدانستند.
بررسی تأثیر روابط بر شادی و معنا، یکی از مهمترین عوامل در اینباره را روشن میکند. شادی از منفعتی که از دیگران میبریم، زاییده میشود و معنا از آنچه به دیگران میدهیم. «گیرنده»، شاد است و«دهنده»، زندهگیِ بامعنایی دارد. کمک به دیگران، زندهگی را بامعناتر میکند اما مستقیماً ما را شاد نمیسازد. اگر کمک به دیگران لذت دارد، برای این است که زندهگی ما معنادارتر میشود. بر اساس این تحقیق، فداکاری و ازخودگذشتهگی، تأثیر چندانی بر شادی میگذارد و یا هم اندکی آن را کاهش میدهد، اما اهمیت بسیاری در معنادار بودنِ زندهگی دارد. نکتۀ جالب دیگری که در این تحقیق روشن شد، این بود که جروبحث با دیگران، شادی را کم میکند اما به زندهگی معنایی بیشتر میبخشد. افراد شاد، کمتر تمایل به جروبحث دارند.
فرزند
بزرگ کردن فرزندان، برای بسیاری از پدرها و مادرها دستاوردی مهم تلقی میشود، چرا که نیازمند گذشتن از خود و وقفِ دیگری شدن است. به همین دلیل، برای بسیاری از پدر و مادرهایی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، بزرگ کردن کودک حتا شادیشان را کمتر کرده بود، اما به زندهگیشان معنا داده بود. آنها هرقدر وقت بیشتری برای فرزندشان گذاشته بودند، زندهگی معنیدارتری پیدا کرده بودند و این همان چیزیست که به آن «تناقض فرزند داشتن» میگویند.
استرس و نگرانی
نیازی به گفتن نیست که استرس و نگرانی، شادی را کم میکند، اما عجیب این است که به زندهگی معنا میدهد. اینکه چرا چنین است، تفسیرهای متفاوتی میتواند داشته باشد. شاید پیوند گذشته و حال و آینده، احتمال خطرهای پیش رو را بیشتر برای فرد آشکار میکند یا استمرار فعالیتهای دشوار و سنگین برای رسیدن به هدفی در آیندۀ دور (که البته تحقق آن تضمینشده هم نیست)، برای فرد استرس و نگرانی میآورد، هرچند که به زندهگیاش معنا میدهد. محققان در پایان، نتیجه میگیرند که شادی بیشتر، حاصل برآورده شدنِ خواستهها و نیازهاست، بهخصوص از طرف دیگران. اما معنا، بیشتر فراهم کردن برای دیگران است به شیوه و سبکِ خود فرد. زندهگی بامعنا، بیشتر حاصل برآورده کردنِ خواستهها و نیازهای دیگران است و بیشتر به تعریفی که فرد از«خود» دارد، مربوط میباشد.
منبع: سلامت نیوز
Comments are closed.