احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالقهار سروری/13-عقرب/1392 - ۱۲ عقرب ۱۳۹۲
روز شنبه هفته جاری، حمله هواپیماهای بیسرنشین امریکا، حکیمالله محسود رهبر طالبان پاکستانی را به هلاکت رساند و طالبان پاکستانی را بیسر و سـرور ساخت. حکیمالله محسود ضمن رهبری طالبان پاکستانی ـ که متشکل از حلقات و دستهجات مختلفِ بزرگ و کوچک از نقاط مختلف پاکستان و با تعلقات گوناکوناند ـ فرماندهیِ جنگجویان «قوم محسود» را که به مثابه ستون فقرات طالبان پاکستان محسوب میشوند نیز بر عهـده داشت. حکیمالله محسود حدود چهار سال قبل و بعد از اینکه بیتالله محسود رهبر قبلی طالبان پاکستانی توسط هواپیماهای بیپیلوت امریکایی کشته شد، رهبری این گروه را به دوش گرفت. هنگامی که بیتالله محسود در رأس طالبان پاکستانی قرار داشت، حکیمالله محسود مسوول حملات و برنامههای تخریبی آن گروه بود و به حیث معاون بیتالله محسود کار میکرد؛ از اینرو همزمان با کشته شدن بیتالله محسود، وی رهبری طالبان پاکستانی را بر عهده گرفت.
قابل تذکر است که حدود یک سال بعد از گرفتن مسوولیت رهبری طالبان پاکستانی توسط حکیمالله محسود، وی از یک حمله مرگبار با برداشتن جراحاتی اندک نجات یافت، که رسانهها خبر مرگ وی را پخش کردند و برای یک مدت طولانی تصور بر این بود که حکیمالله محسود کشته شده است. اما او با استفاده از این فرصت و با تداوم زندهگی خود در خفا، به تقویت برنامههای خود پرداخت و با مساعد شدن اوضاع، دوباره در صحنه ظاهر گشت. بعد از حضور دوباره و آشکارِ حکیمالله محسود در صحنه مبارزه، فعالیتهای طالبان پاکستانی گسترش بیشتر یافت و ضمن پیشبرد برنامههای مقطعیشان در داخل پاکستان، یک سلسله برنامهها و حملات مخرب و دهشتافگنانه را نیز در نقاط مختلفِ افغانستان راهاندازی کردند.
باید یادآوری کرد که برای یک مدت طولانی، رهبران عمده طالبان پاکستانی، از تعقیبِ جدی مصون بودند و به همین دلیل، به فعالیتها و برنامههای دهشتافگنانه خود، قوت و وسعتِ بیشتر بخشیدند. اما با تغییر نظام حاکم در پاکستان و روی کار آمدن حکومت نوازشریف، سران طالبان پاکستانی مورد غضب امریکا و بازیگران منطقهیی قرار گرفتند و فصل تازهیی از حملات کشنده برضد آنها آغاز گردید.
قبل از کشته شدن حکیمالله محسود رهبر طالبان پاکستانی، ولیالرحمن یک تن از معاونین وی نیز به سرنوشت مشابهی مواجه شد و در نتیجه حمله هواپیماهای بیسرنشین، از پا درآمد و همچنان، چندی قبل عبداللطیف محسود یک تن از معاونین دیگر بیتالله محسود نیز به گونهیی مرموز در مسیر لوگر ـ کابل، در داخل افغانستان از سوی نیروهای ویژه امریکایی بازداشت گردید و پس از این دو واقعه و کشته شدن حکیمالله محسود، طالبان پاکستانی متحمل لطمات شدیدی شدند.
گرچه اظهاراتی وجود دارد که بعد از به هلاکت رسیدن رهبر طالبان پاکستانی، این گروه، خان سید سجنا یک تن از فرماندهانِ خود را به حیث جانشین حکیمالله محسود تعیین نموده؛ اما با در نظرداشت ظرفیتهای کاری حکیمالله محسود و همچنان وابسته بودنِ وی به یک قوتِ مهمِ عشیرهیی در مناطق قبایلنشینِ قوم محسود، آقای سجنا و یا هر کس دیگر به مشکل خواهد توانست جای حکیمالله محسود را پُر کند. همچنین انتقال رهبری طالبان پاکستانی از قوم محسود که از زمان آغاز فعالیتهای این گروه، نقش ستون فقراتِ این گروه را بازی نموده، به حلقات و گروههای دیگر در میان طالبان پاکستانی، بهیقین دگرگونیِ مهمی را در ظرفیت و رَوند کاریِ این گروه به میان خواهد آورد.
بیسر شدنِ طالبان پاکستانی در نتیجه حملات هواپیماهای بیسرنشین امریکایی و تلفات و آشفتهگیهای واردشده اخیر، در قدم اول به نفعِ دولت پاکستان بهویژه پنجابیها که از تضعیف قبایل سرحدی خوشحالاند، میباشد و در کوتاهمدت نیز تأثیرات مثبتِ خود را بر کاهشِ حملات و فعالیتهای دهشتافگنانه تروریستان تحت حمایتِ طالبان پاکستانی در افغانستان خواهد گذاشت. اما تأثیرات این سربرداریها و به هلاکت رساندن سران طالبان پاکستانی، آنگونه که بر خود آن کشور نقش تعیینکننده دارد، بر افغانستان ندارد؛ چون در اکثر موارد طالبان افغان و پاکستانی با آجنداها و منابع تمویلِ مختلف,فعالیت داشته و گاهی هم منابع تمویل و برنامههای آنها در مقابل و یا هم حداقل در رقابت باهم قرار داشتهاند. در اکثر موارد، طالبان افغان حمایتهای مستقیم و یا غیرمستقیمِ حکومت پاکستان را با خود داشتهاند، درحالیکه طالبان پاکستانی در مخالفت با حکومت پاکستان و با حمایت منابع متفاوتتر، حضور و فعالیت داشته و دارند.
البته در بعضی موارد این دو گروه، حامیان و برنامههای مشترک نیز داشتهاند؛ مانند حمایت بعضی از حلقات افراطی و احزاب و گروههای دستنشانده آیاسآی مانند حزب انصاف عمران خان، رهبر کرکتباز پاکستانی که چندی قبل کشتار مردم بیگناه در افغانستان را جهاد خواند و از تداومِ آن حمایت کرد و همچنان پس از کشته شدن حکیمالله محسود، واکنش شدیدی پیرامون این موضوع داشت و کشته شدن محسود را تقبیح نمود. به همینگونه میتوان از چهرههای استفادهجو و منفور استخباراتی دیگر چون مولانا سمیعالحق، مولانا فضلالرحمن و… نام برد که از هر دوی این جریان حمایت نموده و با تشویقهای مداوم و شیطانی خود، باعث ازدیاد وحشتآفرینیها در دو کشور میشوند.
با در نظرداشت گفتههای فوق، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که کشته شدن سران طالبان پاکستانی و تداوم فشار بر آنها، برنامههای تخریبی تروریستان در افغانستان را کاهش نداده و فقط مجال تنفس راحت را برای حکومت پاکستان مساعد ساخته و میسازد، شاید هم مجالی برای حمایتهای بیشتر از طالبان افغان و راهاندازی توطیههای گستردهتر در این کشور! از اینرو، لازم است تا به گونه مشابه، حلقات تروریستی و خرابکار در افغانستان نیز مورد حملات و فشارهای جدی قرار گرفته و زمینههای تضعیف و متلاشی شدن آنها، به گونه مستقیم و مداوم مهیا گردد. همینگونه، لازم است تا سران و پناگاههای تروریستان و جنگجویان افغان در خاک پاکستان مورد حملات جدیِ هوایی قرار گیرند. زیرا بیسر شدن حلقات خرابکار در داخل افغانستان، به تضعیف برنامههای تخریبی تروریستان و بهبود اوضاع در کشور و منطقه خواهد انجامیـد.
Comments are closed.