بهشــــــــت گــــــم‌شده

گزارشگر:محمد حسین انصاری‌نژاد/ 14 عقرب 1392 - ۱۳ عقرب ۱۳۹۲

mandegarبهشت گم‌شده‌یی را که گفته‌اند این‌جاست

میان گستره‌یی سبز و دل‌پسند این‌جاست
به قله‌های مه‌آلود چشم دوخته‌ام
که ابر با نخ گل‌دوزی و پرند این‌جاست
کدام کوه دماوند یا مگر سبلان؟
شکوه زاگرس و وسعت سهند این‌جاست
درنگ می‌کنم و پای چشمه می‌پرسم
کدام رود ارس یا که هیـرمند این‌جاست؟
از آبشار مجاور شنیده‌ام ناگاه
که شیر بیشه دوری میان بند این‌جاست
چه‌قدر محو در آوند ساقه گونم
از این مناظر رنگین هزار و چند این‌جاست
کنار “چشمه حاجت” بلند شد دستم
که استجابت دل‌های دردمند این‌جاست
به چشمه جای سجود شهید بی‌تابی‌ست
میان زمزمه با گریه‌یی بلند این‌جاست
خوشا مکاشفه‌یی لابه‌لای گردوها
خموش باش چه جای بگو بخند این‌جاست
کجای کوه مگر آشیان هو بره‌هاست
که از شکارچیان بر دلش گزند این‌جاست
اجاق را به موازات چشمه روشن کن
که جای چای به طعم گلاب و قند این‌جاست
کدام عارف از این چشمه کوزه را پر کرد
که شور مجلس وعظ وحدیث و پند این‌جاست
به لهجه قدما این دو بیت می‌شنوم
قرار خاطر آشفته و نژند این‌جاست
خوشا پگاه تماشای قوچ‌ها در کوه
برای یک‌سره نخجیرها کمند این‌جاست
براین نقوش دلم گاه‌گاه می‌لرزد
که سایه‌روشنی از دست نقشبند این‌جاست

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.