گزارشگر:14 عقرب 1392 - ۱۳ عقرب ۱۳۹۲
انتخاباتی که در راه است، نه تنها به عنوان یک اصل اساسی برای تعیین حیات سیاسی جمعی، بلکه به عنوان یک راه برونرفت از مشکلات عدیدهیی که افغانستان با آن دست به گریبان است، میتواند از اهمیت بهسزایی برخوردار باشد؛ چنانکه اگر این روزنه مسدود گردد، به تقلب کشیده شود یا از برگزاری آن جلوگیری شود، احتمال بازگشت به گذشته تلخ و سیاه بهشدت وجود دارد.
سال ۲۰۱۴ باید برای مردم ما نه سال ترس و وحشت، نه سال دلهره و ناامیدی، که باید سالِ رسیدن به درجهیی بالا از پختهگی و شعور سیاسی باشد که در آن دیگر امکان معاملهگری بر روی آرای مردم وجود نداشته باشد. از اینرو با مسلم گرفتن اینکه انتخابات باید برگزار گردد میتوان حکم کرد که اگر مردم قاطعانه بایستند و با هر بازی و دسیسهیی که از آن بوی دموکراسیستیزی به مشام میرسد، آگاهانه مبارزه کنند؛ میدان بازی در نهایت میشود نبرد میانِ دو محور و گروه اصلی که یکی بر طبل وضعِ موجود خواهد کوبید و دیگری علم تغییر و تحولطلبی را بلند خواهد کرد. اما بازهم این مردم هستند که برخواهند گزید که کدامیک باید برنده میدان باشد.
اما بدیهیست که امروز هیچ کس را نخواهید یافت که ادامه وضع موجود را بخواهد و از اینهمه آشفتهگی و نابهسامانی و فساد و بینظمی و بیثباتی راضی باشد. در نتیجه برنده میدان هر که باشد، برای فردای بعد از پیروزی، نیازمند طرح و برنامهییست که بتواند وضعیت درهم ریخته و متشنج امروز را بهبود بخشد. زیرا بدون برنامهیی هدفمند و دورنمای کاری و مدیریتی روشن و تعریفشده، هرگز برنده، برنده باقی نخواهد ماند و بهزودی بیلیاقتی و بیکفایتیاش رخ خواهد نمود. پس منطق آن است که هر آنکه ادعا و امیدواری بیشتری برای بُرد در این میدان دارد، با دستی پُر و برنامهیی جامع و فراگیر وارد بازی شود. بدون شک آنانی که با شعار تغییر و تحول وارد میدان شدهاند، با توقعاتی بیشتر از سوی مردم مواجه خواهند بود و اگر آنها که دم از تغییر در وضعیت موجود میزنند، فاقد برنامه و اجندا باشند، مضحکترین و ناهمگونترین دستاورد را از شعار تا عمل به تصویر خواهند کشید و باور مردم را بهکلی نسبت به تحول و تغییر در جامعه از بین خواهند برد.
اما این برنامه و دستورالعمل را که بتواند هم فراگیر باشد و هم تمام چالشها و مشکلاتی که بر سرِ راه ملتسازی در افغانستان وجود دارد را در نظر گرفته باشد، از کجا باید آورد؟
باید دانست و به این نکته توجه داشت که افغانستان مثل هیچ کشور دیگر نیست؛ افغانستان اوضاع سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و بافت قومی و زبانی و مذهبیِ خاصِ خود را دارد که آن را از دیگران متمایز میسازد. پس کسانی که به بُرد میاندیشند، باید توجه به حساسیتها و ظرافتها را هم در صدرِ دستورالعملِ خود قرار دهند. اما از همه این خاص بودنها، تنها مکانیزم بسیار برجستهیی که رفتهرفته به یک عرف لازمالاجرای سیاسی در حال بدل شدن است، این نکته است که نامزد ریاستجمهوری از یک قوم و معاونین از دیگر اقوام پُرنفوذ کشور باشند. اینگونه است که با تقسیم معاونتها و چوکیهای وزارت میان اقوام پُرنفوذتر، فکر میشود که مشکلات بهکلی حل شده و افغانستان اوضاعش رو به اصلاح میرود. اما بهراستی فقط با در نظر گرفتن ترکیب قومی و از نظر انداختن سایر عناصر و چالشها که همچنان بدون حل باقی مانده، میتوان فضای بحرانزده و متشنجِ کشور را مدیریت کرد؟ هر کس که برنده میدان انتخابات آتی باشد، چهگونه میخواهد از وضیعت بغرنج کنونی، افغانستان را نجات داده و تحولی بنیادین در نوع نگرش شهروندان به دولت و تغییر در نوع نگاه دولتمردان و سیاستمداران نسبت به مردم ایجاد کند؟
اگر به دقت نگاه کنیم، نگاه دولتمردان و متنفذین قومی به شهروندان ما، هنوز نگاه ارباب-رعیتی است و این خطرناکترین مرحله از گذار به سمت دموکراتیزهشدن و مردمسالارشدنِ نظام و حکومت است. چرا که تا زمانی که نگاه، نگاه مردمپذیر و شهروندمحور نشده باشد، در قالب دموکراسی باز همان ارباباناند که بر رعایایی که امروز عنوان شهروندی را کسب کردهاند، حکومت کرده و استبدادی در هیأت دموکراسی را تشکیل میدهند.
برنامهیی اینچنینی که همهگیر باشد و ظرافتها را در نظر داشته باشد و فرمولی ارایه کند که همهپذیر باشد، بدون شک باید از فیلتر نخبهگان و بزرگانی بگذرد که خود در طرح و شکلگیریِ این اجندا و طرح ملی اشتراک داشته باشند. اجندای ملی میتواند آغازی باشد برای کاری بزرگ و فراموشنشدنی برای این هدف که گروهی از سیاستمدارن، نخبهگان و صاحبنظران، از مرحله فقط اندیشیدن به قدرت، گذشتهاند و به این باور رسیدهاند که مسند هر چه که باشد و برنده میدان هر که باشد، باید برای پیشبرد امور و مدیریت جامعه، اندیشه آفرید، طرح داد و برنامهریزی کرد تا در کنار مجریان حکومتی، اوضاع و احوال جامعه را متحول ساخت. از اینرو اجندای ملی و طرحهایی از ایندست باید مورد توجه جدیِ مردم و تصمیمگیرندهگان کلان سیاسی قرار گیرد. چرا که پس از انتخابات، فرق نمیکند که چوکی ریاستجمهوری در دست کیست؛ هر کس که برنده شود، باید برای اداره کشور برنامهیی مدون و دقیق داشته باشد تا با تمسک به آن بتواند بحرانهای زنجیرهیی موجود در افغانستان را مدیریت کند.
Comments are closed.