احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد دانش/ 19 عقرب 1392 - ۱۸ عقرب ۱۳۹۲
در رباعی ذیل، لیلا صراحت پاییز را به دل مانند ساخته و سپس باغی را به تصویر کشیده که از آسیب روزگار مانند شام، به خون نشسته است. دقیقاً میتوان گفت رنگ زرد پاییز، شیبه به همان غروب خورشید در شامگاهان است:
پاییز دل شکسته را میماند
چشمان غمین خسته را میماند
از باغ دگر صفای سبزینه مخواه
کان شام به خون نشسته را میماند
(همان اثر، ص۱۸۱)
باران که مظهر پاکی و صفایی در روی زمین است و شنیدن نام این واژه طنینانداز ذهن آدمهاست، در شعر شاعران فارسیسرا کاربرد فراوانزیبایی دارد و در حقیقت همین شاعراناند که باریدن دانههای گهروار این واژه را به گونه خیالانگیز آن در خوانندهها تداعی میکنند. اما جالب آن است که در اینجا لیلا صراحت باریدن باران سرخ را که استعاره از روزگار خون و آتش در کشور است، تصویر میکند:
وقتی ز ابرها
باران سرخ حادثه بارید
رنگ از رخ شگوفه پرید و دلش تپید
گنجشکهای تشنه هراسان
تا شهرهای دور پریدند
(همان اثر، ص ۱۰۳)
در شعر دیگری از لیلا میبینیم که او برای نجات از سیاهی شب، راه دیگری را در پیش میگیرد و با تبار شب و هر چه شب است، در ستیز شده و قلب سیاه شب را میخواهد بدرد و در آرزوی آن است تا دست شفق نام زیبای سحرگه را برایش نقش ساخته، به اوج روشنایی بکشاندش و این لیلای ستیزنده با روزگار را از سیاهی شب نجات دهد:
من دگر راهی گزیدم
تا که باشد رهگشایم تا به اوج روشنیها
میستیزم میستیزم با تبار شب
میدرم قلب سیاهش را
تا که نعشش از گذرگاه زمان افتد به یک سو
وانگهی دست شفق تا دوردست کهکشانها
نقش سازد نام زیبای سحرگه را
(همان اثر، صص۲۳-۲۴ )
صور مجاز
مجاز به آن نوع از واژهها گفته میشود که در معنای غیرحقیقیاش به کار رفته و از جهتی با معنای اصلی مناسبت دارد.
پژوهشها درباره صور خیال و بهویژه صور مجاز در هر زبان و دورهیی و یا هر شاعری، کاری وسیع و محال است و هم اینکه مجاز زبان که در دورههای قبل وجود داشته و امروزه از بین رفته و تلاش در این جهت درباره شاعران معاصر راحتتر است:
به این شعر از لیلا مینگریم که در آن ظرف را که خورشید است، نام برده و مظروف را که نور خورشید است، اراده میکند:
وقتی نسیم گرم نفسهایت
از لابلای گردن و موهایم
در رگههای نازک احساس جسم من
جاری شد
سرتاسر تنم را
پر ساخت از نوازش خورشید صبحگاه
پر ساخت از طراوت باران
پر ساخت از بهار
ای بهتر از بهار من
ای یار!
(همان جا، ص۴۳ )
به همین ترتیب در بیت زیر لیلا صراحت از خورشید نام میبرد و نور خورشید را اراده میکند:
من سرد سرد سردم، بنشسته چشم در راه
تا تو برایم ای دوست، خورشید را بیاری
(همان اثر، ص۱۹۲)
صور کنایه
کنایه نیز یکی از ابزار صور خیال در شعر فارسی به شمار میرود که مراعات نمودن این صنعت بیانی، سبب ایجاد تصویر در شعر میشود. در ابیات زیر از لیلا صراحت روشنی میبینیم که فوجفوج ملخ و خیلخیل ملخ کنایه از دشمنان وطن، باغ کنایه از خود وطن، شهرِ تباه کنایه از شهر ویران شده، پرنده کنایه از جوانان وطن، و شبِ سیاه کنایه از روزگار بدبختی در کشور بوده و نیز قهرمانان و دلیرمردان و عیاران سرزمین ما را ستاره گفته است:
ز شام شهر تباهم ستاره دزدیدند
ستارههای مرا آشکاره دزدیدند
چو فوجفوج ملخ را به باغ ره دادند
کلید باغ به دست شب سیه دادند
شبی که خیل ملخ، راه بر بهار زدند
پرنده را به درختان خسته دار زدند
شبی که گر سحرش بود سخت خونین بود
جبین باور خورشید تلخ و پُرچین بود
فلق به شهر من آتش به دوش رخ بنمود
که شعلههاش درختان سبز شهرم بود
(همان اثر، ص ۲۳۷)
صور خیال در مباحث بدیعی شعرهای لیلا صراحت
حوزه عمومی خیال شاعرانه ـ مجاز، استعاره، تشبیه و کنایه است که ادای معانی را از حالت عادی به گونههای مختلف درمیآورد و به علم بیان مربوط میشود. البته صور خیال در شعر شاعران فارسیسرا نه نتها در علم بیان، بلکه در مباحث بدیع نیز دیده شده که باعث به وجود آمدن تصویر در کلام شاعر میشود.
مهمترین عنصری که در مباحث بدیع باعث صور خیال در شعر میشود، «اغراق» است. صنایع دیگر مانند: پارادوکس، ایهام، تضاد و تجاهلالعارف که شاخههایی از صور خیالاند، باعث گردیده تا دایره بحث صور خیال در بدیع گسترش یابد. شعر لیلا صراحت غنی از صنعتهای ادبی یاد شده میباشد که ما در این بحث به آوردن چند نمونهیی از آن بسنده میکنیم:
پارادوکس:
وقتی که از نوای غمانگیز مرغ شب
فریادهای خفته درون گلوی دارد
بیدار میشود.
و از نیاز جستن راه و گریزگاه
سرشار میشود،
هر دره تنم
از انبساط درد
فریاد میشود.
در شعر بالا «فریادهای خفته» پارادوکس است.
(همان اثر، ص۱۵)
تضاد
در بیتهای زیر میان واژههای خشک و جاری، سکوت و قناری، شب و بامداد روشن و فریاد و سکوت تضاد دیده میشود:
من خشک خشک خشکم، تو رودبار جاری
من یک سکوت تلخم، تو یک سحر قناری
من شعله شکسته در آستان مغرب
تو یک طلوع سبزی از شهر شب فراری
من یک شب غمینم، بیماه بیستاره
تو بامداد روشن، تو صبح یک بهاری
پیدا نمای بازم، ای یار ای نیازم
فریاد کن سکوتم، با شعر بیقراری
(سمفونی بادها، صص۱-۲)
تلمیح در چند بیت زیر:
انتهای شب سنگی شب بیروزن کور
وزش روح سحر در شب تار آزادی
گل کند بانگ انالحق ز لب تشنه تو
شعلهیی روییده ز تو تا سر دار آزادی
بال پرواز غروری سفر معراجی
بر فراز فلقی آیینهدار آزادی
(همان اثر، صص۲۹-۳۰)
در واپسین سخنان میتوان گفت لیلا صراحت شاعریست تنها و به گفته استاد خالده فروغ، لیلا صراحت روشنی شاعر «تنهایی بر دوش». چنانکه او در این مورد مینگارد: «لیلا صراحت شاعری بود تنها و این تنهایی موجب شده بود که درد بر دوش صدایش نشسته باشد.»
(سمفونی بادها (گزیده اشعار لیلا صراحت)، مقدمه کتاب، ص الف)
همانطور که شاعران متقدم ادبیات ما، شب را در شعرهای خود نمادی از ظلم و سیاهی و بدبختی خوانده و آن را همیشه نکوهش نمودهاند؛ لیلا نیز در برخی از موارد با ایشان همنظر بوده و به نکوهش شب میپردازد:
و شب
دوباره شب
هزارباره شب
که از فراز باور ستاره
سیلوار میرسد
و از هجوم تلخواره شب
شکسته رونق ستاره میشود
دلم به سوگ هر ستاره
پاره پاره میشود
(همان اثر، ص۷۷ )
لیلا صراحت روشنی پاییز را که نشانههایی از هجوم آوردن بدبختیهای سال بوده و باغ را به تاراج میکشاند، نکوهش نموده و این موسم ناملایمِ سال را نشانههایی از روزگار ناملایم در کشور قلمداد میکند:
پاییز چه بیرنگونوا میآیی
با شعله سرخ نالهها میآیی
اندوه درختهات را میدانم
زیرا به نگاهم آشنا میآیی
(و شب دوباره شب، لیلا صراحت، ص۲۵۸ )
چنانکه از نمونههای شعری لیلا صراحت روشنی معلوم میشود، او شاعریست غمگرا. غم وی؛ غم وطن، غم مردمش، غم ویرانی سرزمینش، غم حمله فوجفوج و خیلخیلِ ملخ به سرزمینش است که تاکستانها و باغهای باصفایش را به کام نیستی برده و قحطسالیِ ملتی را بهبار آورده است.
در پایان میتوان گفت که لیلا صراحت روشنی، زنی بود بلندهمت و پُراحساس که درد و رنجِ مردمش را در زیباترین و هنرمندانهترین زبانِ شعری بیان داشته و نام خود را در صفِ بانوان دردمندِ این دیار برای همیشه ثبت و ماندگار ساخته است.
رویکردها:
۱ـ روشنی، لیلا صراحت. و شب دوباره شب (پنج دفتر شعر از لیلا صراحت)، کابل، ۱۳۸۷ خورشیدی
۲ـ …………………………… سمفونی بادها، ناشر: انجمن قلم افغانستان، کابل، بهار ۱۳۹۱ خوشیدی
۳ـ شمیسا، سیروس. معانی و بیان، انتشارات فردوس، چاپ هفتم، تهران، ۱۳۸۱ خورشیدی
۴ـ ……………………………، نگاه تازه به بدیع، انتشارات فردوس، چاپ چهاردهم، تهران، ۱۳۸۳ خورشیدی
۵ـ فایز، محمد اسحاق. دشنه و صدا (اثرات اشغال سرخ شوروی بر افغانستان)، انتشارات میوند، کابل، ۱۳۸۴ هجری خورشیدی
۶ـ قویم، عبدالقیوم. مروری بر ادبیات معاصر دری، انتشارات سعید، چاپ دوم، کابل، ۱۳۸۷
۷ـ …………………….. بیان، انتشارات دانشگاه کابل
۸ـ ……………………………، مجموعه مقالهها در زمینه نظریه ادبی و نقد ادبی، انتشارات سعید، چاپ اول، کابل: ۱۳۹۰ خورشیدی
۹ـ کدکنی، محمد رضا شفیعی. صور خیال در شعر فارسی، انتشارات وزارت اطلاعات و کلتور ج.ا، ۱۳۶۸ خورشیدی
۱۰ـ کامیار، تقی وحیدیان. بدیع از دیدگاه زیباییشناسی، انتشارات سمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
Comments are closed.