گزارشگر:الهه کولايي/ 19 عقرب 1392 - ۱۸ عقرب ۱۳۹۲
در میان تعداد کثیر احزاب و گروههای سیاسی روسیه، عدهیی سلطنتطلب نیز وجود دارند. واژه احیای روسیه در این گروهها به معنی بازگشت به نظام دوران رومانوف است. در روسیه، شماری احزاب حرفهیی فعال در زمینه محیطزیست نیز وجود دارند.
پس از رفع ممنوعیت از فعالیت حزب کمونیست در نوامبر ۱۹۹۲، در فبروری ۱۹۹۳، کنگرهیی در خارج از مسکو برای احیای آن برگزار شد و گنادی زیوگانف بهعنوان رییس کمیته مرکزی آن برگزیده شد که بیانگر نزدیکی حزب کمونیست به ملیگرایان و میهنپرستان بود. در بیانیه حزب شرایط مردم روسیه فاجعهآمیز خوانده شد و آثار زیانبار اجرای سیاستهای انتقال به نظام اقتصادی بازاری مطرح شد. در برنامه حزب کمونیست روسیه، توقف سرمایهداریکردن اقتصاد روسیه خواسته شد. حزب کمونیست روسیه برنامه امریکایی کردن روسیه را محکوم و خواستار متوقف شدن آن شد. این حزب با بیش از ۵۵۰ هزار عضو، بزرگترین تشکیلات سیاسی را در این کشور دارد. از انتخابات پارلمانی دسمبر ۱۹۹۳، حزب کمونیست توانست به دومای کشوری روسیه راه یابد.
رهبری این حزب در مسیر تبیین نظری اهداف خود، سوسیالیسم را با ملیگرایی روسی پیوند داده، هرچند این امر سبب حمله کمونیستهای ارتدوکس به حزب کمونیست روسیه شده است. این حزب در کنار تأکید بر ایدیولوژی مارکسی – لنینی، انقلاب و خشونت را برای کسب قدرت کنار نهاده، به ایجاد اقتصاد مختلط توجه میکند. گرایشهای جدید در حزب کمونیست روسیه، تشابه بسیار آن را با احزاب کمونیست اروپایی آشکار میکند. کمونیسم اروپایی و توسعه آن در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تفاوت میان کمونیسم و سوسیال – دموکراسی را برجسته و سوسیالیسم انقلابی را از سوسیالیسم تکاملی جدا کرد. در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۱ هم توانست ۹۲ کرسی دومای کشوری را به خود اختصاص دهد.
بیشتر گروههای ملیگرای افراطی و امپراتوریطلبان روسیه، خواستار ایجاد وحدت میان جمهوریهای جداشده از یکدیگر هستند. برخی از آنها نیز تشکیل یک دولت روسی ناب را مطرح میکنند که بخشهای قومی کنونی روسیه را در بر نداشته باشد. گروههای ملیگرای تندروی روسیه، پاکسازی این کشور را از اقوام دیگر خواستار شدهاند. بسیاری از گروههای ملیگرای افراطی، ضد یهود و مخالف حضور گروههای قومی دیگر در روسیه هستند.
انستیتوت سراسری مطالعه افکار عمومی در چهارچوب یک طرح بینالمللی در مورد «قشربندی اجتماعی در اروپای شرقی پس از ۱۹۸۹» تحت نظر استادان دانشگاههای امریکا پژوهشی انجام داد که نومنکلاتورای دوران اتحاد شوروی و تداوم آن در دوران پس از فروپاشی را مورد بررسی قرار داد. تشکیل نخبهگان جدید روسیه با دگرگونی در ساختارهای اجتماعی ارتباط مستقیم دارد. جامعهشناسان دو دیدگاه در این مورد ارایه کردهاند. دیدگاه نخست از اندیشه «حفظ و بازتولید قشر نخبهگان» سرچشمه میگیرد. بر این اساس، بخشی از نومنکلاتورا فرصت یافت پس از فروپاشی قدرت سیاسی پیشین، خود را به سرمایهه اقتصادی تبدیل کند و به قشر بالای جامعه ملحق شود و مواضع برتر خود را حفظ کند. دیدگاه دوم به نظریه «تناوب نخبهگان» مربوط میشود.
از این نظر، روند اصلاحات اجتماعی در کشورهای کمونیستی پیشین، چنان اساسی و بنیادین است که سبب تناوب نخبهگان از راه ورود اقشار دیگر به آن خواهد شد. بنابراین، تنها بخشی از نومنکلاتورای دوران شوروی میتواند جایگاه اقتصادی- اجتماعی- سیاسی برتر خود را حفظ کند. ویژهگیهای عمومی نخبهگان کنونی، به نخبهگان دوران اتحاد شوروی شباهت زیادی دارد. بررسیها نشان میدهد در روسیه، «سرمایه سیاسی حزبی» ارزش خود را از دست نداده و با وجود از میان رفتن پایههای نهادی آن، در نظام سیاسی جدید اعتبار خود را حفظ کرده است.
هرچند پس از کودتای اوت ۱۹۹۱، دگرگونیهای وسیعی در جامعه روسیه ایجاد شد، ولی ساختارهای سیاسی – اجتماعی دگرگونی زیادی را تجربه نکرد. الگوهای کهن برای اعمال اقتدار به تلاش برای بقا ادامه دادند، در حالی که روابط اجتماعی جدید نیز شکل میگرفت. به هر ترتیب، تخریب فزاینده نظام پیشین، ضرورت ایجاد نظام جدید را مطرح میکرد. تنها روابط اقتصادی این ضرورت را اجتنابناپذیر نساخته بود. ظهور شبکههای مافیایی و تبهکار که جامعه و سیاست را تحت تأثیر خود قرار داده بودند، از ویژهگیهای دوران استقلال روسیه است. افزایش اقدامهای غیرقانونی، شرایط دشواری را در روسیه ایجاد کرده است. به بیان یکی از چهرههای سیاسی برجسته روسیه، شرایط جامعه پس از فروپاشی در این کشور بسیار پیچیدهتر از یک جامعه سرمایهداری است. گروهها، طبقات، نخبهگان، کارگران، دهقانان و در واقع همه مردم در حال جابهجا شدن اجتماعی هستند. بهجای اینکه جامعه با الگوهای معینی در حال رشد و ترقی باشد، آثار و شواهد بیثباتی بهطور گسترده مشاهده میشود. شرایط اجتماعی روسیه سبب شد برخی از کارشناسان از پدیده «حاکمیت لومپنها» بر روسیه سخن گویند.
«در دوران کمونیسم، باید هرگونه تبعیض نسبت به زنان در فعالیتهای اجتماعی و انحصار آنها در امور خانواده از میان برده میشد. مشارکت زنان در دوران اتحاد شوروی در بخشهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بالاترین میزان را در جهان داشته و به ۹۰ درصد کل زنان این کشور میرسید. زنان ۶۰ درصد متخصصان شوروی در سطح عالی و متوسط را تشکیل داده بودند.
Comments are closed.