گزارشگر:گئورگ زیمل/18 قوس 1392 - ۱۷ قوس ۱۳۹۲
بخش ششـم
برگردان: حمیــرا بناییف
ویژهگی پدیده مـد به گونهییست که میخواهد در یک زمان تنها توسط بخشی از یک گروه به کار گرفته شود و بخش اعظم گروه در حاشیه قرار گیرند و سپس آن را اقتباس کنند. به محض اینکه موردی به صورت جهانی مورد پذیرش و استفاده قرار گرفت، یعنی آن زمان که چیزی که مورد استفاده بخش اندکی بود، فراگیر شد و مورد استفاده گروه های مختلف اجتماعی قرار گرفت، ما دیگر درباره مد حرف نمیزنیم. مد هرچهقدر که بیشتر فراگیر شود، زودتر به سرنوشت بد خود دچار میگردد. تمایزی که مد در مراحل اولیه اطمینان میدهد که آن را برقرار میکند، هرچهقدر که بیشتر اشاعه پیدا کند، بیشتر رو به نابودی میرود و هنگامی که این عامل به آخر برسد (مد در همهجا و میان همه فراگیر شود)، مرگ مد نیز فرا خواهد رسید. به دلیل این بازی خاص بین تمایل به سمت مقبولیت عمومی و تخریب اهداف اصلی مد که در صورت مقبولیت عمومی اتفاق میافتد، مد جذابیت خاصی در محدودیت، همزمانی آغاز و پایان و تازهگی دارد که با “ناپایدار بودن” آن ارتباط دارد. توجه به هر دو قطب این پدیدهها در مد اتفاق میافتد و همچنین نشان میدهد که آنها اگرچه در طبیعت متناقضاند، اما بدون قید و شرط، متعلق به یکدیگر هستند. مد همواره خطی برای جدا کردن گذشته و آینده است و احساس قدرتمندی از حال حاضر را به نسبت دیگر پدیدهها (حداقل تا آن زمان که در اوج است)، منتقل میکند. چیزی که ما آن را حال حاضر مینامیم، معمولاً چیزی به جز ترکیب تکههایی از گذشته به اضافه تکههایی از آینده نیست. تعداد اندکی از پدیدههای اجتماعی هستند که دارای پیچ و خمهای آگاهانهیی میباشند و مد، یکی از این پدیدههاست. به محض اینکه آگاهی اجتماعی به بالاترین میزان خود که توسط مد معین شده برسد، نشانهیی برای آغاز افول آن است. این ویژهگی ناپایدار مد، آن را کاملاً نمیفرساید اما عامل جدیدی به جذابیت آن میافزاید. در تمام مراسمها و رویدادها، چیزی با اینکه آن را “روی مد” بخوانند فرسوده نمیشود مگر اینکه آن را مورد بیتوجهی قرار دهیم یا آن را در نزد دیگران بیارزش و پست بشماریم؛ زیرا از لحاظ مادی، مد ایدهیی برای ارزشگذاری است.
در زندهگی عادی، وقتی که درباره تداوم داشتن چیزی قانع شدیم و توجیه مادی آن نیز برایمان پذیرفته شد، حتا اگر چیز جدیدی باشد و به سرعت فراگیر شود، جزو مد به حساب نمیآید. اما از طرفی اگر احساس قطعی داشته باشیم که این چیز به همان سرعت که آمده، ناپدید خواهد شد، میتوانیم آن را مد بنامیم. ما میتوانیم یکی از دلایل این مسأله که چرا این روزها اعتقادات راسخ، دایمی و غیرقابل پرسش به تدریج در حال از دست دادن قدرتشان هستند را در این مسأله بیابیم که مد با توانایی بیمثالی بر آگاهی ما اثر میگذارد و پیامد آن، عناصر ناپایدار و زودگذری در زندهگی هستند که فضای بیشتری را برای نشان دادن فعالیتهایشان طلب میکنند. بیش از یک قرن است که بشر متمدن به طور مداوم درحال کار کردن بوده است تا آگاهی بیشتری را برای زمان حال بیافریند. این تأکید بر زمان حال، ظاهراً به طور همزمان به عامل تغییر نیز اشاره دارد. این مسأله حتا میتواند از این لحاظ مورد توجه قرار گیرد که قدرت مد، روز به روز در حال افزایش است و حتا قدم را از مرزهای اصلی خود که همان ظاهر شخصی بود، فراتر نهاده و به دنبال اثرگذاری بیشتر بر سلیقه، اعتقادات نظری و حتا ساختارهای اخلاقی زندهگی است.
از این حقیقت که مد، عموماً هیچگاه نمیتواند پدیدهیی مبهم باشد، فرد میفهمد چیزی را که به عنوان مد اقتباس کرده، هنوز بازگوکننده موردی خاص و برجسته است و بدین ترتیب، نوعی رضایت از خود به دست میآورد و در عین حال باطناً احساس میکند که از حمایت افراد و گروههای دیگری که مانند خودش برای امری مشابه تلاش میکنند و یا آن را انجام میدهند، برخوردار است. فردی که از مد پیــروی میکند و اصطلاحا “روی مد” است، برای دیگران، آمیخته به حسی از تأیید و در عین حال مایه غبطه خوردن است. ما به عنوان یک فرد به او غبطه میخوریم و به عنوان عضوی از یک گروه او را تأیید میکنیم. حتا این غبطه خوردن رنگ ویژه خود را دارد.
Comments are closed.