گزارشگر:گردآوری و ترجمه: زهره دودانگه/ 10 جدی 1392 - ۰۹ جدی ۱۳۹۲
یوروفم (۱) شبکهیی است که در سال ۱۹۹۴ بعد از مجموعه کنفرانسهایی در اروپا (۲) با هدف تمرکز بر رضایت زنان از محیط زندهگی روزمرۀ خود بنیانگذاری شـد. بنیانگذاران این شبکه؛ کریس بوث (Chris Booth)، رُز گیلروی (Rose Gilroy) از بریتانیا، و لیسا هورلی (Liisa Horelli) از فنلاند بودند. در واقع یوروفم شبکهیی از زنان اروپایی است که برای تبادل تجارب و ایدههای پروژههای مرتبط با برنامه و مسکن و تحرک، دور یکدیگر گرد آمدهاند. تعریفکنندهگان و مجریان این پروژهها زنانی بودند که از بازگویی صرف مشکلاتشان خسته شده و اکنـون خود را آمادۀ کنش و اقدامی عملی میدیدند. یوروفم در واقع در پی نشان دادنِ الگوهایی از شیوههای زندهگی بود که مبتنی بر تجارب زیستۀ زنان شکل گرفته بود؛ به گونهیی که بر حسبِ بستر زمان و مکانی، محیط زندهگی در زمینۀ کاهش چالشهای زندهگی روزمرۀ زنان بهبود یابد. رویکرد پروژههای یوروفم دربارۀ موضوع زنان فراتر از مباحث فمنیستی و توجه به بحثِ جنسیت بود و عدالت میان جنس زن و مرد در تجربۀ شهر؛ و استفاده از فضای شهری را در دستور کار قرار داد.
در اولین مرحله از یک گروه ۶۰ تایی ارایه شده، ۱۵ پروژه انتخاب شد. آموزهها و اصولی که از این پروژهها حاصل شد، شامل این موارد بود: چنـدبعدی بودن و رویکرد کلگرایانه داشـتن؛ آگاهی مدیر پروژه از نقش خود و درک دیگران؛ حساس بودن به شرایط و آگاهی سیاسی بالا؛ توجه همزمان به فرایند؛ و نتایج و شرکت ذینفعان و غیره. مدیران این ۱۵ پروژه به ورکشاپی به نام کوکولا (Kokkola) در فنلاند دعوت شدند با این هدف که نتایج این پروژههای پژوهشی به صورت یک دستوالعمل در دسترس قرار گیرد. سندی که از این کنفرانس حاصل شد، مجموعه ابزار (Toolkit) نام دارد و در آن روایتها و روشهایی از تجارب کشورها در این پروژهها ارایه شده است. «Toolkit» مجموعهیی از متدها و روایتهایی است از پروژههای زنان در کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا و هدفشان حمایت، تشویق و تجهیز زنان برای درگیری در تمامی بخشهای توسعۀ محلی و منطقهیی است». این سند به عنوان دستورالعملی است که گام به گام اصول بسیج زنان در توسعۀ منطقهیی و محلی را ارایه میدهد.
یوروفم بر بستر و شرایط محیطی هر کشور در تعریف پروژۀ خاصِ خود تأکید میکند و توجه به شرایط نمونۀ مورد مطالعه را به عنوان اصل «درک شرایط اجتماعی و سیاسی» در Toolkit ارایه میدهد. در میان آنها پروژۀ متعلق به ایتالیا تجربۀ جالبی است که بر سازمانیابی زمان و مکان به عنوان دو عنصر اصلی زندهگی روزمره تأکید دارند و برنامهریزی زمانی (time planning) را به عنوان راهکار ارایه میدهند. تجربۀ ناروی نیز متکی بر آموزش زنان و ارتقای مهارتهای آنها در مکان دورافتادهیی است که دسترسی آنها دشوار است. در ادامه ترجمهیی از تجارب مکتوب ایتالیا و ناروی در سند Toolkit ارایه میشود.
برنامهریزی زمانی در ایتالیا
در بیشتر کشورها، والدین شاغل بهخصوص مادران در تطبیق نیازهایشان، دسترسی به خدمات و زمانی که در اختیار دارند، دچار چالش هستند. دلیل این امر، جدایی کالبدی بخشهای ضروری زندهگی روزمره است و زمانی که زنان میان خانه، مدرسه، محل کار خود، مغازهها، خدمات درمانی و غیره جابهجا میشوند؛ این جدایی سبب اتلاف زمانی زیادی میشود. با این حال در ایتالیا این امر به عنوان عدم تعادل زمانی شناخته شده و میتوان تا حد معینی در برنامهریزی زمانی با آن مواجه شد.
این امر در لایههای چندگانهیی اتفاق میافتد:
ابتدا در حالی که زنان بیشتری وارد بازار کار میشوند، هنوز انتظار میرود که زنان تمامی نقشهای مراقبتی و سازماندهی روزانۀ امور خانهداری را که پیشتر انجام میدادند، ادامه دهند. زنان ایتالیایی خصوصاً این شرایط را نوعی عدم تعادل زمانی میان زنان و مردان میدانند.
لایۀ دیگر، عدم انطباق زمانی میان روزکاری شهروندان و سایر گونههای روزهای کاری است. برای مثال، روزهای مکتب کوتاهتر از میانگین روز کاری است و در نتیجه، مشکلات بزرگی را برای والدینی که تماموقت کار میکنند بهوجود میآورد. اکنون درون شهرهای ایتالیا، امکاناتی برای تحقق تغییر وجود دارد.
ایتالیاییها مشکلی دیرینه و همیشهگی با خدماترسانی عمومی و خدماتی که از بوروکراسی عمومی دریافت میکنند، دارند. برای انجام برخی وظایف، مثل گرفتن پاسپورت، یک فرد باید به ادارههای مختلفی واقع در مکانهای مختلف برود، برخی از آنها فقط در صبح باز هستند، در حالی که برخی دیگر تنها در بعد از ظهر. نگرانیهای زنان ایتالیایی برای برخوردی متعادل با خانه، خانواده و زندهگی شغلی و بسط رویکردی که کوشش بر سازماندهی مجدد زمان داشته باشد، بسته به میزان زیادی از حمایت عمومی است.
دورۀ کنونی تغییر سریع در سیاست ایتالیا ممکن است به انتقال قدرت از مرکز به مسوولان محلی بیانجامد و در نتیجه، فرصتی را برای نتایج سریعتر فراهم کند. با ایجاد تغییر در روز مکتب یا باز کردن باشگاههایی بعد از مکتب، میتوان با سهولت بیشتری کنار آمد تا تغییر زیرساختهای فیزیکی. بنابراین در حالی که زمان میتواند مبهم به نظر بیاید، ولی در واقع راحتتر تغییر میکنـد. برنامهریزی زمان رویکردهای جالب و مختلفی را برای سازماندهی و توسعۀ زیرساخت زندهگی روزمره ارایه میکند. انگیزه برای برنامهریزی زمانی، یک ابتکار سیاستگذاری است که از شرایط اجتماعی و سیاسی ایتالیا برای پیشبرد این رویکرد استفاده کرد.
Comments are closed.