گزارشگر:احمد عمران/ 10 جدی 1392 - ۰۹ جدی ۱۳۹۲
روزنامۀ واشنگتنپست بهتازهگی گزارشی منتشر کرده که بر اساسِ یک نظرسنجی تهیه شده و حاکی از آن است که شرایط افغانستان تا سال ۲۰۱۷ میلادی به وخامت میگراید. بر اساس این نظرسنجی محرمانه، طی این سالها دولت مرکزی در افغانستان تضعیف میشود و مناطقی در کنترولِ طالبان و افراد مسلحِ محلی قرار میگیرد. این گزارش تأکید دارد که امضای توافقنامۀ امنیتیِ دوجانبه میان امریکا و افغانستان و کمکهای چندین میلیارد دالری نیز نمیتواند از وقوعِ چنین وضعیتی جلوگیری کند.
البته این گزارش، از مناطقِ خاصی نام نمیبرد و نه هم منابعِ خود را به دلایلِ نامشخص افشا میکند. اینگونه خلأها، هالهیی از ابهام در صحتوسقمِ این گزارش ایجاد و این ظن را تقویت میکنند که احتمالاً نویسندهگانِ گزارش واشنگتنپست، اهداف مشخصی را از نشر آن در نظر دارند.
دولت افغانستان نیز در صحتِ این گزارش تردید کرده و گفته است که یافتههای چنین گزارشهایی، احتمالاً به واقعیت نمیانجامند.
با اینهمه، انکار نمیتوان کرد که افغانستان در سالهای پیش رو شرایط سختی را شاهد خواهد بود و احتمال اینکه نتایجِ گزارش واشنگتنپست به واقعیت بینجامند، زیاد دور از ذهن هم نمینماید. اما در اینمیان چند مسأله قابل تأمل و بررسی است که بدون نگاهی به آنها نمیتوان در مورد شرایط آیندۀ کشور، سخن دقیق و موشکافانه ابراز کرد.
در اینکه گزارش واشنگتنپست نیمۀ خالی گیلاس را میبیند و بینهایت سیاهاندیشی کرده، جای تردید نیست؛ ولی خوشخیالی دولتمردانِ کشور هم کمتر از سیاهاندیشی گزارشگرانِ واشنگتنپست نیست. هر دو سمت قضیه، بیش از حد به بزرگ کردنِ وضعیت پرداختهاند و به همین دلیل نمیتوان از سوگیریهای موجود در گزارشِ واشنگتنپست و اظهارات مقامهای کشور، چشمپوشی کرد. هر دو طرف قضیه، به انکار یکی از مهمترین مؤلفههای «آیندهنگری» پرداختهاند که عبارت از «واقعبینی» است.
عمدتاً در مسایل جامعهشناسی، به سه دیدگاهِ متمایز از یکدیگر اشاره میشود:
نخست، دیدگاهِ خوشبینانه است که همهچیز را خوب و عالی میبیند و هیچ شکی ندارد که آینده بهتر از گذشته خواهد بود.
دوم، دیدگاه بدبینانه است که تاریکاندیشی میکند و آینده را توام با هراس و وحشت به تصویر میکشد.
و سوم، نگاه واقعگرایانه است که از اهمیت کمنظیری برخوردار میباشد و با توجه به واقعیتها و شرایط مشخصِ تاریخی و جغرافیایی تلاش میورزد که از اوضاع آینده، تصویری نزدیک به واقعیت ترسیم کند.
در افغانستان پس از سال ۲۰۱۴، چند موضوع به عنوان موضوعهای کلیدی از اهمیتِ ویژه برخوردار اند. نخست، انتخابات سال آینده است. بسیاری مسایل که احتمالاً در آینده اتفاق خواهند افتاد، به مسالۀ برگزاری انتخابات در کشور مربوط میشود. افغانستان، نیازمند انتخاباتی است که در نتیجۀ آن، قدرت به گونۀ دموکراتیک و صادقانه به برندۀ انتخابات انتقال یابد. ظرفِ دوازده سال گذشته، افغانستان شاهد چنین رویدادی در فضای جدید سیاسی خود نبود و این موضوع به شکل فاجعهباری مسالۀ قدرت سیاسی را در کشور، گروهی و تکمحورانه ساخت. بیرون شدن از این فضا به هر حال کمک میکند که شهروندانِ کشور دوباره به موضوعِ مشارکت سیاسی بیندیشند و فاصلۀ موجود میانِ خود و دولت را کاهش بخشند.
اگر در سال ۲۰۱۴ افغانستان شاهد انتخاباتی فراگیر، شفاف و عادلانه باشد، بدون شک بسیاری از معادلات در کشور تغییر خواهد یافت و ثبات و امنیت دوباره برقرار خواهد شد. هرچند نباید فراموش کرد که تأمین امنیت و ثبات همیشهگی، یک موضوعِ زمانبر است و نباید انتظار داشت که ظرف چندماه همهچیز به حالت عادی درآید؛ ولی از جانب دیگر این موضوع را هم نمیتوان نادیده گرفت که بخش مهمی از بیثباتیهای فعلی، به دولتِ فعلی پیوند دارد و کنار رفتن چنین دولتی در فرایند انتخابات، میتواند اراده برای ثبات را دوباره بهوجود آورد. اما اگر در انتخابات تقلب صورت گیرد و انتقال مسوولیت به گونهیی انجام شود که دال بر یک توطیه با ابزارهای دموکراتیک باشد، بدون شک احتمالی را که واشنگتنپست مطرح کرده، بعید به نظر نمیرسد. به همین دلیل، انتخابات آینده را باید جدی گرفت و شرایطی را فراهم کرد که از رفتن افغانستان به ورطۀ بیثباتیِ محض جلوگیری کند.
دوم، موضوع انتقال مسوولیت و خروج نیروهای خارجی از کشور است. این موضوع پس از انتخابات میتواند از اهمیتِ بالایی در ثبات و بیثباتی کشور در آینده برخوردار باشد. افغانستان در سالهای گذشته تجربۀ انتقال مسوولیتهای امنیتی را به گونۀ مرحلهوار انجام داد که با همۀ کاستیهای مدیریتی آن، این روند در بخشهای وسیعی از کشور صورت پذیرفت. همین حالا مناطقی از کشور به وسیلۀ نیروهای ارتش و پولیس ملی کنترول میشود و آنگونه که گزارشها نشان میدهند، این نیروها در تأمین امینت دستاوردهایی هم داشتهاند. اما این دستاوردها بدون شک شکنندهاند و میتوانند با وزیدن باد ناموافق، از هم فرو ریزند. برای جلوگیری از چنین وضعیتی، باید به تجهیزِ دوراندیشانۀ نیروهای امنیتی به گونۀ دقیق پرداخته شود و در برآوردنِ نیازهایشان کوتاهی صورت نگیرد.
تماشای گزارشی که چندیپیش یکی از رسانههای دیداری کشور آن را نشر کرد و از وضعیت زندهگیِ یک سرباز پولیس که در صحنۀ نبرد یک دست و دو پایش را از دست داده بود پرده برمیداشت؛ نه تنها تکاندهنده بود، بل به صورت فاجعهباری از بیمسوولیتیِ نهادهای امنیتی در قبال زندهگی و آیندۀ نیروهای امنیتی خبر میداد. این گزارش میتواند مشت نمونۀ خروار باشد و شاید دهها و صدها مورد از این دست همچنان وجود داشته باشند که کمتر کسی از آنها آگاهی دارد.
اگر به وضع معیشت و آیندۀ نیروهای امنیتی اینگونه توجه شود، بدون تردید آیندۀ خطرناکی در انتظار کشور خواهد بود. خوب به یاد دارم چند روز پیش را که باراک اوباما رییسجمهوری ایالات متحدۀ امریکا در آستانۀ سال نو میلادی با برخی از سربازانِ آن کشور که در عراق و افغانستان انجام وظیفه کرده بودند، دیدار کرد. او به سربازانِ خود میگفت که قهرمانهای اصلی این کشور، شما هستید و به دلیل خدماتی که برای امریکا انجام دادهاید، باید همیشه مورد توجه و قدردانی قرار گیرید. آیا مقامهای کشور و از جمله آقای کرزی، تا به حال از اینگونه سخنان به سربازانی که شب و روز از کیان و شرفِ این سرزمین با خونشان پاسداری میکنند، زدهاند؟
سوم، موضوع مدیریت سیاسی آینده است. اگر در نتیجۀ انتخابات، تیمی قدرت را بهدست گیرد که با برنامه عمل کند و مدیریت قوی سیاسی را به وجود آورد، بدون شک میتوان گفت که پیشبینیهای واشنگتنپست در مورد آیندۀ افغانستان نقش بر آب خواهد شد. ولی اگر تیمی بدون برنامه و اراده برای تغییر و اصلاحات، برندۀ انتخابات شود، آنگاه گزارشگران واشنگتنپست باید به خود ببالند که پیشبینیهایشان در شرفِ تحقق قرار گرفته است.
Comments are closed.