- ۱۵ جدی ۱۳۹۲
جنون مشترک
در این مقاله در مورد هیستری جمعی صحبت شــد، اما آیا بیماریهای روانی دیگری وجود دارند که جنبۀ مسری یا مشترک داشته باشند؟
بله! یکی از این بیماریها جنون یا سایکوز مشترک است که در پزشکی با واژۀ فرانسوی Folie ‘a deux شناخته میشود. در این اختلال، علایم و باورهای هذیانی یک فرد، به شخص دیگر انتقال مییابد. ممکن است بیشتر از دو نفر هم گرفتار بشوند که در این صورت، از اصطلاحات دیگری برای اشاره به بیماری استفاده میشود.
نخستینبار یک روانپزشک فرانسوی در قرن نوزدهم، به این نوع گسیختهگی اشاره کرد. مورد او زنی به نام مارگارت بود که همراه همسرش ـ مایکل ـ درگیر این مشکل شده بود؛ هر دوی آنها هذیانِ گزند و آسیب داشتند و باور داشتند که اشخاصی وارد خانۀ آنها میشوند، گردوغبار پخش میکنند و کفشهایشان را میپوشند. در این جنون مشترک، ممکن است که اول بیماری در یکی شکل بگیرد و به دومی منتقل شود که در این صورت معمولاً وقتی آن دو را از هم جدا نگاه میدارند، علایم در شخص دوم تخفیف مییابد یا اینکه ممکن است بهطور همزمان باورهای هذیانی در ذهن هر دو شکل بگیرد و هر دو به صورت مشترک بر محتوای هذیانی هم اثر بگذارند. اما یکی از جنبههای مشترک اکثر اختلالات روانپزشکی، کاهش عملکرد اجتماعی و کاری مبتلایان است.
به همین خاطر در طول تاریخ، بسیاری به این فکر افتادهاند که با استفاده از یک سری مواد شیمیایی غیرکشنده، با ایجاد جنون موقت در سربازان و نظامیان دشمن، باعث آشفتهگی آنها شوند.
در دوران معاصر و بعد از جنگ جهانی دوم، امریکاییها تحقیقاتی در این زمینه با استفاده از مواد توهمزا مثل LSD، آنتی کولیترژیکها و داروهای خوابآور خاص انجام دادند، ولی تاهنوز شواهدی مبنی بر استفاده و کاربرد عملی از این شیوه توسط آنها وجود ندارد.
در عین حال، استفاده از اصطلاحات «هیستری» یا «هیستری جمعی» دهههاست که منحصر به پزشکان و روانپزشکان باقی نمانده است و به دفعات توسط جامعهشناسان و کارشناسان سیاسی و روزنامهنگاران، البته با «بار معنایی و مفهومی متفاوت» مورد استفاده قرار میگیرد. آنها وقتی از توجیه رفتار بیمنطق و نابخردانۀ جماعتی درمیمانند و مدلها و تیوریهای شناختهشده را در توضیح رویدادی ناکارآمد میبینند، به این اصطلاح پناه میبرند. در عین حال گاهی هم در رسانهها، زمانی که جمعی مردم به ناگاه یک خرافه را باور میکنند و این باور نادرست همهگانی میشود، از این اصطلاح استفاده میشود.
درمان این اختلال چیست؟
یکی از موثرترین درمانها، توضیح و اطمینانبخشی پزشکی است؛ پُرواضح است که در این قسمت، آگاهی و اطمینان همراهان و خانوادۀ بیمار نقش زیادی بازی میکند. پزشک باید بهروشنی توضیح بدهد که این اختلال شایع است، منشای بدنی ندارد، برگشتپذیر است و اینکه مبتلا، به تعبیر و تلقی جامعۀ یک فرد «روانی» نیست. ضمن اینکه باید پزشک توجه خاصی مبذول کند که مشکل جسمانی خاصی را از قلم نینداخته باشد و تشخیص اشتباهی انجام نداده باشد.
ثابت شده است که کاردرمانی هم نقش مفید در درمان این بیماری دارد. درمان دارویی با داروهای ضد اضطراب و ضد افسردهگی نیز مفید هستند.
البته معمولاً بهخاطر تشریح نشدن این اختلال و عدم آشنایی تودۀ مردم با بیماری، انبوهی از اقدامات، آزمایشها و تصویربرداریهای بیمورد برای این بیماران انجام میشود و معمولاً این بیماران دست آخر و از روی تصادف به روانپزشک، یعنی پزشکی که بیشترین کمک را میتواند به آنها بکند، مراجعه میکنند.
در این میان، علاوه بر عملکرد ضعیف رسانههای نوشتاری و دیداری، دانش اندک جامعه، عدم ارجاع درست از سوی همکاران پزشک هم نقش زیادی دارد؛ خانوادۀ بیشتر بیماران، مخصوصاً قشر تحصیلکرده هم غالباً نمیتوانند به خود بقبولانند که یک بیماری روانی میتواند به صورت نشانههای جسمانی بروز کند؛ بنابراین مدتها این بیماران از متخصصی به متخصص دیگر مراجعه میکنند.
Comments are closed.