نقشِ زنان در تربیت سیاسیِ جامعۀ افغـــانســـتان

گزارشگر:حلیمه حسینی/ 21 جدی 1392 - ۲۰ جدی ۱۳۹۲

برای رشد سیاسی، ما به رشد فرهنگی، درکِ درست و متقابلِ مردم و دولت‌مداران از هم و هم‌چنین عمل‌کردِ درستِ رسانه‌ها برای تحققِ آگاهی‌بخشیِ درست و معقول از سیاست، تعریف و تحدیدِ آن و نحوۀ مشارکتِ سیاسی نیاز داریم. امروز در رسانه‌های ما، بیشتر صحبت از کمیتِ مشارکت سیاسی است و نه کیفیتِ آن. بیشتر بحثِ کمرنگ یا پُررنگ‌تر شدنِ حضور مردم در صحنۀ سیاست ـ مثلاً در انتخابات ـ است و نه چیزی فراتر از آن. اما مسلماً چنین نگاه و رویکرد نسبت به مشارکت سیاسی، نمی‌تواند تضمین‌کنندۀ رشد سیاسیِ جامعه باشد و همه را به کژراهه سوق خواهد داد.mandegar-3
رشد سیاسی منهای درک سیاسی و منهای یک تربیت سیاسیِ دقیق و منسجم، ناممکن است. برای تربیت سیاسیِ یک نسل و یک جامعه، نیازمند مربیانی سیاست‌مدار و فرهیخته هستیم و این مربیان هر قدر به طبقات و لایه‌های پایینِ جامعه نزدیک‌تر باشند، بدون شک یک رشدِ آرام اما عمیق را شاهد خواهیم بود. زنان در جامعه به عنوان مهم‌ترین مربیانِ تربیت و اخلاق، می‌توانند تربیتِ سیاسی را به‌درستی نهادینه کرده و یا هم با ارایۀ الگوهای غلط، نوعی بی‌بندوباریِ سیاسی و آشفته‌گی را در جامعه حاکم سازند.
در طول بیش از یک دهه که از حضور و مشارکتِ سیاسی زنان در جامعۀ افغانستان می‌گذرد، ما شاهد رفتارهای پسندیده و الگومند، و هم‌چنین رفتارها و حرکاتِ ناسنجیده و ناپخته و بعضاً دور از ادب و تربیتِ نه تنها سیاسی، که دور از تربیتِ اخلاقی از سوی زنان و مردانِ جامعۀ سیاسی‌مان بوده‌ایم. اما تأثیر کدام‌یک بیشتر است؟
امروز با توجه به حساسیت‌های خاصی که نسبت به حضور زنان در عرصۀ سیاستِ افغانستان وجود دارد، و از آن‌جایی که گفته می‌شود افغانستان تاریخی مردسالار داشته و زنانش دوران‌هایی را تجربه کرده‌اند که هیچ جایی در سیاست و سیاست‌گذاری‌های جامعه نداشته‌اند؛ حضور زنان در عرصۀ سیاست، هم غنیمتی بزرگ است و هم حساسیتی قابل توجه و قابل تأمل. از این‌رو زنانی که هوای سیاست‌مداری و حضور در فضای سیاسی افغانستان ـ مثل تکیه زدن بر چوکی‌های پارلمانی یا وزارت و یا حتا ریاست‌جمهوری و دیگر پست‌ها و مقامات سیاسی ـ را دارند، ابتدا قبل از هر حضور و هرگونه شتاب‌زده‌گی، باید بتوانند نمودی از یک الگوی موفق و مناسبِ حضور زنان در فضای سیاسی جامعه باشند. در این نکته که هنوز ادب و تربیتِ سیاسی در افغانستان به اندازۀ کافی رشد نکرده است و ما در میانِ زنان و مردانِ حاضر در صحنۀ سیاست کشور، با فقدانِ برخورد درست و مناسبی که شایستۀ یک فرد دیپلمات و یا سیاسی کشور باشد مواجه‌ایم، هیچ شکی وجود ندارد؛ اما مسلماً رسانه‌یی شدنِ شکستن نورم‌ها و چهارچوب‌های اخلاقی و انضباطی از سوی زنانی که در عرصۀ سیاست فعالیت می‌کنند، نتیجه‌یی تلخ‌تر و عمیق‌تر بر روی کارکردها و مبارزاتِ جامعۀ زنانِ برای ورود به عرصۀ سیاستِ کشور در رده‌های بالا به دنبال خواهد داشت.
در ابتدایی‌ترین آموزش‌های خبرنگاری، گفته می‌شود که اگر سگی انسانی را گاز بگیرد، این رویداد ارزش خبری ندارد؛ اما اگر گفته شود که انسانی سگی را گاز گرفته است، این واقعه ارزش خبری دارد و می‌توان آن را به نشر رساند. این شاید یک مثالِ بسیار ساده باشد برای این‌که نشان دهیم که ارزش‌های خبری، گاهی دامن زدن به بعضی مشکلات و بحران‌ها را در خود می‌پرورد. به عنوان مثال، اگر مردی سیاست‌مدار، مثل یک وزیر یا نمایندۀ پارلمان، پولیسی را لت‌و‌کوب کند، یا فحاشی کند یا دیگر نورم‌ها و اخلاق سیاسی را بکشند، این عملِ او به آن اندازه ارزش خبری نخواهد داشت که اگر یک زنِ فعال در عرصۀ سیاسی چنین کارهایی را انجام دهد. اما چرا چنین است؟!… این تحلیلِ ساده شاید به‌ظاهر نوعی دفاعِ خاموش و پنهان و نوعی سرپوش گذاشتن بر عدمِ تربیت اخلاقی میان بعضی از بانوانِ حاضر در عرصۀ سیاستِ ما باشد؛ اما اگر به دقت بنگریم، نتیجۀ دیگری هم می‌توان گرفت و آن این‌که فرهنگِ خشن و مردسالاری که بر افغانستان حاکم بوده است، از خشونت به‌خرج دادنِ مردان علیه مردان و مردان علیه زنان، انباشته شده و دیگر پخش و به تصویر کشیدنِ آن برای رسانه‌ها چندان دلچسپ نیست، اما اگر خشونتی از سوی زنان علیه مردان به‌خصوص اگر با استفاده از موقف سیاسی و مصونیت سیاسی صورت بگیرد، نه تنها تازه‌گی دارد، بلکه تا مدت‌ها می‌تواند خوراکِ خوبی برای رسانه‌ها باشد. از این‌رو از حوادث اخیری که در فضای پارلمانی یا بیرونِ آن شاهد بودیم که بازیگرانِ اصلی و یا عاملانِ اصلی آن‌ها زنانی بودند که جزو شخصیت‌های سیاسی کشور محسوب می‌شوند، دو نکته و مسأله قابل برداشت و دقت است: نخست، فقـدان تربیتِ سیاسی؛ و دوم، عدمِ برخورداری از اخلاق اجتماعی و نزاکتِ شخصی. هرچند باید تمام مردان و زنانِ سیاست‌مدار و یا علاقه‌مند به حوزۀ سیاست، این دو نکته و مسأله را مد نظر داشته باشند؛ اما طبیعتاً زنان باید حساسیتِ بیشتری در این‌باره به خرج دهند و رعایتِ تربیت سیاسی و اخلاقِ اجتماعی و شخصیتی را سرلوحۀ کار خود قرار دهند. امروز تمام زنانی که در منصب و یا پستی از پست‌های سیاسی قرار دارند، باید متوجه باشند که هر عمل‌کرد نادرست آن‌ها، مستقیماً کل جامعۀ زنان را زیر تیغ انتقاد قرار می‌دهد و افکار عمومی را نسبت به توانایی‌های بانوان خدشه‌دار می‌سازد؛ افکار عامه‌یی که باید کم‌کم به این سمت سوق داده شوند که زنان نه تنها می‌توانند سیاست‌مدارانی خوب و موفق باشند، بلکه می‌توانند با منش و ادب سیاسی‌یی که از خود در فضای گفتمان‌ها و بحث‌ها به نمایش می‌گذارند، مایۀ اصلاح و بهبودِ اشتباهات و کم‌کاری‌ها و رفتار خشن و صیقل‌نخوردۀ بسیاری از مردانِ فعال در عرصۀ سیاست شوند. اما وقتی زنان جامعۀ ما هم بخواهند با پشت پا زدن به اخلاق و تربیت سیاسی، به خشونت و فرهنگِ درگیری و فحاشی و تحقیر و توهینِ دیگران رو بیاورند، آن‌گاه باید فاتحۀ آخرین روزنه‌های امید برای تغییر و تلطیفِ فضای خشن و ناهمگونِ سیاسی امروز جامعه را نیز خواند.
زنان باید در عرصه‌های سیاسی حضور یابند، اما این حضور هرچه قدرت‌مندتر، خردمندانه‌تر و با عقلانیت و وقار و تربیت و در نظر گرفتنِ نورم‌ها و انضباط مسلکی همراه‌تر باشد، خود نوعی آموزشِ غیرمستقیم به مردانی خواهد بود که می‌خواهند از پارلمان، کابینه و یا قضای افغانستان‌ خانه‌های سنتی‌یی بسازند که در آن حرف اول و آخر را خودشان می‌زنند و زنان فقط باید حضوری سمبولیک داشته باشند و اگر بخواهند مخالفتی کنند، با عکس‌العمل‌های خشنِ آن‌ها روبه‌رو می‌شوند. لذا زنانی که تربیت سیاسی ندارند و یا عمل‌کردهایی از خود نشان می‌دهند که تربیت و شایسته‌گی‌شان را زیر سوال می‌برد، بیشترین صدمه و لطمه را به جامعۀ زنانی می‌زنند که باید برنامه‌یی دشوارتر و نفس‌گیرتر را در این جامعه برای رسیدن به رده‌های بلندِ رهبری روی دست داشته باشند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.