گزارشگر:مهندس توريالي غياثي - ۲۰ سنبله ۱۳۹۱
در اولین نگاه رمز قهرمان شدن مسعود شهید را در تقوا و ایمانداری راسخ و خللناپذیر او به اسلام و پیروی از سیره پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی(ص)، میتوان جستوجو کرد. افزون بر آن باور دارم که نکات ذیل در شکلگیری شخصیت شامخ او، نقش بهسزایی داشته است.
۱ـ در جنگ با ارتش سرخ اتحاد شوروی، ساحه گستردهیی را زیر اداره داشت که از نظر سوقیات عسکری بسیار دشوارگذار و شدیداً زیر فشار حملات متواتر دشمن قرار داشت. ساحهیی که در تصرف او بود، در مقایسه با ساحاتی که در دوران رهبری نهضت مقاومت مارشال تیتو، مائوتسه تنگ، هوچیمن و چیگوارا در تصرف آنها قرار داشت، بیشتر زیر حملات دشمن بود.
۲ـ تمام پیروزیهای خود را بدون تخلف از حقوق انسانی (حقوق بشر) انجام داده است. بدون آنکه زیر تأثیر کشور کمککننده رفته باشد، از آن کمک دریافت میکرد.
۳ـ تا زمانی که مجبور نمیشد، به جنگ مبادرت نمیورزید و این را به حیث استراتژی خود در جریان سه مقاومت نشان داده است.
۴ـ در پیروزی جهادش علیه رژیم کمونیستی، ثابت ساخت که طراحان و پلانگذاران پالیسی امریکا در مورد جهاد افغانستان و توزیع کمکها چهقدر به خطا رفته بودند. لیاقت و کاردانی مسعود و پشتیبانی بیدریغ مردم، او را قادر ساخت که برنده جنگ سرد شود.
۵ـ در عین اینکه قدرتطلب و جاهطلب نبود، ولی قدرتمند و بانفوذ بود. او در حالی که رژیم نجیب قدرت را یکسره به وی تحویل داد، ولی آن را به رهبران جهادی واگذار کرد.
۶ـ در حالیکه هیچ ادعایی برای کسب مقام و جلال نداشت، ولی خواهان یک حکومت مقتدر و فراگیر در کابل بود.
۷ـ بهخاطر ختم جنگ و ایجاد فضای تفاهم، از سمتش بهعنوان وزیر دفاع کنارهگیری کرد تا به آخرین بهانه جنگافروزان زمان، پاسخ مثبت داده باشد.
۸ـ در عین اینکه عقیده داشت که باید قضایا و منازعات افغانستان از طریق گفتوگو و تفاهم و معقولیت حل شود، ولی هیچ گاه تسلیم زورگویی دشمنان و رقبای سیاسیاش نمیشد.
۹ـ در عین اینکه در هنر جنگ و رزمآرایی بینظیر و صفشکن بود، ولی همه تلاش و همت خود را صرف بهدست آوردن صلح و آرامش در کشور کرد.
۱۰ـ طرفدار جدی احیا و رشد متوازن مفکوره ملی در بستر ارزشهای دینی و باورهای معتدل اسلامی کشور شناخته میشد.
۱۱ـ پرچم اسلام نوگرا، اصلاحطلب و ترقیخواه را در افغانستان برافراشت تا در محور آن، کلیه اقشار جامعه و هویتهای قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و سیاسی کشور در جهت ساختن یک افغانستان مترقی و یکپارچه بسیج و همگام شوند و با عبور آگاهانه از دهلیز تنگ هویتهای قومی و قبیلهیی در پرتو هویت خدشهناپذیر دینی جامعه، در وادی پرصلابت هویت ملی ماوا گزینند.
۱۲ـ معتقد بود که افغانستان افتخارات شکوهمند تمدنی، فرهنگی و تاریخی زیادی دارد که هر یک آن میتواند موجب مباهات مردم افغانستان و بسترساز روند تکامل متعادل و متوازن کشور در تمامی عرصهها و بالاخص روند ملت شدن، باشد.
۱۳ـ از خط هماهنگ و متوازن ملی حمایت میکرد و معتقد به حفظ و رشد باورهای معتدل دینی جامعه در تسامح و آشتی با مزایای دموکراسی و جامعه مدنی، ساینس و تکنولوژی در افغانستان بود.
۱۴ـ همیشه از یک افغانستان مستقل، واحد، مترقی، غیر وابسته، تجزیهناپذیر و متکی به ارزشها و مواریث مثبت تاریخی، مدنی و فرهنگی، سخن میگفت و به آن عشق میورزید.
۱۵ـ آرزو داشت که افغانستان با اعاده حیثیت و وقار سیاسیاش به حیث یک کشور سربلند و باعزت در ردیف سایر کشورهای مستقل جهان، جایگاه دوباره خود را دریابد و نقش خویش را در تأمین صلح و امنیت در منطقه ایفا کند.
۱۶ـ نمیخواست افغانستان معبر، پناهگاه یا کانون پرورش تروریسم بینالمللی باشد. او همانطوری که از کلمه اشغال افغانستان متنفر بود، هرگز اجازه نمیداد سرزمینش به جولانگاه سیاسی و پایگاه نظامی ابرقدرتها مبدل گردد؛ راه و رسمی که عاشقانه پای آن ایستاده بود و عاشقانه پای آن قربانی شد.
۱۷ـ شکست را هرگز به رسمیت نشناخت، بلکه شکست را پله نخست پیروزی میدانست.
۱۸ـ به منظور اشتراک مردم در حیات سیاسی و تقنینی کشور، به انتخابات و مراجعه به آرای مردم، به حیث یک اصل عمده عدالت اجتماعی و مشخصه دموکراسی، معتقد بود و بدان ارج میگذاشت.
۱۹ـ هیچگونه خط فکری بر مبنای تضاد طبقاتی، مذهبی، زبانی، قومی و سمتی نه تنها که برایِ او قابل پذیرش نبود، بلکه آن را منافی باورهای دینی و در تضاد با منافع ملی و مصالح علیای کشور میدانست.
۲۰ـ از برخورد سالم در رابطه با تأمین حقوق سیاسی و تأمین عادلانه حقوق و امتیازات اجتماعیِ کلیه اقوام و اقشار افغانستان، حمایت میکرد و بدان باور داشت.
۲۱ـ از سهمگیری عادلانه نخبهگان و اندیشمندان اقوام افغانستان در ساختار سیاسی و اداری کشور بر اساس اصل اهلیت، تخصص و تعهد حمایت میکرد. به همین ترتیب، وی طرفدار ایجاد فضای باز سیاسی، مبارزه مسالمتآمیز و ایجاد شوراهای محلی مردمی بود. و احترام و رعایت آرای جمعی مردم را، ملاک کار خویش قرار میداد.
۲۲ـ در عرصه روابط بینالمللی، خواستار برقراری روابط متساویالحقوق و متقابلاً مفید، عدم مداخله در امور همدیگر و همزیستی مسالمتآمیز با کشورهای جهان بود. از مراودت، تفاهم و تساهل میان حوزههای فرهنگی و مدنی جهان به نفع صلح، رفاه و امنیت جهانی استقبال میکرد.
۲۳: میتوانست مذهب را با آدمها، رسم و رواج یعنی سنت و عنعنات را با پیشرفت و مدرنیته آشتی دهد و همینطور شهرستانها و دهکدهها را با شهرها آشتیدهد… بسیاری از انسانها بدون اینکه خودشان بفهمند، آزادیِ خود را مرهون مسعود هستند و بسیاری از مردها و زنهای فردا خوشبختی خویش را، مدیون مسعود خواهند دانست*.
۲۴ـ میگفت ملت پاکستان، برادر ما هستند، دارای فرهنگ مشترک و روابط تاریخی هستیم، اما اگر حکومت پاکستان در استراتژی خود تغییر نیاورد، جنگ و ناامنی در افغانستان دوام خواهد یافت.
۲۵ـ میگفت پاکستان در مقابله با هند، چیزی بالاتر از دوستی از ما توقع دارد. اگر درخواست پاکستان تنها دوستی ملت افغانستان میبود، اصلاً مشکلی وجود نمیداشت.
۲۶ـ میگفت: پاکستان میخواهد که یک حکومت مزدور داشته باشد و این مساله را بارها من به پاکستانیها در ملاقاتهای خود گفتهام که از ما افغانها، شما آرزوی غلامشدن را نداشته باشید. ما میتوانیم برای شما پاکستانیها بهترین دوست باشیم، منفعت شما در دوستی ماست. اما اگر خواسته باشید که اینجا غلام پیدا کنید، این خیال است و محال است و جنون.
۲۷ـ میگفت: عقیده من در مورد سیاست پاکستان، روشن است؛ هر کشوری حق دارد منافع خود را در سطح ملی و بینالمللی جستوجو کند، ولی متأسفانه پاکستان به عنوان یک حکومت اسلامی، برای تطبیق استراتژی خود در افغانستان، از ظالمانهترین شیوهها استفاده کرده، طوریکه تاریخ نظیر آن را کمتر دیده است.
اینها همه، شاخصهها و بخشهایی از شمایل شخصیتیِ اوست که از وی چهرهیی تکرارناپذیر ساخته است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مسیوبریس لَلُون، دانشمند فرانسوی
Comments are closed.