گزارشگر:6 دلو 1392 - ۰۵ دلو ۱۳۹۲
طالبنوازیِ آشکارِ رییسجمهور کرزی در نشست خبری دیروز، اینبار سنگِ تمامِ دشمنی با ایالات متحده را گذاشت.
روز گذشته، آقای کرزی از پشت حصارهای ارگ ریاستجمهوری در مقابل رسانهها ظاهر شد و با قاطعیت، ایالات متحده را به بریتانیای دورۀ استعمار تشبیه کرد و زندان بگرام را دلیل اصلیِ گسترشِ طالبان و تروریسم خواند. امضای پیمان امنیتی از نظر آقای کرزی، چونان امضای معاهدۀ گندمک عنوان شد و ایالات متحده، چونان کشوری که توانایی آوردنِ صلح پایدار در افغانستان را دارد اما این کار را نمیکند و برعکس برای تأمین منافع خویش، ریاستجمهوری را در منگنه قرار میدهد.
اگر این سخنرانی، خندهدارترین سخنرانی در تاریخ افغانستان نباشد، بهیقین خطرناکترینِ آن است که در پی یک برنامۀ ازپیششروعشده ایراد میگردد.
نیت رییسجمهور در پیوند با این سخنان، بسیار روشن است. این موضعگیریِ او درست زمانی که فقط چندماه به پایانِ کار وی باقی مانده، قابل درک است؛ اما اینکه چهگونه آقای کرزی متقاعد شده که همۀ مملکت را فدای منافع شخصیاش کند، بهآسانی قابل فهم نیست. این روزها آقای کرزی به دنبالِ این نیست که افغانستانِ پس از او با چه وضعیتی روبهرو خواهد شد؛ بل دغدغۀ اصلی او، ادامۀ زندهگی پُرزرقوبرقش در میان مردمیست که سالها از آنان دور بوده است. مراد رییسجمهور آن است که دلِ عوامِ سادهدل و آنهایی که بهنحوی از تبلیغاتِ طالبان متأثر استند و در نهایت، گروه طالبان را بهدست بیاورد.
اینکه آقای کرزی میگوید یکی از سناتوران امریکایی در سال ۲۰۰۸ به او گفته است که «ما اگر شک کوچکی به کسی داشته باشیم، او را زندانی میکنیم. من گفتم که این کاریست که شورویها در افغانستان کردند و باعث بلوا و بغاوتِ عظیم و جهاد در افغانستان شد. او گفت که خیر، ما تأسیسات بزرگتری میسازیم و مردم زیادتری از خاک شما را زندانی میکنیم. من گفتم که نمیگذارم که شما این کار را بکنید. گفت: تو یک آدم هستی، نمیتوانی جلو ما را بگیری» یک ادعای بیبنیاد و کاملاً عوامفریبانه است که ادبیاتش بیشتر به دیالوگهای قهرمانانِ فلمهای هندی شباهت دارد تا واقعیتی تأملبرانگیز. و اگر بر فرض چنین بوده، چرا آقای کرزی در همان سال ۲۰۰۸ آن را مطرح نساخته که اکنون آشکارش میسازد؟
دفاع آقای کرزی از زندانیان طالب، در نیتِ او برای تقویتِ پایگاه قومیاش ریشه دارد که تصور میکند با پایان دورۀ مأموریتش، ناگزیر به بازگشت به سمتِ قوم و قبیلهاش خواهد بود و باید برای ادامۀ حیات سیاسی خود، چنین توشههایی را برگزیند. تشبیهسازی امضای پیمان امنیتی به معاهدۀ گندمک و رسمیتدهیِ خط دیورند از سوی عبدالرحمنخان نیز از همینجا آب میخورد. آقای کرزی آگاهانه با چنین تشبیهسازییی میخواهد حمایتِ عوامِ سادهدل را جلب کند. ورنه، در به رسمیت شناختن خط دیورند از سوی عبدالرحمنخان، هیچ فشاری در کار نبوده و او خط دیورند را صرفاً در برابر پول و اسلحۀ انگلیسها به رسمیت شناخت که میتوان اسناد فراوانِ تاریخی را شاهدِ این حقیقت گرفت.
مسأله تنها به همینجا خلاصه نمیگردد، بلکه رییسجمهور از این پیشتر میرود و خواهان ادامۀ وضعیت کنونی میشود؛ طوری که میگوید جنگ با طالبان را خودمان حل میکنیم، فقط خارجیها بروند. در پشت این سخنان نیز همسویی آشکار با طالبان نهفته است و به نظر میرسد که آقای کرزی برای رسیدن به هدفش، از طالبان هم نمیگذرد و تلاش دارد که خود را با آنان هممرام نشان دهد. او با آنکه ادامۀ حضور نیروهای ناتو در افغانستان را مایۀ ایجاد حکومت ملوکالطوایفی میخواند، اما دلایلِ خود را برنمیشمارد. حالآن که روشی که خودش پیشه کرده، عملاً به تجزیۀ افغانستان و در نهایت، سقوط نظام میانجامد.
با این اوصاف، به نظر میرسد که آقای کرزی هیچ برنامهیی برای تحویلِ مسالمتآمیز قدرت به تیم برندۀ پس از انتخابات ندارد. او با این رفتار و سخنانش سعی دارد که یک افغانستانِ منزوی و ضعیف را همراه با یک نیروی قوی متخاصم (طالبان)، به تیم رهبری آینده تحویل دهد و در پهلوی آن، خود بتواند با پایگاه قومییی که آرزوی دستیابی به آن را دارد، در نظام آینده شریک شود و یا حتا آن را بچرخاند. اما جناب رییسجمهور برای رسیدن به این هدف، از خود مایه نگذاشته است. او سعی دارد با فریب مردم، مایۀ این قمار بزرگ را از خودِ مردم بگذارد؛ قماری که در یک سویش، سود بسیارِ ضعیف و احتمالیِ شخصِ آقای کرزی نهفته است و در سوی دیگر آن، نابودی تمام دستاوردهای دوازدهسالۀ افغانستان!
Comments are closed.