گزارشگر:احمد عمران/ 21 دلو 1392 - ۲۰ دلو ۱۳۹۲
اگر تا دیروز روندِ بهظاهر گفتوگوهای صلحِ آقای کرزی دو چهره داشت، ولی امروز تنها یک چهره به خود گرفته است. تا دیروز روند گفتوگوهای صلح با طالبان، چهرۀ پنهان و آشکار داشت، اما حالا این روند به یک چهره فروکاسته شده و آنهم چهرۀ پنهان!
شاید تا دیروز آقای کرزی بهدلیل هراس از افکار عمومی تلاش میکرد که برخی جوانبِ قضیه را آشکار کند، ولی امروز تلاش دارد که هر آنچه در این زمینه صورت میگیرد، در هالهیی از ابهام باقی بماند، تا حدی که حتا رییس عمومی امنیت ملی کشور نیز از هر نوع گفتوگوی پنهان با طالبان، اظهار بیخبری میکند.
تا دیروز منطقِ آقای کرزی این بود که در پهلوی پنهان نگه داشتنِ برخی مسایل، جامعه نیاز به آگاهی دارد؛ زیرا در عدم چنین آگاهییی، احتمال بروزِ شکوگمانها و بیاعتمادیها به مسأله افزایش مییابد و سبب ایجاد اختلافات و تنشها در جامعه میگردد. اما او در عینِ زمان چهرۀ پنهانِ روند گفتوگوهای صلح را نیز برای خود محفوظ نگه داشته بود تا بتواند از آن به نفع شخصیاش سود ببرد. اکنون شاید آقای کرزی در واپسین روزهای حکومتداریِ خود به این نتیجه رسیده که پنهانکاری در خصوص روند مذاکرات صلح، بیشتر منافعِ او را تأمین میکند. پس بگذار اگر گفتگوهایی هم در هر سطحی انجام میشود، پنهان باقی بماند تا دستکم از گزند انتقاد افکار عمومی، خود را مصون نگه داشته باشد.
اما آقای کرزی فراموش کرده است که انتخاب چنین روشی میتواند خطرهای بیشتری را متوجه او سازد و از جمله اینکه به نقض یکی از مهمترین اصولِ دموکراسی که همانا آشکارهگی است، منجر شود. کشورهای دارای نظام دموکراتیک، عمدتاً کشورهای پاسخگو و شفافاند؛ کشورهاییاند که خود را در قبال افکار عمومی، مسوول حس میکنند. گویا آقای کرزی دیگر این احساس را هم از دست داده که خود را در برابر مردم مسوول بداند.
آقای کرزی از آغاز نیز با اصول دموکراسی چندان سرِ سازگاری نداشت و اگر فشارهای جامعه و متحدان بینالمللیِ افغانستان نمیبود، او بیشتر میپسندید که نظام را به سمت تکبعدی شدن و توتالیتاریسم سوق دهد. ولی این دو مانع، همواره آقای کرزی را در مخمصه نگه داشته بودند. اما حالا ظاهراً در روزهای آخر حکومتداریاش فکر نمیکند که پایبندی به اصول دموکراسی، چندان برایش سودبخش تمام شود، از اینرو او عمداً به نقضِ اصول دموکراسی و جمهوریت دست میزند.
برای نظامهای دموکراتیک، آشکارهگی به عنوان اصلیترین چهرۀ حکومت همواره مطرح بوده است. در چنین نظامهایی، شاید فقط برخی مسایل که به منافعِ ملی صدمه وارد کنند و یا هویت اطلاعاتی و محرمانه داشته باشند، از دید جامعه پنهان نگه داشته شوند؛ ولی در دیگر مسایل تلاش میشود که شهروندان در جریانِ رخدادها و مسایل قرار گیرند. تفاوت نظامهای استبدادی با نظامهای دموکراتیک در همین نکته است. حالا آقای کرزی نیز میخواهد به روش استبدادی عمل کند و به همین دلیل میبینیم که گفتوگوها بهصورت پنهانی با گروههای مختلفِ مخالف صورت میگیرد.
بر اساس اطلاعاتِ کاملاً موثق، دستکم دو بار در ماه جنوری سال روان، گفتوگوهایی با برخی از نمایندهگانِ طالبان و افرادی از جانب آقای کرزی در یکی از کشورهای همسایۀ عربی صورت گرفته که هیچکسی از چندوچونِ آنها آگاهی ندارد. آقای کرزی به این شکل تلاش دارد که روند مذاکراتِ صلح را نیز در پایان مأموریتش، به روندی جنجالی و غیر قابل حل تبدیل کند. زیرا به میزانی که پنهانکاری در یک مسأله بیشتر میشود، به همان میزان تبعاتِ ناخواستۀ آن نیز فزونی مییابند.
آقای کرزی وقتی میبیند که نامزدهای ریاستجمهوری، همه از صلح و ارتباط با طالبان سخن میگویند، خود را در وضعیتی آشفته و شکستخورده حس میکند و به همین خاطر از امکاناتِ ویژهیی که در اختیار دارد، برای مختل کردنِ هر گونه زمینۀ رسیدنِ افغانستان به صلح و امنیت سراسری، دریغ نمیورزد. آقای کرزی هراس دارد که حکومت پس از او، کاری را که خودش در ظرف سیزده سال گذشته نتوانست انجام دهد، در مدتِ کوتاهی به ثمر رساند و شرمی تاریخی نصیبش شود.
اما آقای کرزی در یک مورد، اشتباه کلانی را مرتکب میشود که هم از چشم خودش و هم از چشم مشاورانش بهدور مانده است و آن اینکه برقراری صلح در افغانستان، تنها با کنار آمدنِ طالبان مسیر نمیشود. حتا اگر این گروه بخواهد که دیگر نجنگد که احتمالی بسیار ضعیف به نظر میرسدـ عوامل و انگیزههای دیگری هم برای تداومِ درگیریها و کشمکشها در کشور همچنان باقیست. هرگز طالبان بهتنهایی نمیتوانند سفیرانِ صلح به زعمِ آقای کرزی باشند. افغانستان به غیر از طالبان، مشکلاتِ فراوانِ دیگری هم دارد که آقای کرزی در ظرف سالهای طولانی حکومتداریاش، قادر به دیدنِ آنها نشده است. اما باور دارم که پس از واگذاری کرسی ریاستجمهوری، چشمانش باز میشود و میفهمد به کشور و مردمش چه جفاهایی کرده است.
Comments are closed.