گزارشگر:شایسـتة مدنی/ 23 دلو 1392 - ۲۲ دلو ۱۳۹۲
بخش دوم
در ادبیات رایج، رویکردهای متفاوتی شامل دیدگاههای فردی، فرهنگی و اجتماعی نسبت به پول وجود دارد. گرچه در نهایت تأکید بر اهمیت آن است. کروگر[۳] (۱۹۸۶) مثال زیبایی دارد: “پول احتمالاً بامعناترین عینیت در زندهگی معاصر است: تنها غذا و رابطه جنسی به عنوان حاملانِ چنین احساسِ متفاوت و قوی رقبای آن هستند” (Terence, Amy, 1999). پول، “مشترک و همهگانی” است، زیرا معادل همه چیز است. فقط آنچه یکتا و بیمانند است، بازشناخته میشود و شاخص است. هر آنچه با بسیاری برابر است، حتا با پستترین آن بسیاران نیز برابر است و به همین سبب، والاترینها به سطح پستترینها فرو میکشد. این امر نتیجه و تراژدی هر نوع جریان همسطحسازی است: این جریان مستقیماً به سطح پستترین عنصر منتهی میشود، زیرا والا همیشه میتواند به پستی درافتـد اما بهندرت پستی والا میشود. از اینرو با تبدیلپذیری یکسان عناصر ناهمگن به پول، ارزش درونیِ اشیا لطمه میبیند، بنابراین عوام حق دارند که به زبان خود شییی خاص و شاخص را “بیقیمت” بنامند.(زیمل: ۱۳۸۶: ۳۳۱-۳۳۲)
گرایشی وجود دارد که پول را که فقط ابزاری برای کسب سایر کالاهاست، کالایی مستقل به حساب آورند، درحالیکه پول در حقیقت میانجی است؛ پلی است که به کار رسیدن به هدف و مقصود خاصی میخورد و حلقهیی است از زنجیری طولانی. اگر در روان خود زنجیر را پاره کنیم، پول به نقطه پایان و مقصد تبدیل میشود. از آنجا که اکثریت مردم مدرن در اغلب اوقات زندهگی خود باید حواسشان را جمع درآوردن پول کنند، این عقیده قوت میگیرد که لازمه رسیدن به هر نوع شادمانی و خُرسندی مشخص در زندهگی، تصاحب مقدار معینی پول است. پول به لحاظ درونی، از پیشنیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل میشود. هنگامی که این هدف تأمین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد میشود، این حالت را میتوان در تجار بازنشستهیی که ثروتی اندوختهاند، به نحوی بارز مشاهده کرد (زیمل، ۱۳۸۶: ۳۳۳).
انواع پول:
پول ارزان: این اصطلاح مبین شرایطی است که در آن مجموعهیی از نرخهای نسبتاً نازل بهره و اعتبارات فراوان وجود داشته باشد. کاربرد این اصطلاح به معنای آن است که: ۱ـ نرخهای بهره به سطحی پایینتر از قبل افت کردهاند؛ ۲ـ بسیاری از نیازمندان وام که پیشتر از دریافت آن محروم بودند، اکنون میتوانند بدان دست یابند؛ ۳ـ دستیابی به سرمایه تا حدی آسانتر است. از آنجا که این اصطلاح مبین شرایط نسبی است، بنابراین هیچ نرخ بهره یا میزان اعتبار خاصی را نمیتوان برای تشخیص پول ارزان معین کرد.
پول اعتباری: پول رایجی که صرفاً به اعتبار سازمان انتشاردهنده و پذیرش گسترده مردم ارزش یافته باشد. اسکناس (پول کاغذی) متداولترین شکل پول اعتباری محسوب میشود. بر خلاف پول تمامعیار (سکههای طلا و نقره)، پول اعتباری بهآسانی و به مقدار و مبلغ زیاد قابل چاپ و حمل آن نیز آسان است. علاوه بر این، مقدار انتشار این نوع پول به میزان فلزات قیمتی کشور بستهگی ندارد. بدیهی است انتشار بیرویه پول اعتباری میتواند موجب سلب اعتماد مردم شود و ارزش آن رو به کاهش گذارد. باید توجه داشت که پول اعتباری که اساساً به اتکای تأیید قانونی انتشار مییابد، با پول فلزی و کاغذی که دارای پشتوانه باشند، تفاوت دارد.
پول سیاه: اصطلاحی برای مشخص کردن مسکوکات مسین یا فلزاتی به جز طلا و نقره. در تداول عامه گویای بیارزش بودن شی است.
پول راکد: پولی که از جریان خارج و به صورت ثروت اندوخته شود. کینز به وجود یک نوع تقاضای نفعطلبانه برای پول باور داشت و میگفت هرگاه بی اطمینانی نسبت به قیمتهای آتی داراییهای مالی پدید آید، گرایش به نگهداری پول راکد افزایش مییابد؛ زیرا این نوع داراییها در حقیقت جایگزین پول برای اندوختن ثروت به شمار میروند.
پول بیپشتوانه: پول کاغذی یا اسکناس که پشتوانه طلا یا نقره نداشته باشد. این اصطلاح از قانون بانکی ۱۸۴۴ انگلستان نشأت گرفت که میزان نشر اسکناس بیپشتوانه را به ۱۴ میلیون پوند محدود کرده بود. طبق قانون مزبور، نشر اسکناس بیشتر از این مقدار بایست حتماً دارای پشتوانه کامل طلا باشد. میزان نشر اسکناس بیپشتوانه همواره افزایش یافته، به طوری که در حال حاضر مقامات پولی محدودیتی در نشر این نوع اسکناس ندارند و در حقیقت نشر اسکناس اکنون دیگر بدون پشتوانه است.
پول بد، پول خوب را از رواج می اندازد: پیش از آنکه پول کاغذی به عنوان وسیله پرداخت بدهی رواج یابد، فلزات گرانبها رایجترین شکل پول به شمار میرفتند. سکههای طلا و نقره ضربشده دارای ارزش اسمی معادل ارزش فلز محتوای خود بودند. از زمانی که ارزش اسمی پول فلزی بیش از ارزش فلز محتوای آن شد، اهمیت و رواج سکه رو به کاهش نهاد (ارزشباختهگی سکه). دارندهگان سکههایی که ارزش اسمیشان بیش از ارزش فلز محتوای آنها بود، با این مبادله ارزش کمتری عایدشان میشد. نتیجه آن شد که پول “خوب” یعنی سکه ارزشنباخته از گردش افتاد. این جریان توسط قانون گرشام بیان شده است.
Comments are closed.